گویا ذهن، این گرایش طبیعی را دارد که مفروض بگیرد تمام چیزهای خوب با هم در هماهنگیاند. این گرایش تاحدی نتیجۀ چیزی است که روانشناسان مبادلهگریزی مینامند. شاید هم تاحدی ناشی از خوشخیالی باشد.
مارکس میگفت در انتقال به کمونیسم، باید «دردهای زایمان را کاهش داد». در ضمنِ هر انتقال مفروض [به کمونیسم]، بدونشک، خشونتِ کمتر مطلوب است و اگر میزان خشونت ثابت است، هرچه مدتِ انتقال کوتاهتر باشد، بهتر است. اما انتقال تدریجیتر، ممکن است با خشونت کمتری همراه باشد.
بنای جنبش «سرمایهگذاریِ مسئول دربرابر اجتماع» بر فرضیۀ «عملکرد خوب، از راه نیکیکردن» استوار است. گاهی ممکن است انگیزۀ سودِ [اقتصادی] و منافعِ جامعه بهطور همزمان بیشینهسازی شود؛ مانند زمانیکه مصرفکنندگان از خرید کالاهایی پرهیز میکنند که با بهرهکشی از نیروی کارِ کودکان تولید شده باشد. اما سرمایهگذاریهای متقابلی که در آنها از خرید سهامِ الکل و تنباکو پرهیز میشود، درمقایسهبا دیگر [سرمایهگذاریها]، عموماً سود کمتری خواهند داشت؛ زیرا این سرمایهگذاریها، خود را از منبعی ارزشمند و متنوع محروم کردهاند.
در سیاستگذاریهای عمومی، معمولاً دغدغههای مربوطبه عدالت توزیعی و کارایی بهطور برابر مدنظر قرار میگیرد. بااینحال، ممکن است در عمل، برابری و کارایی با یکدیگر تعارض داشته باشند، آنهم بهدلیل معضل «سطل سوراخدار»: به هنگام انتقال ثروت از غنی به فقیر، معمولاً بخشی از ثروت از بین میرود یا اصلاً بهوجود نمیآید.
انقلاب فرانسه، بیشتر بهطور ضمنی، بر این باور استوار بود که ارزشهای برابری و آزادی و برادری یکدیگر را پشتیبانی و تقویت میکنند، بهگونهایکه بهبود هر یک به بهبود بقیه منجر خواهد شد، نه افت آنها. گرچه هر یک از این سه ارزش، ابهاماتی بیپایان داشته و دارند، در بسیاری از برداشتهای عمومی بهجای آنکه به نفع هم عمل کنند، بیشتر علیه هم دست به عمل میزنند یا همدیگر را محدود میکنند. متفکران رادیکال مدعیاند که آزادی با برابری ناسازگار است و متفکران اختیارگرا ادعا میکنند که برادری با آزادی ناسازگاری دارد. بااینحال، راولز معتقد است که برابریِ صرف با برادری ناسازگار است؛ زیرا برابریِ صِرف ممکن است وضعِ بدِ حاکم بر رژیمی نابرابر اما میانهرو را، از آنچه هست هم بدتر کند.
در این مقاله، دربارۀ رابطۀ میان سه هدف خواهم نوشت. آن سه هدف عبارت است از دستیافتن به «عدالت»، «حقیقت» و «صلح» در انتقال از وضعیتی سیاسی به وضعیت سیاسی دیگر. در بخشی از منابع و مباحث این موضوع، البته باز هم بهطور ضمنی، این فرضیه وجود دارد که این سه ارزش به تقویتِ هم و حمایت از هم گرایش دارند. این فرضیه ممکن است گاهی موجه باشد؛ اما ممکن است موجب شود تنشهای مهمِ بین این سه ارزش را نادیده بگیریم و ضرورتِ دستزدن به انتخابهای دشوار میان آنها را ناچیز بینگاریم.
در بخش عمدۀ منابع و مباحث تولیدشده دربارۀ این موضوع، دربارۀ انتقال به «دموکراسی»، پس از رژیمی استبدادی یا دیکتاتوری سخن گفتهاند. بااینحال، بهتازگی فهمیدهایم که در انتقال به «صلح» نیز، پرسشهایی دربارۀ عدالت مطرح خواهند شد. همانطورکه توضیح خواهم داد، این مسائل، عدالت انتقالی را در مفهوم سنتیاش، بهخصوص بحث مجازات مجرمان و جبران خسارت قربانیان، دربرمیگیرد، اما به آن محدود نمیشود.
در جای مناسب، پیشرفتهای اخیر کلمبیا را بهخصوص در قوانینِ عدالت و صلح نشان خواهم داد. همانطورکه میدانید، وضعیت کلمبیا منحصربهفرد و بسیار پیچیده است. نهتنها دولت و گروههای شورشی متعددی در این کشور وجود دارد، بلکه گروههای شبهنظامی فراوان و اربابان قاچاق مواد مخدر هم در آن فعالیت میکنند. روابط بسیار تیرۀ میان این کنشگران را تأثیر متقابل پول و خشونت تعیین میکند؛ یعنی دو عامل مهمی که حقیقتاً در کلمبیا فراوان بهکار گرفته میشوند. گرچه این ویژگیها منحصربهفرد است، دیگر جنبههای موقعیت فعلی کلمبیا با دیگر فرایندهای انتقالی در دیگر کشورها، شباهتهای بسیاری دارد.
[در مقالۀ حاضر] به این شکل پیش خواهم رفت: در بخشهای ۲ و ۳ و ۴، پیشنهادهای بسیار مختصری دربارۀ عدالت و حقیقت و صلح ارائه خواهم کرد و هم بر خودِ این تفکرات و هم بر ارزش آنها برای جامعه تأکید خواهم کرد. هدف من از درپیشگرفتن این رویکرد، آن است که زمینۀ لازم را برای بخشهای بعدی فراهم کنم، نه اینکه بخواهم هدف ناممکن و بلندپروازانۀ ارائۀ تحلیلی کلی دربارۀ این سه موضوع و دلایل ارزشمندی آنها را محقق کنم. در بخشهای ۵ و ۶ و ۷ که مهمتر هستند، به رابطۀ میان عدالت و حقیقت، رابطۀ میان عدالت و صلح و نیز رابطۀ میان حقیقت و صلح خواهم پرداخت. در بخش ۸ که درواقع، بخشِ نتیجهگیری است، روابط مثبت و منفی اصلیِ حاصل از بخشهای گذشته را جمعبندی خواهم کرد.
متن کامل این مقاله پیشتر در پروندهٔ عقلانیت در سایت ترجمان منتشر شده بود. هم اکنون متن کامل این مقاله به همراه سایر مقالات کتاب لیبرالیسم و مسئلۀ عدالت توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.