نگاهی به کتاب «از روشنگری تا پذیرندگی: تجدیدنظر در ارزشهای ما» نوشتۀ مایکل اسلوت
استاد اخلاق دانشگاه میامی در کتاب «از روشنگری تا پذیرندگی: تجدیدنظر در ارزشهای ما»، استدلال میکند که تأکید روشنگری بر عقل و عقلانیت موجب میشود از نقش محوری هیجاناتی خاص در ارزشهایمان غافل شویم. مایکل اسلوت معتقد است چارۀ این معضل، فهمی برتر و روی آوردن به ارزش و فضیلتی است که او «پذیرندگی» میخواند.
8 دقیقه
مایکل اسلوت استاد اخلاق دانشگاه میامی و نویسندۀ کتابهای از اخلاق تا فضیلت (۱۹۹۲) و اخلاق غایات (۲۰۰۱) است. او پیش از این استاد فلسفه در دانشگاه مریلند و ترینیتی کالج دوبلین بود. وی چهرهای شناختهشده در اخلاق فضیلت است. او منظور از اخلاق فضیلت را شکلی خاص، که مفهوم اخلاق همدلی را به میان میآورد، میداند و معتقد است این اخلاق، مزیتهای شهودی و ساختاری برجستهای نسبت به علم وظایف اخلاقی و مکتب اصالت فایده و اخلاق مبتنی بر عقل سلیم دارد. او همچنین در تقابل میان نظریۀ مابعداخلاقیِ احساسگراییِ اخلاقی و عقلگرایی اخلاقی، جانب احساسگرایی را میگیرد.
استدلال بنیادی مایکل اسلوت در کتاب از روشنگری تا پذیرندگی: تجدیدنظر در ارزشهای ما، این است که تأکید روشنگری بر عقل و عقلانیت موجب میشود از نقش محوری هیجاناتی خاص در ارزشهایمان غافل شویم. چارۀ این معضل، فهمی برتر و روی آوردن به ارزش و فضیلتی است که او «پذیرندگی» میخواند. او پذیرندگی را پادزهری برای زیادهرویها و خطاهای عقلانیت روشنگری میداند و امیدوار است که گشودگی بیشتر در برابر ایدهها و ارزشهای دیگران و امکاناتی که در زندگی خود ما وجود دارد، ما را به زندگی پربارتر و شادتری رهنمون سازد؛ زندگیای که از طریق آن مواجهۀ بهتری با پیچیدگیهای فزایندۀ زندگی جدید داشته باشیم.
تصوری که استول از روشنگری دارد این است: عقلِ استدلالی والاترین و مهمترین ویژگی انسان است و در شکلگیری زندگی خوب نقشی محوری دارد. ازاینرو عواطف و هیجانات مانع کارکرد عقل و رسیدن به زندگی خوب هستند و باید کنترل شوند تا خودبنیادی، که والاترین آرمان انسانی است، تحقق یابد. با توجه به این ویژگیها، جای تعجب ندارد که کانت و کانتیها آماج حملات اسلوت قرار گیرند؛ زیرا اگرچه اسلوت خودبنیادی را آرمانی ارزشمند میداند، اما از نظر او تفرد کامل نه ممکن است و نه مطلوب.
دو فصل نخست کتاب، مسائل مربوط به شناخت را بررسی میکند. استول توضیح میدهد که دو ویژگی برتر شناخت، یعنی عینیت و عدم تعصب، مستلزم نوعی همدلی خیرخواهانه با کسانی است که با آنها مخالفیم و این یعنی ترکیب عقل تفکیکگر و احساسِ پیوند دهنده. از نظر نویسنده، تفکر روشنگرانه بخش مهمی از شناخت را کنار گذاشته است.
اسلوت خاطرنشان میسازد که ما عقیدۀ خود را تنها بهنحو عقلانی کسب نمیکنیم. بخش عمدۀ عقایدمان را از والدین و سایر کسانی که دوستشان داریم فرامیگیریم و این دوست داشتن موجب غفلت ما از خطاهای آنها ازجمله خطاهای معرفتی میشود. این واقعیتی است که با نظر روشنگری در مورد اهمیت عقل منافات دارد. از آنجا که عشق و محبت بخش مهمی از زندگی واقعی ما را شکل میدهد، قابل حذف نیست و این چالشی جدی برای ایدۀ روشنگری است.
اسلوت این استدلال را به عقلانیت عملی نیز تسری میدهد. وی با نقد اندیشۀ اخلاقی کانت، همراه با ذکر مثالهایی، تقدم اصل اخلاقی بر روابط میان زن و شوهر و بیتفاوتی عاطفی برای اخلاقی بودن را ناممکن و نامطلوب میداند. اسلوت توضیح میدهد که چرا اخلاقِ همدلی بر اخلاق کانتی برتری دارد. توجیه او این است که در حین صدور حکم اخلاقی، به لحاظ نظری با ارزیابیهای خاصی آن را جایز میشماریم؛ اما در حین انجام آن عمل، همهٔ آن ارزیابیها تحتالشعاع نتیجۀ مستقیم آن عمل قرار میگیرد، مخصوصاً اگر این نتیجۀ مستقیمْ آسیب و صدمۀ کسی باشد، حتی اگر این توجیه را داشته باشد که انجام این کار منفعت بیشتری برای افرادی دیگر دارد؛ مانند وضعیتی که در حین اهدای عضو پیش میآید.
اگرچه استدلال اسلوت در فهم ارزشها و هنجارهای حاکم بر فرهنگهای دیگر کارگر است، اما ذکر مثالهایی نظیر مثال فوق بیشتر این استدلال را مخدوش میسازد.
در حقیقت، توسل اسلوت به احساس و عاطفه برای نقد عقلانیت روشنگری سه پیامد دارد: اولاً عقل به همان عقل استدلالی محدود میشود؛ ثانیاً نقد این عقل از طریق مؤلفههایی پایینمرتبهتر از آن صورت میگیرد و ثالثاً امور فراتر از عقلانیتِ حسابگرِ استدلالی را نیز بر اساس همین مؤلفهها تفسیر میکند. ذکر مثال مربوط به اعمال قدیسان در همین راستاست. در این مثالها، او با اشاره به اینکه این اعمال براساس عقل منفعتجو قابل تبیین نیست، آن را متکی بر عاطفهای قویتر از عقل معرفی میکند و آن را همدلی میخواند و چنین نتیجه میگیرد که: عمل کردن به طریقی که روشنگری نامعقول میخواند، میتواند قابل ستایش باشد .
بخش اول کتاب بیشتر حاوی وجه سلبی نظر اسلوت است که انتقادات او را از عقلانیت روشنگری به میان میآورد. بخش دوم کتاب حاوی وجه ایجابی نظر اوست که از این طریق آنچه را میتواند جایگزین عقلانیت روشنگری باشد، معرفی میکند. وی در نیمۀ دوم کتاب، مفهوم پذیرندگی را شرح میدهد و دلایل قبلی خود را مجدداً براساس این مفهوم صورتبندی میکند. نویسنده در ادامه نسبت پذیرندگی را با فعالیت و انفعال تبیین میکند و بیان میکند ککه پذیرندگی ورای هیجان و عاطفۀ صرف است. از نظر اسلوت، پذیرندگی باید هم با فعالیت هم با انفعال توأم باشد. پذیرنده بودن در نسبت با دیگران، نسبت به آنچه در زندگی خود ما میگذرد و نسبت به ارزش امور غیراحساسی مانند اقتضائات محیط که مانع ما در مسیر کنترل زندگی است، نه به معنای انفعال است و نه مستلزم غلو در ارزش عمل است. فعالیت و پذیرندگی همدیگر را محدود میسازند و فعالیت تنها تا اندازهای ارزشمند است که ما را در تحقق پذیرندگی یاری کند. پس ما تماماً منفعل نمیشویم، بلکه پذیرندگیْ آمادگی ما را در پاسخ به محیط اطرافمان افزایش میدهد و به این دلیلِ عمده است که پذیرندگی فضیلت محسوب میشود.
اسلوت همچنین نسبت میان پذیرندگی و خودبنیادی را نیز تبیین میکند و به تفسیر خودبنیادی به طریقی ساده میپردازد: خواست و توانایی اندیشه و تصمیم برای خویشتن. این ویژگی ارزشمندی است اما نباید به این واسطه به محدودساختنِ اموری که به ما تعلق ندارد بپردازیم و ازاینرو ما باید نسبت به اطرافمان پذیرندگی و بر انفکاکمان تأکید داشته باشیم. پذیرندگی متقابل نسبت به دیگران ما را از خودبنیادی کامل دور نمیسازد بلکه در عمل، هماندیشی با دیگران خودبنیادی هر یک از افراد را افزایش میدهد.
مشکلی که در این ارتباط میتواند مطرح شود این است که گاهی نظرات دیگران زیانآور است و این امر به پذیرندگی خدشه وارد میسازد. اسلوت یادآوری میکند که مضر بودنِ این ایدهها به جهت فقدان همدلی و پذیرندگی است و پذیرندگی همانطور که گفته شد، به معنای انفعال کامل نیست و از طرفی دیگر کسانی که در بحث همدلی ندارند یا شایستۀ همدلی نیستند، میتوانند منشأ آسیب باشند نه برعکس. پس باز هم پای پذیرندگی به میان میآید. منظور اسلوت در اینجا چندان روشن نیست. چگونه ممکن است که ما باید منفعل نباشیم و حتی باید نسبت به نظریاتی خاص ناروادار باشیم و در عین حال، با صاحبان این نظریات همدلی هم داشته باشیم؟ چگونه میتوانیم کسی را که شایستۀ همدلی است در بحث بازشناسیم؟ بهعنوان مثال، در بحثی که میان حامیان ازدواج و مخالفان آن رخ میدهد، گروه اول گروه دوم را با این اتهام که آنها فاقد همدلی هستند، نقد میکنند. این درست است، اما مخالفان نیز با مظلومنمایی مدعی میشوند که حامیان ازدواج پذیرندگی ندارند و به اندازۀ کافی به وجه دیگر قضیه آنگونه که آنها بیان میکنند توجه نمینمایند.
رویهمرفته، این کتاب برای کسانی که در مورد نظریههای اخلاقی معاصر تردید دارند (مخصوصاً نظریههای کانتی) و با اخلاقِ همدلی و احساسگرایی موافقت گستردهای دارند، کتاب جالبی خواهد بود. ایدۀ پذیرندگی نیز تمهید خوبی برای گفتوگوست و میتواند به دغدغههایی که در دهههای اخیر بروز یافته است جامعیت ببخشد.
اطلاعات کتابشناختی:
اسلوت، مایکل. از روشنگری تا پذیرندگی: تجدیدنظر در ارزشهای ما، انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۳،
Slote, Michael. From enlightenment to receptivity: Rethinking our values. Oxford University Press, 2013