قاضی در استنباط احکام تحت تاثیر واقعیت امور است یا قواعد حقوقی؟
«واقعگرایی حقوقی امریکایی» جنبشی روشنفکری است که اوایل قرن نوزدهم توسط اساتید حقوق دانشگاه و وکلا بنیان نهاده شد. بحث اصلی واقعگرایان پاسخ به این سوال است که قاضی در استنباط احکام تحت تاثیر واقعیت امور است یا قواعد حقوقی؟ برایان لیتر، استاد حقوق دانشگاه شیکاگو، «واقعگرایی حقوقی امریکایی» را بررسی میکند.
3 دقیقه
«واقعگرایی حقوقی آمریکا» به جنبشی روشنفکری در ایالات متحده مربوط میشود که از به هم پیوستن گروهی از اساتید حقوق دانشگاه و وکلای از جمله کارل لووِلن، جرومی فرانک، فیلیکس کوهن، هرمن آلیفنت، والتر ویلر کوک، آندرهیل مور، هسل اینتما و ماکس رادین در دهه بیست و سی قرن نوزدهم به وجود آمد. این نویسندگان به زعم خود نسبت به نحوه تصمیمگیری قضات در دعاوی نگاهی واقعبینانه داشتند، چنانکه قاضی الیور وندل هولمز، یکی از متفکران قدیمی و اصلی حقوقی در آمریکا، اینگونه بیان میکند: «تصمیم قاضی قانون واقعی است». بنا برنظر واقعگرایان، کاری که حقیقتاً قضات انجام میدهند، تصمیمگیری بر اساس تاثیرات واقعیات دعاوی بر آنها است، نه بر این مبنا که قواعد حقوقی نتایج بخصوصی را تحمیل میکنند؛ قضات عمدتاً در مسیر دستیابی به احکام «حساس به واقعیت» هستند تا اینکه «حساس به قاعده» باشند.
اینکه قضات چگونه به واقعیات یک دعوای خاص واکنش نشان میدهند بوسیله عوامل مختلف روانی و اجتماعی خودآگاه و یا ناخودآگاه معین میشود. بنابراین، حکم نهایی قاضی به آن صورت محصول «قانون»،که معمولا اجازه نمیدهد بیش از یک نتیجه موجه شناخته شود، نیست بلکه عوامل مختلف روانی- اجتماعی، از مرام سیاسی و نقش و وظیفه سازمانی قاضی گرفته تا ویژگیهای فردی او است که نتیجه نهایی را رقم میزند. بدین ترتیب میراث واقعگرایی هم در عمل و هم در آموزش حقوق مشتمل بر این پدیدهاست: وکلای حقوقی هم اکنون تشخیص میدهند که قضات متاثر از چیزهایی بیش از قواعد حقوقی هستند؛ قضات و وکلای حقوقی به صورت آشکارا خط مشی و پیامدهای سیاسی قواعد و احکام حقوقی را در نظر میگیرند؛ در حال حاضر متون حقوقی به طور معمول شرایط اقتصادی، سیاسی و تاریخی احکام قضایی را ملاحظه میکنند. به این معنا، اغلب چنین گفته میشود که «اکنون ما همه واقعگرا هستیم.»
تاکنون واقعگرایان دستمایۀ ادبیات تاریخی چشمگیری بودهاند. در مقابل، این مقاله برسهم اساسی و عمدتاً نادیده گرفته شده واقعگرایی در شکلگیری نظریۀ فلسفی حقوق و قضاوت تمرکزخواهد داشت، نظریهای که با جریان اصلی سنت فلسفهٔ حقوق مخالفت دارد. متاسفانه واقعگرایان اغلب با نظریهپردازی بصورت سازمانیافته مخالفت میکردند و حتی وجود مکتب فکری واقعگرایی را انکار میکردند؛ تلاشهای نظری واقعگرایان به علت فقدان کارکشتگی و تسلط فلسفی با مانع مواجه میشد. این خصوصیات آثار ایشان [فقدان انسجام و دقت فسلفی] منجر به ایجاد انتقادهای شدیدی از سوی دیگر واقعگرایان شد. در آثار واقعگرایان متاخر دقت فلسفی بیشتری مشاهده میشود.با این حال واقعگرایان علیرغم میلشان، موفق به رشد دادن چشمانداز نظری قدرتمند و منسجمی در حقوق و قضاوت شدهاند.
متن کامل این مقاله به همراه دیگر مقالاتی در این حوزه در قالب کتاب مکاتب معاصر فلسفۀ حقوق توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
کتابهایی که میخواهند تاريخ بشر را از مهبانگ تا قيامت روايت کنند جذاباند، اما فايدهای هم دارند؟
برای درک این جنگ باید از چند هفته و چند ماه اخیر و حتی از دوران پوتین هم عقبتر برویم
کاس مود، از برجستهترین محققان راست افراطی، در خلال معرفی پنج کتاب، دربارۀ افراطیگرایی سیاسی سخن میگوید
جناح راست در سالهای اخیر دگردیسی بزرگی را تجربه کرده است که به نظر میرسد پیامدهای عظیمی برای آینده داشته باشد