نگاهی به کتاب «نگهبانان قدرت؛ افسانۀ رسانههای آزاداندیش» نوشتۀ دیوید ادواردز و دیوید کرامول
«چیزهای بدِ» اخیر، مثل بمباران اهداف غیرنظامی با بمبهای خوشهای توسط امریکا و انگلیس و همینطور استفاده از بمب ناپالم و اورانیوم ضعیفشده در عراق و افغانستان، در گزارشها «تصرّف چپاولگرانه» خوانده نمیشوند؛ بلکه با استفاده از افسانههای «جنگ خوب» و جنگ سرد، با عنوان «آزادسازی ناقص» توجیه میشوند. تسمهنقالۀ اصلی این افسانهها، گسترش نامنظم نظم موجودی است که اسمش را میگذارند «رسانهها.»
9 دقیقه
شیوۀ نگاه ما غربیها به جهان خارج را دو اپیزود حماسی شکل داده است. این دو، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد هستند. همانطور که نوشته شده، باز هم از بریتانیاییها خواسته میشود «جنگ خوب» علیه هیتلر را گرامی بدارند: بنا به نقلقول ریچارد دریتن از دستۀ تازهای از تاریخنویسان پادشاهی بریتانیا، مثل نیال فرگوسن، آن «حمام اخلاقیای که گناهان قرنها کشورگشایی و بردهداری و استثمار در آن شسته شد». ممکن است اشارۀ دریتن به بسیاری از ژورنالیستهای «جریان اصلی» هم بوده باشد.
دریتن نوشت: «جنگ خوب، هزینۀ شصت سال جنگافروزی را پرداخت میکند. این جنگ تبدیل شده است به یک چک سفید اخلاقی برای قدرت امریکایی و انگلیسی. ما مدعی هستیم که بر مبنای درخواستهای مستقیم و ضمنی برای جنگ علیه فاشیسم، حق داریم بدون محاکمه، دشمنان را بمباران و مُثله کنیم و به زندان بیندازیم. وقتی با دوستان ستمگری چون نوریگا، میلوسوویچ یا صدام اختلاف پیدا میکنیم، اسم آنها را به «هیتلر» تغییر میدهیم. در «جنگ خوب» علیه آنها، همۀ چیزهای بد قابلچشمپوشی هستند.
در دورۀ جنگ سرد، نهایت «چیز بد»، تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای بود. اسناد محرمانهای که اکنون از طبقهبندی خارج شدهاند، نشان میدهند که تبلیغات سیاسی ما و آنها در دورۀ جنگ سرد، تا حد زیادی داستان بوده است. اسناد برنامهریزی بریتانیا از دهۀ ۱۹۶۰، «تهدید شوروی» در اروپا را رد میکنند و آن را در بیشتر جهان و حتی خاورمیانه، اغراقآمیز و ناموجود میدانند. جنگ سرد واقعیای که دولتهای «ما» درگیرش بودند، علیه روسها نبود؛ بلکه شامل آدمهای سبزه و سیاهپوستی هم میشد که ساکن مناطق بهشدّت فقیر بودند. این جنگ آنقدر که جنگ شمال و جنوب، غنی و فقیر و بزرگ و کوچک بود، جنگ شرق و غرب نبود.
درواقع دشمنِ کوچکتر، تهدید بزرگتری است؛ چراکه پیروزی ضعیف ممکن است مُسری باشد. بنابراین ضعیفان که سرزمینهایشان اغلب پُر از خزائن بزرگ نفت و گاز و مواد معدنی بود و بازارهایی وسوسهبرانگیز محسوب میشدند، اهداف واقعی مبارزان غربی بودند و هنوز هم هستند. تروریسمِ دولتی غربی، از فلسطین تا نیکاراگوئه و از هند و چین تا کُنگو مورداستفاده قرار گرفت. زمانی هم که «ضعیف» در ۱۱سپتامبر۲۰۰۱، عملاً مقابلهبهمثل کرد، جنگ افسانهای تازهای، بهنام «جنگ با ترور» به راه افتاد.
«چیزهای بدِ» اخیر، مثل بمباران اهداف غیرنظامی با بمبهای خوشهای توسط امریکا و انگلیس و همینطور استفاده از بمب ناپالم و اورانیوم ضعیفشده در عراق و افغانستان در گزارشها «تصرّف چپاولگرانه» خوانده نمیشوند؛ بلکه با استفاده از افسانههای «جنگ خوب» و جنگ سرد، با عنوان «آزادسازی ناقص» توجیه میشوند. تسمهنقالۀ اصلی این افسانهها، گسترش نامنظم نظم موجودی است که اسمش را میگذارند «رسانهها.»
ژورنالیستها باوجودآنکه گاهی به شگردها و شخصیتهای سیاسی متفاوتی متوسّل میشوند، بهطور غریزی یا بر اساس تعلیماتی که دیدهاند یا هر دو، ماهیت واقعیِ وظایف خود را میشناسند؛ مخصوصاً وقتی که به نظر برسد نظم موجود در معرض تهدید قرار دارد یا قرار است درگیر جنگ شود. گزارش از جوامع قرار است بر مبنای تهدید یا نفعشان برای «ما» ارائه شود. دشمنان رسمی باید شناسایی و تعقیب شوند. باید تشابههایی با «جنگ خوب» و جنگ سرد پیدا شود؛ درحالیکه باید با دوستان رسمی مثل دولت خود رفتار کرد: با محبت، بدون درنظرگرفتن شواهد قطعیای که خلاف آن را ثابت میکند.
آنچه تغییر کرده است، دَرْک و دانش عمومی است. مردم که دیگر به آنچه میخوانند و میبینند و میشنوند، اعتماد ندارند؛ بهطرز بیسابقهای پرسشگر شدهاند. روزنامهنگاران اغلب هوش عمومیِ انتقادی را انکار میکنند و مفهوم «عموم بیاعتنا» را ترجیح میدهند؛ چراکه این مفهوم شعار «دادن خواستههای مردم به آنان» را توجیه میکند. بااینحال امروز مردم جلوتر از رسانهها هستند و از پذیرش محدودیتهایی که دانشگاهیان، «گفتمان عمومی» میخوانند، سر بازمیزنند؛ بهعنوانمثال مطابق نظرسنجیها اکثر مردم بریتانیا نخستوزیرشان را دروغگو میدانند؛ نه کسی که «مجلس را گمراه کرد» یا «حقایق را چرخاند»، بلکه یک دروغگو. این بیسابقه است.
بیشتر این بیپردهگویی در اینترنت اتفاق افتاده است؛ جایی که در آن رسانهها دائم پاسخگوی نقشی هستند که در مسائل مهم روز، مثل رسوایی تهاجم به عراق و اشغال آن، بازی میکنند. سؤالهای ممنوعهای پرسیده میشوند؛ مثل اینکه آیا ژورنالیستها که بهجای برملاکردن دروغهای بوش و بلر آن دروغها را تقویت کردند، در جنایات عراق شریک هستند؟ این پرسش بارها در سایت انگلیسی مدیا لنز مطرح شد. پدیدآورندگان و سردبیران مدیا لنز، دیوید ادواردز و دیوید کرامول، در مدّت کوتاهی چنان تأثیرگذار بودهاند که باعنایتبه آنهایی که گفته میشود نویسندگانِ پیشنویسِ تاریخ هستند، ممکن است اینها را تغییردهندگان دورۀ تاریخنگاری مدرن دانست. آنها قطعاً «چک سفید اخلاقی» مورداشارۀ ریچارد دریتن را پاره کرده و «حقّ بمباران و مُثلهکردن و زندانیکردن، بدون محاکمه…» را بهعنوان فساد اخلاقی افشا کردهاند. اگر در خلال حمله به عراق و اشغال آن، مدیا لنز نبود، ممکن بود وخامت فاجعه به فراموشی و به تاریخِ بد سپرده شود.
آنها خود را برای اهداف بیدردسری چون روزنامۀ سان روپرت مُرداک به دردسر نینداختهاند؛ بلکه بر آن رسانههایی متمرکز شدهاند که مثل بی.بی. سی به «عینیت»، «بیطرفی» و «تعادل»، و مثل گاردین به آزادمنشی و انصاف خود میبالند. تا پیش از کتاب ساخت رضایت نوآم چامسکی و ادوارد هرمن، در بیشۀ دستورکارها و منافع شخصی رسانهها چنین راهنمای صریح و عالمانهای نداشتهایم. در واقع آنها کار روزنامهنگاران راستین را کردهاند: مطلب را روشن کردهاند.
به این علت، نگهبانان قدرت، در هر دانشکدۀ رسانهای، باید از موادّ درسی اجباری باشد. تاآنجاکه میتوانم به خاطر بیاورم، این مهمترین کتاب دربارۀ روزنامهنگاری است. در این کتاب، بهترین «هشدارهای» مدیا لنز، گرد هم آمده و در بافت تاریخی، نقشی به آنها داده شده است. آنها منبع زخمزبان نیستند. بر عکس، زبان و لحنی که با آن دربارۀ روزنامهنگاران سخن میگویند، احترام آمیز است و در تحلیلهای غالباً ویرانگر خود، یکسره مؤدّباند. آنها دربارۀ سردبیران، تولیدکنندگان امور جاری و مدیران رسانهها بحث میکنند و مبنای استدلال آنها، حقایق، پژوهشها و هدفی اخلاقی است که پس از مدّتی متوجه خواهید شد منحصر به خود آنها است.
اکنون که این مطالب را مینویسم، آنها با بی.بی.سی بر سر گزارش حملۀ امریکاییها به شهر فلّوجۀ عراق درگیر هستند. آنها پرسیدهاند که علّت سکوت در برابر حمله وحشیانه به فلّوجه در نوامبر سال ۲۰۰۴ چه بوده است؟ این شهرِ تحتمحاصره همان جایی بود که شش ماه قبل امریکاییها به کشتن «حداقل» ششصد نفر در آن اعتراف کردند. در اینترنت روزنامهنگاران مستقلی چون داهر جمال، امریکایی لبنانیتبار و شجاع، الگویی از جنایات امریکاییها را مثل حمله به بیمارستانها و دستگیرکردن و تیراندازی به سمت کارکنان و بیماران و جلوگیری از انتقال امن تجهیزات پزشکی و خون اضطراری گزارش کردهاند. پزشکان از حملۀ تفنگداران امریکایی به خانهها و کشتن سالخوردگان و کودکان و افرادی که پرچم سفید در دست داشتهاند، داستانهای دلخراشی حکایت کردهاند. بی. بی. سی هیچیک از اینها را گزارش نکرد.
مدیا لنز از بی.بی.سی پرسید چرا و چرا خبرنگاران بی. بی. سی استفادۀ امریکاییها از بمب ناپالم را گزارش نکردند؛ درحالیکه سرهنگ جیمز آلس، فرماندۀ دستۀ یازدهم هوایی تفنگداران دریایی، این مطلب را تأیید کرده بود. او گفت: «ما هر دو پُلی را که راههای دسترسی بودند، با ناپالم بمباران کردیم. متأسفانه مردم هم آنجا بودند… اینجور مُردن هیچ خوب نیست.» این مطلب هم، بههمراه گزارشهایی دربارۀ استفاده از بمبهای خوشهای، بمب آتشزا، گاز سمّی و سایر جنایات آشکار در رصد جهانی بی.بی. سی دریافت شد؛ امّا حتی در حدّ ادعا هم، گزارش نشد.
هلن بودن، مدیر اخبار بی.بی. سی، برای مدیا لنز فاش کرد که پُل وود، گزارشگر «همراهی» که آن بنگاه به عراق فرستاده بود، «به این سبب هیچکدام از این چیزها را گزارش نکرد که هیچکدام از این چیزها را ندید». او همچنین نوشت که یک «محقق ارشد» در دیدهبان حقوق بشر «پرسشهایی مطرح کرد؛ امّا هیچ مدرکی برای اثبات این ادعاها نداشت». مدیا لنز، در این باره از دیدهبان حقوق بشر پرسوجو کرد و آنها پاسخ دادند که این سازمان حقوق بشری از ادعای دروغین بی.بی. سی «بهتزده» شده بود. مانند بسیاری از «هشدارها» ی دیگر مدیا لنز، مکاتبات همچنان ادامهدار و روشنگر هستند و نشان میدهند که چرا ژورنالیسم تلویزیونی، بهعنوان منبع اصلی اطلاعات مردم، بسیاری از چیزها را از بینندگانش دریغ میکند.
درواقع، مدیا لنز باب بحثی را گشود که پیشتر هم بهشکلی پنهان وجود داشت و قوانین و تابوهای «باشگاه» رسانهها را حفظ میکرد. از دید من، درخور ستایشترین دستاورد آنها شکستن موضع دفاعی بسیاری از روزنامهنگاران و تشویق آنها به کاربَست انگارههایی بوده است که نشان میدهند باید در مواجهه با دستورکارهای پنهان و حتی نهفته، با سانسور از طریق حذف و با این پرسش که در واقع چرا آنها ژورنالیست شدهاند، چگونه برخورد کنند. بدیهی است که بهعنوان روزنامهنگار، به این دو دیوید [نویسندگان کتاب] درود میفرستم. اکنون بیش از گذشته نیازمند تعقیب خستگیناپذیر و دقیق حقیقت ازسوی آنها هستیم.
اطلاعات کتابشناختی:
ادواردز، دیوید، و دیوید کرامول. نگهبانان قدرت؛ افسانۀ رسانههای آزاداندیش، پلاتو پرس، ۲۰۱۴
Edwards, David, and David Cromwell. Guardians of power: the myth of the liberal media. Lulu Press, Inc, 2014