نویسنده در این اثرِ جدی و آموزنده دربارۀ «بازسازی اشمیتی» سخن میگوید که از نظر نگارنده در اروپای غربی و بعد از آن در ابعاد خفیفتر در امریکای شمالی در حال وقوع است. این اثر را بیشتر بهخاطر جهتگیریاش در راستای بازخوانی و دستهبندی معانی موجود در متون فلسفی، متناسب با جهانِ امروزین ستایش میکنند تا بهخاطر بزرگنمایی بیشازحد تحلیلهای درون متنی. یک امتیاز مهم دیگر این اثر آگاهی از پیچیدگیهای گرایشهای آلمان در دورۀ وایمار و نازیها است. نویسنده که علاقۀ خاصی به اشمیت دارد، بهدنبال واردکردن رویکردهای ویژۀ اشمیت به زبان خاص گفتمان سیاسی و فلسفی مدرنِ امریکا میباشد. دستگاه علمی نویسنده با چیزی حدود بیست صفحه پینوشت، درخور توجه و نشاندهندۀ مطالعهای دقیق است. تبحر وی در زبانشناسی در نقلقولهای او از منابع فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی آشکار است و عمدتاً شامل مواردی است که در امریکای شمالی یافت نمیشوند. او همچنین با زبانهای لاتین و یونانی باستان نیز آشنایی دارد.
بخشهای مهمی از کتاب حاوی ارجاعاتی است به اصطلاحات متنوع فلسفی قرون وسطا و یونان. بهعلاوه در کار وی، کتابشناسیِ فهرستوار و گزینششدهای از آثار اشمیت در زبان انگلیسی دیده میشود. دیباچۀ کتاب با طرح مهمترین انتقاداتِ واردشده به نظریات اشمیت در جهانِ مابعد جنگ جهانی دوم، نقطۀ عزیمت خوبی برای ورود به مباحث کتاب به نظر میرسد. نویسنده شماری از تفاسیر اشمیت ازجمله تلقی وی بهعنوان حقوقدانِ درباری هیتلر و نیز پاسخهای مفصلی را که بر این اتهامات نگاشته شده است، در این بخش به بحث میگذارد.
بخش بعدیِ کتاب شرح مختصری از زندگینامۀ او است. در این فصل نویسنده با نگاهی به ویژگیهای شخصیتی اشمیت و هویت او بهعنوان یک کاتولیک آلمانی اهل راینلند، سعی دارد زندگی شخصی وی را با حرفۀ عمومی و دانشگاهیاش بیامیزد. این نقلقول مشهور از اشمیت مبنای تحلیل کتاب است:
«من در اصالتم، سنتم و سلایقم رومی هستم.»
بخش سوم کتاب ریشههای اندیشۀ اشمیت را در آرای توماس هابز ردیابی میکند. آرای هابز و تفسیر فلسفی آنها با تفصیل و بهدقت تحلیل شدهاند: آیا هابز آخرین فیلسوف مدرسی بود یا طرفدار پروپاقرص فلسفۀ مکانیکی (ماشینی)؟
در بخش چهارم کتاب بحثی طولانی و دقیق دربارۀ مشهورترین اثر اشمیت، ایدۀ امرسیاسی، آمده است. این بخش با ارجاع به آثارِ دیگر وی، سعی در پرتوافکنیِ بیشتر بر فلسفۀ اشمیت دارد. موضع نظری وی دربارۀ ضرورت حصول تصوری روشن از حاکمیت دولتی و همچنین دغدغۀ عینی اوکه جلوگیری از صعود دمکراتیک نازیها در سلسلهمراتب قدرت بود، هر دو در این فصل به بحث و بررسی گذاشته شدهاند.
«ورای دولت حاکم»: بخش پنجم کتاب با تمرکز بر کتاب نظریۀپارتیزانها انحصاراً مواضع و آرای اشمیت را در دورۀ بعد از جنگ جهانی دوم مورد مداقه قرار میدهد. مفهوم ابداعی اشمیت با عنوان «پارتیزانهای محلی» در برابر پارتیزانهای بینالمللی دراین بخش به بحث گذاشته میشود.
همچنین بحث مختصر و امیدوارکنندهای دربارۀ دو اصطلاح دشمن و رقیب در سنتهای کلاسیک و یهودیمسیحی بهعنوان بخشی از ایدۀکلی «بازگشت رقیب» در قرن بیستم و بعد از فروپاشی ساختار دولتهای اروپایی، مطرح شده است.
نتیجهگیری کتاب ممکن است چیزی شبیه اعلام جنگ علیه تمام ایدئولوژیهای جهانشمول به نظر برسد که از نظر نویسنده تقلیلدهندۀ تمایزات و تنوعات ملتهای گوناگون و مختلف هستند. یکی از مباحث بسیار جذاب در این بخش دربارۀ این سؤال است که آیا برخلاف نظر والتر برنز و مارکوزه، یک سیاست اروتیک بدون صورتی از طرد و سرکوب امکان تحقق دارد یا نه؟ (ص۱۱۶)
بااینحال این سؤال همچنان باقی است که آیا اشمیت نمایندۀ خوبی برای رنسانسی در ایدههای اساسی سیاستِ محافظهکارانه در قرن بیستم به شمار میآید یا نه...؟
اطلاعات کتابشناختی:
گوتفریت، پل، کارل اشمیت؛ سیاست و نظریه، نیویورک، انتشارات گرینوود، ۱۹۹۰
Gottfried، Paul. Carl Schmitt: politics and theory. New York: Greenwood Press، ۱۹۹۰