مقدمۀ ویراستار بر کتاب زبان پدری
دربارۀ حقوق بشر و مبانی معرفتی آن تاکنون کتابها و مقالههای فراوانی چاپ شده است. نقدهای رایج دربارۀ حقوق بشر عمدتا به سه دستۀ کلی نقد الهیاتی، نقد مارکسیستی و نقد سیاسی-تاریخی تقسیم شده است. در انتخاب مقالههای این کتاب سعی نمودهایم از نقدهای رایج عبور کنیم و مناظری تازه از نقد حقوق بشر را به مخاطبان عرضه کنیم.
7 دقیقه
دربارۀ حقوق بشر و مبانی معرفتی آن تا کنون کتابها و مقالههای فراوانی چاپ شده است. مجموعه مقالات حاضر با عنوان زبان پدری: مقالاتی دربارۀ حقوق بشر کوششی است تا خوانندگان با آن دسته از ادبیات انتقادی دربارۀ حقوق بشر که کمتر به آنها توجه شده است آشنا شوند. نقدهای رایج دربارۀ حقوق بشر عمدتاً به سه دسته کلی نقد الهیاتی، نقد مارکسیستی و نقد سیاسی- تاریخی تقسیم میشوند. به عقیدۀ آن دسته از منتقدانی که اعلامیۀ جهانی حقوق بشر را از منظر الهیات نقد میکنند، اعلامیه دچار مثبتاندیشی سادهلوحانهای در باب پاکنهادی و خودفرمانروایی ماهیت بشر است. علاوهبراین اعلامیۀ مذکور متضمن انسانشناسی معیوبی است؛ چراکه فرد انسانی را صرفاً مجموعهای از نیازهای مادی و روانشناختی در نظر میگیرد. در نقد مارکسیستیِ حقوق بشر، اعلامیه حقوقِ طبقۀ حاکم است.
مارکسیستها معتقدند حقوق بشر بازتابانندۀ منافع طبقهای معین و در اغلب مواقع، آرمانهای آن طبقه است. آنها معتقدند برای تحقق مؤثر آنچه گفته میشود مطالبات جهانی بشر است، هیچ اشارهای به اوضاع اقتصادی و فرهنگی اقشار مختلف نمیشود. منتقدین سیاسی-تاریخی حقوق بشر نیز، حقوق بشر فعلی را ابزار سلطۀ قدرتهای جهانی قلمداد میکنند. ایشان براین عقیدهاند که این حقوق سلاحی صرفاً سیاسی برای حفظ وضع موجود به نفع قدرتمندان است. به عقیده این دسته از منتقدان تنها پیروزمندان، حقوق را اعلام و ترویج میکنند.
در انتخاب مقالههای این کتاب سعی نمودهایم از نقدهای رایج عبور کنیم و مناظری تازه از نقد حقوق بشر را به مخاطبان عرضه کنیم. لازم به ذکر است همۀ مقالهها برگردان از متون انگلیسی میباشند که با دقت و وسواس از میان آثار نویسندگان مبرز و متخصصان ورزیدۀ فن در حوزههای مورد بحث گزینش شدهاند. نقد جهانشمولگرایی حقوق بشر از منظر تنوع فرهنگی موجود در جهان و نیز نقد مبانی اخلاقی، فلسفی دو دستۀ کلی هستند که مقالههای این کتاب بر اساس آنها گردآمده است.
مقالۀ نخست با عنوان آیا حقوق بشر مفهومی غربی است؟ با استفاده از روش هرمنوتیک دیاتوپیک (وابسته به موضوع و محل) استدلال میکند حقوق بشر مفهومی است که در بستر فرهنگ غرب پدید آمده و دیگر فرهنگها از چنین مفهومی با همان ویژگیهای غربیاش برخوردار نیستند. نویسندۀ این مقاله «ریموند پانیکار» از معادلهای همریخت حقوق بشر در دیگر فرهنگها سخن به میان میآورد که به لحاظ جوهری مشابه حقوق بشر نیستند اما کارکردی مشابه دارند. پانیکار معتقد است حقوق بشر دستاورد جهان غربی است و این مفهوم تا یافتن «اقتضای» جهانشمولی راه درازی در پیش دارد. وی شروطی را برای جهانشمول شدن حقوق بشر مطرح میکند و بر این عقیده است که هیچ نظریهای از بیرون نمیتواند به جوامع مختلف وحدت ببخشد.
در مقالۀ دوم با عنوان کدام نظم جهانی: چندقطبی یا جهانوطنی «شانتال موف» استدلال میکند این فقط لبیرال دموکراسی و حقوق بشر نیست که منجر به حفظ و حراست از کرامت و منزلت انسان میشود بلکه رژیمهای مطلوب دیگری نیز امکان فراهم آوردن این مهم را دارند. علاوه بر این، موف برای ایجاد یک نظم جهانیِ چندقطبی وجود برداشتهایِ متعدد از دموکراسی و حقوق بشر را تصدیق کرده و همزیستیهایِ پُر تنشِ قطبهایِ منطقهای را در نظر میگیرد.
نقدهای فمینیستی به حقوق بشر همواره یکی از جدیترین نقدها در این حوزه بوده است. مقالۀ سوم نوشتۀ «کارل انگل» با عنوان حقوق بشر بینالمللی و فمینیسم: تلاقی گفتمانها از این حیث که انواع انتقادات فمینستها به حقوق بشر را بررسی میکند واجد اهمیت است. وی سه رویکرد را در میان منتقدان فمینیست حقوق بشر شناسایی میکند: رویکرد منتقدان شمول لیبرالی حقوق بشر، رویکرد منتقدان تعصب ساختاری و رویکرد فمینستهای جهان سوم. وی با ارزیابی ادعاهای هر یک از آنها نقاط تلائم و تعارض هر یک از این رویکردها را ترسیم میکند. درانتها نیز او از جهانشمولگرایی با حساسیت فرهنگی دفاع میکند و معتقد است انتقادات فمینیستی به حقوق بشر باید به مسایل بومی و محلی و حتی جنبههای اقتصادی جوامع مختلف التفات داشته باشد.
در مقالۀ بعد با عنوان حقوق بشر بدون مبانی «جوزف رز» بر اساس آموزههای مکتب پوزیتویسم حقوقی مبنای معرفتشناختی حقوق بشر را به چالش میکشد. او ادعای جهانمشول بودن حقوق بشر و ریشه داشتن این حقوق در شخصبودگی انسان را ادعایی واهی و گزاف میداند. رز معتقد است تلاش برای استخراج حق از ارزش تلاشی مذبوحانه است و بجای آن میبایست به رویۀ موجود حقوق بشر توجه نمود. حقوق بشر در دیدگاه او ماهیتی سیاسی دارد. رز حقوق بشر را حقوقی میداند که که اگر توسط دولتی نقض شوند دولتهای دیگر را مجاز به اتخاذ تدابیر بینالمللی علیه دولت ناقض میکند. به عبارت دیگر، حقوق بشر حقوقی است که در صورت نقض در محیط بینالمللی دخالت خارجی را توجیه میکنند و قیود محدود کنندۀ حاکیمت هستند.
«ریچارد رورتی» در مقالۀ حقوق بشر، عقلانیت و عاطفهگرایی استدلال میکند که حقوق بشر مبتنی بر به کارگیری خرد نیست، بلکه نگاهی احساسی به آدمیاند. او تأکید میکند که حقوق بشر به طور عقلانی قابل دفاع نیست و فرد نمیتواند با توسل به نظریۀ اخلاقی و احکام عقلانی، مبنایی اخلاقی برای حقوق بشر دست و پا کند، زیرا باورها و کنشهای اخلاقی نهایتاً با توسل به دلیل یا نظریۀ اخلاقی انگیخته نمیشوند، بلکه ریشه در احساس همذاتپنداریِ همدلانه با دیگران دارند: اخلاق از دل برمیخیزد و نه از عقل. رورتی وجود حقوق بشر را «چیزی خوب و مطلوب» میداند، چیزی که همۀ ما از وجود آن سود میبریم. در نظر رورتی، با توسل عاطفی به تشخیص رنج غیر ضروری دیگران بهتر میتوان به حقوق بشر خدمت کرد تا با استدلال دربارۀ چیستی خردورزی درست.
آیا آموزههای حقوق بشر حقوق بشر در راستای آزادی و برابری و سازگار با الهیات مسیحی است؟ «جان میلبنک» در مقالۀ بر ضد حقوق بشر: آزادی در سنت غربی به این پرسش میپردازد. او برای پاسخ به این سوال ابتدا با مقدمهای دربارۀ به حاشیه رفتن مفهوم همدردی مسیحی در آغاز دوران مدرن توسط مفهوم حق شروع میکند. میلبنک سپس استدلالهای مدافعان سازگاری الهیات مسیحی با لیبرالیسم و حقوق بشر بهخصوص «نیکلاس ولترستورف» را مطرح کرده و پس از بیانِ برداشت فرقههای فرانسیسکن و دومینیکن از این مفهوم، سیر افول مفهوم حق ابژکتیو و غلبۀ تدریجی مفهوم حق سوبژکتیو را، به کمک نامگرایی و ارادهگرایی ویلیام اُکام، شرح میدهد. او در انتها نتیجه میگیرد که حقوق بشر نه تنها منزلت و آزادی انسانی را تضمین نمیکند بلکه به سلطۀ حاکمیت مطلقه و سرمایهداری لیبرالیستی مینجامد. میلبنک معتقد است مفهوم حقوق بشر انحرافی تاریخی از هویت اصیل غربی است.
آخرین مقالۀ این مجموعه که مبانی حقوق بشر را از حیث معرفتشناسی بررسی میکند مقالۀ «السدیر مکینتایر» با عنوان اجتماع، حقوق، اصطلاح و رتوریک حقها است. مکینتایر در این مقاله، میان مفهوم حقوق طبیعی و حقوق بشر تمایز میگذارد. او به تغییراتی فرهنگی و زبانی اشاره میکند که باعث شد مفهوم مدرن حقوق بشر از مفهوم حقوق طبیعی زاده شود. حقوق طبیعی، برعکس حقوق بشر، مرتبط با مفهوم خیر نهایی بشر است و بر اساس آن توجیه میشود. به عقیده مکینتایر، مفهوم حقوق بشر از خیر نهایی بشر جدا شده است و به همین خاطر، توجیه حقوق بشر با مشکل مواجه شده است.
این یادداشت مقدمۀ کتاب زبان پدری؛ مجموعه مقالاتی دربارۀ حقوق بشر است که توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
کتابهایی که میخواهند تاريخ بشر را از مهبانگ تا قيامت روايت کنند جذاباند، اما فايدهای هم دارند؟
برای درک این جنگ باید از چند هفته و چند ماه اخیر و حتی از دوران پوتین هم عقبتر برویم
کاس مود، از برجستهترین محققان راست افراطی، در خلال معرفی پنج کتاب، دربارۀ افراطیگرایی سیاسی سخن میگوید
جناح راست در سالهای اخیر دگردیسی بزرگی را تجربه کرده است که به نظر میرسد پیامدهای عظیمی برای آینده داشته باشد