الکساندرا هریس، گاردین — اولین کتاب لارنس اسکات، انسان چهارساحتی۱، بهطور مشخص روی نامزدهای جایزۀ ساموئل جانسون در سال ۲۰۱۵ تمرکز داشت، جایزهای که اکنون جایزۀ بیلی گیفورد نام دارد. در حوزهای مملو از نظرات مختلف دربارۀ ارتباط زندگی ما با فناوری نو، این گزارشهای دستِاول دربارۀ وجودِ دیجیتال شبیه گزارشهای دیگر نبودند، گزارشهایی که با شرم و جذبه روایت شده بودند و بر تسلط دانشپژوهانه بر تاریخ فکری مبتنی بودند.
پیکنیک ویرگول صاعقه امکان تأمل بیشتری را دربارۀ تأثیر زندگیِ دیجیتال بر درک ما از معنای جهان فراهم میکند. در اینجا نیز اسکات با ترکیبی از اندوه، صداقت و اشتیاق روحانگیز در جهان خود غور میکند. اما این کتاب دوم عمیقتر است و حتی دامنۀ گستردهتری دارد و در ذهن شکلهای مختلفی به خود میگیرد. نوعی اندیشیدن فلسفی به دریافت واقعیت است، دریافتی که بهواسطۀ رفتوآمدهایی اغواکننده و بازیگوشانه بین اعتراف و مردمشناسی و تحلیل اجتماعی به دست آمدهاند. کتاب علاوهبراین، مرثیهای برای والدین ازدسترفتۀ نویسنده است، که در اوایل دهۀ سیِ زندگی او به فاصلۀ اندکی از یکدیگر از دنیا رفتهاند.
اسکات، در بحثِ تند و تیز خود، به این خطوط اصلی پایبند میماند: رابطۀ مرگ با توییتر چیست؟ اگر اندوه نوعی «واقعیت سرسخت قدیمی» است، در عصر مدرن چطور عمل میکند؟
عنوان کتاب از لولیتا۲ اثر نابوکوف اقتباس شده است. هامبرت هامبرت۳ ماجرای مرگ مادرش را در دو واژه و یک ویرگول خلاصه میکند و آنها را بین دو پرانتز قرار میدهد که این واقعه را تحت کنترل نگه میدارد: «(پیکنیک، صاعقه)». اسکات میخواهد دربارۀ جدایی از والدین خود بیش از اینها سخن بگوید. دوست دارد نام آنها را بلند بگوید («دیوید! استلا!»)، او درِ خانۀ خود را نیمهباز میگذارد تا اگر روح یکیشان خواست، داخل شود. اما ضرورت بیرحمانۀ جملۀ فرعی هامبرت هامبرت را نیز میفهمد: آخر «مردگان عزیزمان را باید کجای داستان زندگی خود جای دهیم؟»
پیکنیک و صاعقه دو واقعیتی هستند که مانند دو سر مخالفِ آهنربا یکدیگر را دفع میکنند. اسکات عمیقاً به رابطهای علاقهمند است که میان پیکنیکهای عادی زندگی با قالیچه و فلاسک با صاعقهای که چنگالِ خود را در آنها فرو میبرد وجود دارد. برای مثال، لباسِ زنی در بستر مرگ اشاره به واقعیتهایی دردآور دارد که خود را پنهان کردهاند: انحنای ملایم گردن زن و «طرح ظریف پارچه» تکههای جسوری از زیباییاند که در میانۀ فاجعه محصور شدهاند.
وسط بحث اسکات دربارۀ دادههای گمراهکننده، شکلکهای اینترنتی، معصومیت و زیرکیِ درهمپیچیدۀ چهرهای در یک سلفی معمولی، مدام مجموعهای از علائم حیاتی وارد روایت میشوند. تو گویی بیدعوت
اسکات شوق الگوسازی خود را به مادرش مرتبط میداند، کسی که به همۀ اعضای خانواده آموخت همهجا دنبال شباهتها باشند، «شبکۀ جایگزینی از چیزها». چیزها، اشیای سخت، با ملیلهکاریِ بینهایتِ ارتباطهای تودرتو، یک «شبکه» میسازند. چیزها یا آشنا هستند، یا آرزویشان را داشتهایم، یا از دست رفتهاند یا شبیه چیزی هستند که از دست دادهایم، یا سر جای خود هستند یا خارج از جای خود. جابهجاکردن ظرفها پس از شستوشو و بازگرداندن هر چیز به خانۀ دائم آن، نوعی حس مطبوع به اسکات میدهد و یادآور والدینش است. قاشقهای چایخوری با اطمینان در «جای تنگ» خود پایین وسایل آشپزی بزرگتر ترق و توروق میکنند.
رماننویس ایرلندی، الیزابت بوئن، برای اسباب خانهای که ظاهراً به تماشای ما نشستهاند، زبانی ابداع کرد و استانداردهای خاصی به ما داد. حالا ما وسایلی داریم که واقعاً به ما گوش میدهند و دادههای ما را در کشوهای سیلیکونی خود ذخیره میکنند: یخچالی که از راه دور تنظیم میشود یا اسپیکری که منتظر دستور است. آیا آنها مانند میز آشپزخانه «واقعی» هستند، آیا این ابزارهای دیجیتالی که در خانههای خود جمع کردهایم و پشتسر بهمان میخندند نیز واقعیاند؟
تغییر مدام ارتباط بین عمومی و خصوصی از گیجکنندهترین و فریبندهترین وجوه هزارتوی کریستالی معاصر است. چه از تب و تاب مشترک نظردهی با حضور ۵۰ نفر دیگر حین تماشای فیلم یکی از همکارانمان در حال پشتک زدن با بچههایش لذت ببریم و چه ترجیح دهیم نگاهمان را به آن طرف بدوزیم، در جامعهای زندگی میکنیم که معتادِ بهاشتراکگذاری تجربیات شخصی است. در اینجا نیز
اطلاعات کتابشناختی:
Scott, Laurence. Picnic Comma Lightning: In Search of a New Reality. Cornerstone, 2018
پینوشتها:
• این مطلب را الکساندرا هریس نوشته است و در تاریخ ۱۲ جولای ۲۰۱۸ با عنوان «perceptions of reality in the age of Instagram» در وبسایت گاردین منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۹۷ با عنوان «پیکنیک، ویرگول، صاعقه: معنای جهان در دنیای دیجیتال» و ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است.
•• الکساندرا هریس (Alexandra Harris) استاد زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه بیرمنگام است. هریس مرور کتابهای داستانی و غیرداستانی بسیاری برای نشریات انگلیسیزبان مشخصاً گاردین نوشته است. این عضو انجمن سلطنتیِ ادبیاتِ انگلستان جوایز ادبی بسیاری را نیز داوری کرده است. کتاب اخیر او سرزمین اقلیم: نویسندگان و هنرمندان زیر آسمانِ انگلستان (Weatherland: Writers and Artists under English Skies) نام دارد که دربارۀ خیالبافیِ نویسندگان دربارۀ اقلیم این کشور است. اولین کتاب او نیز مدرنهای رمانتیک (Romantic Moderns) نام دارد.
[۱] The Four-Dimensional Human
[۲] Lolita
[۳] Humbert Humbert
[۴] Nigella