نسخۀ صوتی: اسمها به ما چه میگويند؟
نسخۀ صوتی: فئودور داستایفسکی: فیلسوفِ آزادی
بگویید انسانبودن یعنی نیکوکاری، بلافاصله انسانها تمام تلاششان را میکنند تا به دیگران شر برسانند. بگویید انسانبودن یعنی آسیبزدن، دمبهدم آدمها را میبینید که مهربانی میکنند و کمک میرسانند. این عصیانِ درونی، این میلِ همیشگی به خلاف جهت شناکردن از نظر داستایفسکی جزئی از ذات بشر است، میلی که خیلی وقتها خودش را در قالب رفتارهای جنونآمیز و خودویرانگر نشان میدهد. گری سال مورسن، پژوهشگر برجستۀ داستایفسکی، از معنی انسانبودن در آثار این نویسندۀ روس میگوید.
همۀ ما کسانی را میشناسیم که یا خیلی زیاد در گذشته زندگی میکنند، یا خیلی زیاد نگران آینده هستند. بیشتر افراد در پایان زندگیشان، بیشازهمه، افسوسِ کارهایی را میخورند که نکردهاند، چون دربارهٔ پیامد آن کارها نگرانیهای بیجایی داشتهاند. بقیۀ افرادی هم که نسبت به آینده بیتفاوتاند یا به گذشته اهمیتی نمیدهند به آدمهای نفهم یا ریسکپذیرهای بیخِرد تبدیل میشوند. گذشته، اکنون، آینده؛ تاریخ، امسال، دهههای پیشِ رو. چطور باید اینها را در ذهنمان به تعادل برسانیم؟
نسخۀ صوتی: بيماریهای همهگير و امپراتوریها
اوایل سال ۲۰۲۰ پس از آنکه ویروس کرونا سر و کلهاش از چین پیدا شد و بهسرعت جهان رادرنوردید، سال جدید که آرام شروع شده بود بهیکباره پرهیاهو شد. مثل این بود که جهان دوباره با مرگ سیاه روبهرو شده باشد و نظریات قدیمی دربارۀ نقش بیماریها در فروپاشی امپراتوریها، دوباره احیاشد. جان راپلی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی در دانشگاه کمبریج، در این نوشتار از این میپرسد که زوال امپراتوری روم و پایان عصر فئودالیسم اروپایی دربارۀ کووید۱۹و آیندۀ غرب چه میتواند به ما بگوید؟
نسخۀ صوتی: سوگ چيزی شبيه دويدن است
میگویند سوگ شبیه اقیانوس است، موجموج به سراغت میآید. یا شبیه رودخانه است، گاهی اوج میگیرد و گاه فرو مینشیند. اما شاید به «دویدن» هم بیشباهت نباشد، دویدنی نه در گریز از سوگ که همراهِ آن. این دوِ طولانی مسابقه نیست. هیچکس در آن برنده نمیشود. هیچ خط پایان درستی ندارد، اصلاً هیچ پایانی ندارد، اما از جایی به بعد، رنج تهنشین میشود و خاطرات خوش جوانه میزنند. مونیکا پرلِ، پس از آنکه پدرش را بر اثر آلزایمر از دست داد، به کندوکاو ارتباطش با سوگ و دویدن، و پیوند این دو با هم روی آورد.
نسخۀ صوتی: نام این احساس خمودگی است
در روانشناسی، شکوفایی را قلۀ خوشبختی میدانند، جایی که بیشترین معنا را از زندگیمان دریافت میکنیم. از آن سو، افسردگی درۀ تیرهبختی است، جایی که احساس ناامیدی و بیارزشی میکنیم. خمودگی اما فرزند وسطی و فراموششدۀ سلامت روان است که همهگیری کرونا باعث شده بیش از پیش به چشم بیاید. ویژگی بارز خمودگی این است که علائم یک بیماری روانی را ندارد، اما تأثیراتش کمتر از آن نیست. آدام گرنت، در این یادداشت، راههای شناسایی این احساس و شیوۀ مقابله با آن را بازگو میکند.
نسخۀ صوتی: زندگی در جایی که نمیتوان چیزی خرید چگونه است؟
جامعۀ ما چنان بر محورِ خریدکردن ساخته شده است که خیلی از وقتها، اگر قصد نداشته باشید چیزی بخرید، اصلاً نمیتوانید از خانه خارج شوید. همهجا، از پارکها و خیابانها و دیوارها تا سایتهای اینترنتی مملو از دعوت به خرید است. اما، اگر یکروز صبح بیدار شویم و ببینیم خریدکردن دیگر ممکن نیست، چه میشود؟ کتاب جدید جی. بی. مککینون، روزنامهنگار مشهور کانادایی، چنین جامعهای را تصویر میکند: جامعهای که هم به گذشتههای دور شبیه است، هم به آیندههای دور. اما شاید برای امروزمان حرفی داشته باشد.
نسخۀ صوتی: بطری خالی را در سطل انداختید؟ واقعاً «هیچ» کاری برای محیطزیست نکردید
اسم پلاستیک که میآید، همه یاد بطری آب یا کیسۀ خرید میافتند، گرچه واقعیت چیز دیگری است: حدود ۵۰درصد از لوازم خودروها از پلاستیک درست شده و لباسهایمان هم بیشتر از پلیاسترناند تا نخ و پنبه. چرا اینطور نباشد؟ ارزان، سبک، و در دسترس است و از همه مهمتر: راحت میشود دورش انداخت؛ همین هم باعث شده تا لکهای از زباله به وسعت سه برابر کشور فرانسه در وسط اقیانوس آرام ایجاد شود. بااینحال، بهتازگی گویا همه خطر بحران پلاستیک را حس کردهاند. باید پرسید: راه درست مبارزه با آن چیست؟
هلن فیشر، احتمالاً بیش از هر انسانشناس زیستیِ دیگری، تصور ما را دربارۀ خودمان عوض کرده است. او عمیقترین و انتزاعیترین احساساتمان را با هورمونها و عصبهایمان پیوند زده و دم به دم، یادآوری کرده که انسانها، قبل از هر چیز دیگر، موجوداتی زیستی هستند. تحقیقات او دربارۀ عشق که به کمک علوم عصبشناختی انجام شده است، بر نیازِ وجودی ما انسانها به تشکیلِ پیوندهای احساسیِ دونفره و عمیقی تأکید دارد که لازمۀ تداوم نسل بشر بوده است.
نسخۀ صوتی: چرا وقتی جانمان در خطر است گذر زمان برایمان کند میشود؟
فرض کنید در خیابان با یک کونگفو کار حرفهای دعوایمان شود. تا ما تصمیم بگیریم که مشت بزنیم یا لگد، طرف با چند ضربۀ برقآسا نابودمان کرده است. حالا فرض کنید میخواهید مگسی که ساعتهاست در گوشتان وزوز میکند را با دست بکشید. این تلاش هم دستِ کم از دعوا با آن کونگفو کار ندارد. به محضِ آنکه دستتان را بلند میکنید، مگس غیب میشود. سوال اینجاست: چرا کوفگفو کار و مگس اینقدر سریعاند؟ یک پژوهشگر میگوید احتمالاً چون آنها در «بُعد زمانی» دیگری زندگی میکنند.
نسخۀ صوتی: آیا راهی برای مقابله با چرندگویی وجود دارد؟
احتمالاً همۀ ما دور و برمان آدمهایی داریم که ید طولایی در چرندگویی دارند و از سیاست بینالملل تا پزشکی و فضانوردی و تاریخ و الاهیات برایمان میبافند. اما بدبختی واقعی از آنجا شروع میشود که آن چرندگو رئیسمان باشد، یعنی در موقعیتی قرار میگیریم که باید حرفهایش را جدی بگیریم و به توصیههایش عمل کنیم. در چنین اوضاعی لازم است استراتژی دقیقی برای مبارزه با چرندیات بچینیم.
نسخۀ صوتی: آیا ادعاهای روانشناسی مثبتگرا واقعاً علمی است؟
داستان روانشناسی مثبتگرا بیشباهت به داستان پیدایش ادیان بزرگ جهانی نیست. حدود بیستسال پیش، یک روانشناس آمریکایی که عمدۀ شهرتش را مدیون تحقیق دربارۀ سیاهیهای روح انسان بود، ناگهان هنگام صحبت با دختر پنجسالهاش، از خود پرسید: چرا همه از ناخوشیهای روانی حرف میزنند، اما کسی دربارۀ شادی و شکوفایی چیزی نمیگوید؟ روانشناسی مثبتگرا اینچنین متولد شد و قدم به قدم به دستورالعملی تبدیل شد که همۀ جهان را فتح کرد. اما این موفقیت عظیم هزینههای بزرگی هم داشت.
چه کسی روی آن را دارد تا به کلِ بشریت بگوید باید چه احساسی داشته یا نداشته باشند؟ بله، فلاسفه. آنها از زمان رواقیون در حال قانونگذاری برای زندگی احساسی بودهاند. کافی است احساسی در دلتان به وجود بیاید تا سروکلۀ فیلسوفی پیدا شود و مچتان را بگیرد. یکی میگوید «خشمگین» نباش، دیگری «همدلی»تان را احمقانه میداند و بسیاری هم میگویند «پشیمانی» اصلاً به درد نمیخورد. اما اینبار نوبت اگنس کالارد استاد دانشگاه شیکاگوست. او میگوید هریک از این احساسات نهایتاً نشانهای از سلامتیاند، اما تنها یک احساس است که هیچ منفعتی ندارد: «نفرت».
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
نسخۀ صوتی: لو اورتنزیو: پزشکی که همهچیز را به پای اعتیاد باخت
چرا بیماران لاعلاجی که چند روزی تا پایان عمرشان باقی نمانده، باید با دردِ بیامان شکنجه شوند؟ اخلاق حکم میکند که اگر میتوانیم این دردِ بیهوده را تسکین دهیم، در این کار تردید نکنیم. با همین استدلال بود که از دهۀ ۱۹۸۰ تجویز داروهای مخدر ضددرد رایج شد. اما انسانها در سراسر زندگی درد میکشند: درد دندان، شکستگی استخوان یا التهاب مفاصل هم میتواند به همان اندازه مهلک باشد. و ماجرا شروع شد. چرا بیماران -و حتی پزشکان- باید درد را تحمل کنند، وقتی مخدرهای دارویی در دسترس است؟
نسخۀ صوتی: رولف دوبلی: کمتر بخوانید ولی دوباره بخوانید
پس از مدتی سر وقت کتابخانه و کتابهایمان که میرویم اکثرشان دیگر با هم تفاوت زیادی نمیکنند، چون تقریباً چیز زیادی از آنها یادمان نمیآید؛ محتوای هر کتاب صرفاً بهصورتی مبهم و آشفته از ذهن ما عبور میکند. در چنین مواقعی ابتدا پریشان میشویم که مشکل از حافظۀ ضعیف خودمان است یا شاید کتابها تأثیر اندکی بر ما داشتهاند. اما وقتی میفهمیم بسیاری از دوستانمان هم همین تجربه را دارند کمی احساس آسودگی میکنیم. اگر محتوای کتابها تا بدین حد کم به خاطر میمانند، اساساً اهمیت مطالعه در چیست؟ رولف دوبلی، نویسندۀ کتاب «هنر شفاف اندیشیدن»، پیشنهادهایی دارد.
نسخۀ صوتی: سوگ چيزی شبيه دويدن است
میگویند سوگ شبیه اقیانوس است، موجموج به سراغت میآید. یا شبیه رودخانه است، گاهی اوج میگیرد و گاه فرو مینشیند. اما شاید به «دویدن» هم بیشباهت نباشد، دویدنی نه در گریز از سوگ که همراهِ آن. این دوِ طولانی مسابقه نیست. هیچکس در آن برنده نمیشود. هیچ خط پایان درستی ندارد، اصلاً هیچ پایانی ندارد، اما از جایی به بعد، رنج تهنشین میشود و خاطرات خوش جوانه میزنند. مونیکا پرلِ، پس از آنکه پدرش را بر اثر آلزایمر از دست داد، به کندوکاو ارتباطش با سوگ و دویدن، و پیوند این دو با هم روی آورد.
همۀ ما کسانی را میشناسیم که یا خیلی زیاد در گذشته زندگی میکنند، یا خیلی زیاد نگران آینده هستند. بیشتر افراد در پایان زندگیشان، بیشازهمه، افسوسِ کارهایی را میخورند که نکردهاند، چون دربارهٔ پیامد آن کارها نگرانیهای بیجایی داشتهاند. بقیۀ افرادی هم که نسبت به آینده بیتفاوتاند یا به گذشته اهمیتی نمیدهند به آدمهای نفهم یا ریسکپذیرهای بیخِرد تبدیل میشوند. گذشته، اکنون، آینده؛ تاریخ، امسال، دهههای پیشِ رو. چطور باید اینها را در ذهنمان به تعادل برسانیم؟
نسخۀ صوتی: بيماریهای همهگير و امپراتوریها
اوایل سال ۲۰۲۰ پس از آنکه ویروس کرونا سر و کلهاش از چین پیدا شد و بهسرعت جهان رادرنوردید، سال جدید که آرام شروع شده بود بهیکباره پرهیاهو شد. مثل این بود که جهان دوباره با مرگ سیاه روبهرو شده باشد و نظریات قدیمی دربارۀ نقش بیماریها در فروپاشی امپراتوریها، دوباره احیاشد. جان راپلی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی در دانشگاه کمبریج، در این نوشتار از این میپرسد که زوال امپراتوری روم و پایان عصر فئودالیسم اروپایی دربارۀ کووید۱۹و آیندۀ غرب چه میتواند به ما بگوید؟
نسخۀ صوتی: فئودور داستایفسکی: فیلسوفِ آزادی
بگویید انسانبودن یعنی نیکوکاری، بلافاصله انسانها تمام تلاششان را میکنند تا به دیگران شر برسانند. بگویید انسانبودن یعنی آسیبزدن، دمبهدم آدمها را میبینید که مهربانی میکنند و کمک میرسانند. این عصیانِ درونی، این میلِ همیشگی به خلاف جهت شناکردن از نظر داستایفسکی جزئی از ذات بشر است، میلی که خیلی وقتها خودش را در قالب رفتارهای جنونآمیز و خودویرانگر نشان میدهد. گری سال مورسن، پژوهشگر برجستۀ داستایفسکی، از معنی انسانبودن در آثار این نویسندۀ روس میگوید.
نسخۀ صوتی: اسمها به ما چه میگويند؟
در جهانی که معمولاً با ویژگیهایی چون تغییر و تجربههای گذرا تعریف میشود، اسمها یک استثنا محسوب میشوند. آنها موجودات سرسختیاند که جلوی حرکت بیرحمانۀ زمان قد علم میکنند. سنمان بالا میرود، عنوان شغلی و حتی تابعیتمان عوض میشود، اما اسممان همواره با ما باقی میماند. ویکتوریا پرینسویل، نویسندهای که بحث دربارۀ اسمگذاریها همیشه جایگاه پررنگی در آثارش داشته است در این نوشتار از جایگاه پر رمزوراز و پیچیدۀ نامها میگوید.