بررسی کتاب «لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت» نوشتۀ مایکل سندل
مایکل سندل، فیلسوف سیاسی امریکایی، در کتاب خود، مباحث جامعهگرایانۀ لیبرالیسم را برای اولین بار در حوزهٔ فلسفهٔ سیاسی غرب مطرح نموده است.
5 دقیقه
مایکل. جی. سندل (پنجم مارس ۱۹۵۳) متولد مینهسوتای امریکا، یکی از برجستهترین فلاسفهٔ سیاسی معاصر امریکا و استاد دانشگاه هاروارد است. سندل دکترای خود را در سال ۱۹۸۱ از دانشگاه آکسفورد اخذ نموده و از سال ۱۹۸۰ تاکنون در دانشگاه هاروارد به تدریس فلسفهٔ سیاسی مشغول است. وی در سال ۱۹۹۹ به درجهٔ استاد تمامی در این دانشگاه نایل شد. سندل واحدی به نام «عدالت» را به صورت آنلاین تدریس مینماید که در واقع اولین واحد درسی آنلاین دانشگاه هاروارد به شمار میآید و همین مسئله بر شهرت وی در بین مردم افزوده است، برای این واحد درسی بیش از ۱۵۰۰۰ شاگرد نامنویسی کردهاند.
سندل به خاطر قابلیتهای بسیار خود در تدریس تاکنون جوایز متعددی از جمله جایزهٔ رادکلیف هاروارد را کسب نموده است. سندل تاکنون سخنرانیهای متعددی با موضوعاتی مثل ارزشهای انسانی و شهروند مدرن را در کشورهای مختلف ارایه نموده است. مباحثی که وی در سخنرانی های خود در هاروارد مطرح می نماید، از جمله بیوتکنولوژی، شکنجه، حقوق در مقابل مسئولیتها و… هزاران دانشجو را نسبت به بحث و مطالعه در باب مسایل زندگی سیاسی مدرن مشتاق نموده است. تاکنون القابی همچون «تأثیرگذارترین فرد سال در چین» و «یکه تاز بهترین معلمان دنیا» از جانب مجلات و یا برنامههای مختلف به سندل نسبت داده شده است.
چاپ اول کتاب «لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت» در سال ۱۹۸۲ و چاپ دوم آن در سال ۱۹۹۸ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است. این کتاب در واقع شناختهشدهترین اثر سندل است که مباحث جامعهگرایان لیبرالیسم را برای اولین بار در حوزهٔ فلسفهٔ سیاسی غرب مطرح نموده است. لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت تاکنون به هشت زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.
سندل، «جان رالز» و «رونالد دورکین» را لیبرالهای سوسیال-دموکرات میداند. او با این ادعا که دیدگاه آنها بر مبانی جمعگرایانه (collectivist) مبتنی است و با عناصر فردگرایی لیبرالی سازگاری ندارد آنها را مورد انتقاد قرار میدهد. سندل نقدی کثرتگرایانه از لیبرالیسم ارایه مینماید و مدعیست که افراد توسط جوامعشان و همینطور الزاماتی که ناشی از عضویت در این جوامع است، ساخته میشوند. سندل که تا حدی متأثر از نوزیک است، اعتقاد دارد که رالز فلسفهٔ سیاسی خود را بر متافیزیک غیرقابل دفاع «خود» استوار کرده است. گرچه دیگران نیز همین نقد را داشتهاند، اما سندل بیش از همه این انتقاد را بسط داده است.
در دیدگاه سندل، فلسفهٔ رالز، فرضیات متافیزیکِ فلسفهٔ اخلاق کانت را دارد، که طبق آن خودِ تماماً معنوی و خدایی که از محدودیتهای تجربی جداشده، به گونهای انگیزههای خود را برای انتخاب از دست میدهد.
سندل در واقع در این کتاب نسخهٔ جامعهای از مکتب جامعهگرایی را ارایه کرده است. جامعهگرایی در واقع عکسالعملی است در مقابل تمرکز لیبرالیسم فلسفی بر فرد. جامعهگرایان بر این باورند که افراد را تنها میتوان به عنوان اعضای یک اجتماع شناخت و در نظر گرفت و معتقدند که اجتماع باید -اگر نگوییم تنها نقطه تمرکز- یکی از نقاط تمرکز نظریهٔ سیاست باشد. «لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت» این خط را تا به آنجا ادامه میدهد که چنانچه درون جامعه به اجتماع قدر و منزلت کافی داده شود، دیگر هیچ نیازی به داشتن نگرانی از بابت عدالت نخواهد بود. بنا بر تفکر سندل، عدالت تنها زمانی که مردم به حد کافی دغدغهٔ عشق و اهداف مشترک نداشته باشند، به عنوان یک راه چاره مطرح خواهد شد.
سندل معتقد است یک جامعهٔ لیبرال به دنبال آن نیست که طریقهٔ خاصی از زندگی را بر مردم تحمیل نماید، بلکه در پی آن است که شهروندانش را تا آنجا که ممکن است در انتخاب اهداف و ارزشهایشان آزاد بگذارد. بنابراین باید طبق اصولی از عدالت اداره شود که هیچ شیوۀ از پیش تعیین شدهای برای یک زندگی خوب را بر مردم تحمیل ننماید. اما آیا میتوان چنین اصولی را یافت؟ و اگر نه، پیامدهای عدالت به عنوان یک ایدهآل اخلاقی و سیاسی چیست؟ اینها سؤالاتی هستند که سندل در انتقاد نافذ خود از لیبرالیسم معاصر مطرح نموده است.
سندل لیبرالیسم مدرن را در سنت کانت قرار می دهد، و بر تأثیرگذارترین نمود متأخر آن در آثار جان رالز تمرکز مینماید. سندل در مهمترین چالشی که پیشروی «نظریهٔ عدالت» رالز برمیشمارد، به محدودیتهای لیبرالیسم در خصوص مفهوم فرد در آن میپردازد و از درکی فراتر از آنچه لیبرالیسم از اجتماع ارایه مینماید سخن میگوید.
اطلاعات کتابشناختی:
سندل، مایکل جی، لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۹۸، ۲۳۱ صفحه.