پیتر جیمز هادسن، بوستون ریویو — ژان ژورس سوسیالیست فرانسوی، یک دهه پیش از آنکه بهدست یک ملیگرا در سال ۱۹۱۴ ترور شود، نگارش اثری تاریخی را به سرانجام رساند که مطالعۀ انقلاب فرانسه را از بیخوبُن دگرگون کرد. بر خلاف دیگران که بر منازعات دربارۀ سیاست و ایدئولوژی سیاسی تمرکز کرده بودند، مجموعۀ چهارجلدی تاریخ سوسیالیستی انقلاب فرانسه۱ به دگرگونیهایی میپرداخت که سرمایهداری نوظهور رقم زده بود تا آتشفشانهای درون اقتصاد فرانسه را پیش چشم بیاورد. ژورس از منظر مارکسیستی بر تعارض میان رژیم سابق و بورژوازیِ تازهتوانمندشده تأکید میکرد و تلاشهای کارگران و رعایای فرانسوی را از دل بایگانیهای انقلاب بیرون میکشید.
هرچند پژوهشگران بعدی که میخواستند از مارکسیسم ژورس فاصله بگیرند، به این اثر بیمحلی کردند، اما تاریخ سوسیالیستی همان «تاریخ از پایین» بود؛ حتی پیش از آنکه این اصطلاح ابداع شود. دغدغههای تحلیلی این اثر نیز جلوتر از همان زیرشاخۀ تاریخی بود که اکنون در این سوی اقیانوس اطلس سر برآورده است؛ تاریخ سرمایهداری. تاریخ سرمایهداری در مقام یک پروژۀ جدید و توانمند، در حرفۀ تاریخنگاری ایالات متحده، طی چند سال گذشته بهسرعت رشد یافته است و چنان توجه رسانهها را به خود جلب کرده که در مخیلۀ بسیاری از دانشگاهیان هم نمیگنجد. محبوبیت این زیرشاخه که مدتها پس از اضمحلال سیاستهای هویتی و چرخش فرهنگی در حلقههای دانشپژوهی امریکا شکل گرفت، تاحدی نیز ناشی از بحران مالی سال ۲۰۰۸ بود که تردیدها دربارۀ وعدههای سرمایهداری را احیا کرد. تاریخ سرمایهداری از دغدغههای بخشینگر و کوتهبینانه به گروههای خاصی که از جریان اصلی تاریخ بیرون ماندهاند، فراتر میرود. مراد از این گروهها، زنان و کارگران، رعایا و بردگان، سیاهان و همجنسگرایان هستند. برخی دانشپژوهان در دفاع از قابلیتهای گسترده، دمکراتیک و فراگیر این حوزۀ جدید استدلال کردهاند. دیگران نیز سخت تلاش کردهاند که نشان دهند این حوزه صرفاً بازتکرار آن تاریخ اجتماعیِ متمرکز بر کارگر مرد سفیدپوست یا تاریخ کسبوکاری نیست که از مرد سفیدپوستِ سرمایهدار بُت میسازد. بااینحال، موضوعات محبوب و دستاندرکارانِ نشاندار این حوزه اغلب بیانگر سوگیریهای نهادی و ایدئولوژیکش هستند.
نگاه ژورس به پرسشهای اقتصادی بهعنوان محرک اصلی تغییر اجتماعی و سیاسی، پیوندی که میان سرمایهداری با مدرنیته برقرار میکرد و ترسیم نخبگان بهمثابۀ بازیگران تاریخی، همۀ این دغدغهها در تاریخهای نوین سرمایهداری دوباره ظهور کردهاند. اما شاید شگفتآورترین نکتۀ این حوزه، بازیافت و درعینحال طرد آن سنت فکری رادیکالی باشد که ژورس بدان تعلق دارد. منظور، همان سنتی است که پرسشهای تاریخیاش را به یک اندازه از جهتگیریهای سیاسی و از دغدغههای آکادمیک وام میگیرد. ژورس در این سنت با مؤلفان سیاهپوستی همانند دابلیو. ای. بی دوبوئا و سی. ال. آر جیمز اشتراک داشت. آنان از دلِ چیزی مینوشتند که سدریک رابینسون آن را «سنت رادیکال سیاهپوستان» مینامد. علاقۀ آنها به تاریخ سرمایهداری صرفاً آکادمیک نبود؛ بلکه جزء لاینفک پروژۀ مدرنِ آزادی محسوب میشد. شاید مسئله همینجا نهفته باشد: وقتی یک سنت دانشپژوهی به طرد خاستگاهها و کاربردهای رادیکال تحقیقات خود اقدام میکند، چه ضربهای میخورد؟
طرد پژوهشگریِ رادیکال توسط تاریخ نوینِ سرمایهداری را بیش از همه میتوان در برخورد آن با بردهداری دید. این موضوع بیش از یک قرن دغدغۀ اصلی پژوهشگران در سنت رادیکال [تاریخنگاری] بوده است. مثلاً ژورس میان سود حاصل از تجارت بردگان با رشد صنایع و ایدئولوژیهای سرمایهداری پیوند برقرار میکرد.
سی. ال. آر جیمز نیز این ادعاها را در ژاکوبنهایِ۲ سیاه؛ توسن لورتیر و انقلاب سندومینگو۳ (۱۹۳۸) تکرار کرد. این کتاب، «تودههای» اهل کارائیب و هاییتی را در محور انقلاب هاییتی میدید و از آن بهعنوان الگویی برای چیزی استفاده میکرد که جیمز آن را «جنبش آتی استعمارزدایی و حاکمیت افریقا» میدانست. جیمز، ژورس را بهخاطر توجه ناکافی به استعمارگری فرانسه ملامت میکرد؛ اما همچنان برای نشاندادن اهمیت اقتصادی مستعمرههای کارائیب در رشد صنعتی فرانسه به بخشی ۲۲صفحهای از تاریخ سوسیالیستی ارجاع میداد. جیمز گفتهای را از ژورس نقل میکرد که جوهرۀ تناقضی تاریخی را بیان میکرد؛ اینکه بردگی افریقاییها به آزادی اروپاییها منجر شد: «طنز غمانگیز تاریخ بشر... ثروتی که با تجارت بردگان در بوردو، در نانت، خلق شد، غروری برای بورژوازی رقم زد که نیازمند آزادی بود و در رهایی بشر سهم داشت.» همین گزارههای تحریکبرانگیز را میتوان در تاریخ شورش سیاهان۴ جیمز نیز دید که تکنگاری کوتاهی بود دربارۀ مقاومت جهانی سیاهان که این نیز در سال ۱۹۳۸ منتشر شد: «بردگی سیاهان گویا همان مبنای سرمایهداری امریکایی است.»
کسی که شکل تاریخی کاملتری به این طنزهای غمانگیز داد، اریک ویلیامز، شاگرد سابق و بلندپرواز جیمز بود که اولین نخستوزیر ترینیداد و توباگو نیز شد. ویلیامز در سال ۱۹۳۸ از رسالۀ خود در آکسفورد دفاع کرد. این رساله شش سال بعد با عنوان
امپراتوری پنبه تأکید دارد که پنبه و سرمایهداری از آغاز بیپروا و جهانی بودهاند؛ چراکه جستوجوی آنها برای بازارها و تلاششان برای یافتن مواد خام و نیروی کار از مرزهای زمین و دریا گذر میکرد. وی با کاوشی نفسگیر در بایگانیهای فراملی و مجموعهای از منابع دستدوم، از این ادعا حمایت میکند. امپراتوری پنبه بی آنکه توجه به جزئیات محلی را، خواه در مکزیک یا هند، در اروپای غربی یا غرب افریقا فدا کند، روایتگر فرایندهای متکثر و همزمانِ دگرگونیها و تعارضات تاریخی در سرتاسر کرۀ خاکی است.
محور این کتاب استدلال دربارۀ آن چیزی است که بکرت «سرمایهداری جنگ» مینامد. بکرت با این اصطلاح پیشدرآمد خونبارِ ظهورِ سرمایهداریِ تکامل یافته، یعنی روندِ اولیۀ «ناجوانمردی و خشونت» را آشکار میکند. از نظر او انباشت ثروت نشانهای بود از بردهگیری افریقاییها، مصادرۀ زمینهای بومیان، اجبار و کشتار بهعنوان ابزار کنترل نیروی کار و فتح قلمروها و نیز ظهور دولتی امپراتوری که قوانین و سیاستهای آن در خدمت طبقۀ نوظهور سرمایهدار بود. «معمولاً گمان میکنیم سرمایهداری، حداقل آن نوع جهانیشدۀ مبتنی بر تولید انبوه که امروزه میشناسیم، حوالی ۱۷۸۰ با انقلاب صنعتی ظهور کرد؛ اما سرمایهداری جنگ که توسعۀ آن در قرن شانزدهم آغاز شد، بسیار پیشتر از ماشینها و کارخانجات بوده است.» او ادامه میدهد: «ما با فکر کردن به سرمایهداری، به فکر کارگران مزدبگیر میافتیم؛ اما این مرحلۀ اولیۀ سرمایهداری نه بر نیروی کار آزاد که بر بردهداری متکی بود. ما سرمایهداری صنعتی را به قرارداد و بازار مرتبط
جنبۀ نوآورانۀ کار باپتیست نه روایت که روایتگریِ او است. نیمهای که هرگز روایت نشد عامدانه میخواهد با مخاطبان گستردهتری ورای جامعۀ دانشگاهی ارتباط برقرار کند. این اثر همچنین کاری تجربی است که رویههای متعارف نگارش تاریخی را بر هم زده و در آنها تجدیدنظر میکند. باپتیست سبک خود را «تاریخ فراخوانگر» مینامد که میخواهد از طریق تصاویر، قصهها و ترسیم صحنههایی پر از گمانهزنی، حس رنجور زندگی سیاهان تحت نظام سرمایهداری و بردهداری را مجسم کند. این داستان اقتباسی به لایۀ فشردهای از مفاهیم اشاره میکند که در برخی موارد، معانیشان از طریق کنایههای لطیف و اشارههای ظریف به خواننده منتقل میشوند.
اعضای بدن انسان، از سر تا پا، خون و نطفه، برای اسامیِ فصلهای این کتاب انتخاب شدهاند. اینها استعارههای باپتیست در تحلیل تاریخیاند. هرازگاهی میان زبان باپتیست و سوژههایش فاصله میافتد: بردهداری، اجبار و خشونت. اینها بیتردید به نثر فاخر و پرطمطراق نیازی ندارند؛ اما گاهی اوقات زبان بیتکلف و لحن عامیانۀ صمیمی باپتیست، ازجمله تغییرهای ناگهانیِ زاویۀ دید به دومشخص، وزن تحلیلش را مخدوش میکنند. مثلاً فصل «نطفه» صحنههای دلهرهآور خشونت جنسی را کنار ظهور بانکداری مینشاند تا ادعای مؤلف دربارۀ تاریخ درهمتنیدۀ سکس و پول را بیان کند.
اگر نه نگارش، حداقل خوانشِ باپتیست از آثار رادیکال پژوهشگران و تاریخنگارانِ ادبی فمینیست ازقبیل هورتنس اسپیلرز، دبورا گریوایت و جنیفر ال. مورگان بهره میبرد. او میخواست اقتصاد شهوتمحور و تنکامۀ بردهداری و جایگاه بدنهای زنان سیاهپوست در تاریخ سرمایهداری را نشان دهد. اما پایههای اخلاقی این سبکپردازیهای باپتیست لرزاناند و تاریخنگاریِ او که گاه شوریِ آشِ زیباییهای ادبیاش، ذائقه را مکدر میکند، مانع از موضعگیری انتقادیترِ او میشود. مثلاً بحث او دربارۀ خشونت نژادی و جنسی بسیار سبُک به نظر میآید و تکرار مکرّر استعارۀ «مرد تکچشم»۱۱ نهتنها دیرفهمترین خوانندگان را دلزده میسازد، بلکه این طنز دامنهدار دربارۀ تجاوز به زنان سیاهپوست را نیز از معنی تُهی میکند.
باپتیست ازجمله بهدنبال بازخواهی و بازنمایی زندگیهای سیاهپوستانی است که در گذشته زندگی میکردهاند تا ضمیر تاریخی سیاهان را بلادرنگ مستندسازی کند. او نهتنها تلاش میکند سیاهپوستان را در مرکز تاریخ سرمایهداری و تاریخ مدرنیته قرار دهد، بلکه بهدنبال بازیابی صدا، احساس و اندیشۀ آنها است؛ اغلب در مقیاس آنچه در ذهنشان میگذرد. این هدف البته نجیبانه است؛ هرچند از جهات متعددی پدرسالارانه به نظر میآید. این سبک محاورۀ تاریخی با خطر احساساتیگری۱۲ مواجه است. پا گذاشتن به قلمروتحت سیطرۀ زنان رماننویس سیاهپوست مانند گیل جونز و تونی ماریسن که با کلمات سوزناکشان دودمان آن فراموشکاری را به باد دادهاند، کار خطرناکی است.
باپتیست در بازیابی ضمیر تاریخی سیاهان، بهدنبال بازیابی مقاومت سیاهان نیست. بهواقع در همان اوایل کتابش ادعای شیوع شورشهای بردگان در ایالات متحده را رد میکند. همچنین استدلالهایی از آن جنس را که مورّخینی مانند رابین دی. جی. کلی مطرح کردهاند، بهکلی مردود میشمارد. این استدلالها از گونههای «مقاومت مخفی» و «فروسیاست»۱۳ میگویند: ابزاری در دست سیاهپوستان تا اگر هم
درخشندگیِ ادبیات جانسون در دفاع اخلاقی از محنتهای آزاردهندۀ گذشته است؛ ولی او تخیل جغرافیایی قدرتمندی نیز دارد که تحولات مکانی، یعنی تعارضها و مناقشههای مکرر بر سرِ زمین و آب را ثبتوضبط میکند. این تعارضها نمایندۀ تاریخ بردهداری و سرمایهداری در درّۀ میسیسیپی هستند. جانسون مینویسد دگرگونیهای انقلابی در فناوری کشتیهای بخار چگونه سودآوری را تا نقطۀ اشباع و سپس فروپاشی پیش راندند. او آن رگبار جابهجاییهای بومشناختی۱۹ را توصیف میکند که نظم و نقشۀ درّۀ میسیسیپی را از نو بر اساس مختصات سرمایهداری تعریف کرد. نیز آفرینشِ منظرهای زندانگون را روایت میکند که در آن، مزرعهداری به ابزار نظارت، تنبیه و پاسبانیِ تن سیاهان تبدیل شد تا همیشه آبزیرکاه و فراری باشند.
جانسون هنگام بحث از تن «برده»، سراغ رمانتیسم نمیرود: آنگاه که زنان و مردانِ سیاهپوست به حامل و مجرای انباشت ثروت سفیدپوستان تبدیل میشدند، این بدن تنزل مییافت و بدان تجاوز میشد. نمیشود گفت جانسون مقاومت سیاهان را نادیده گرفته است. او بیش از باپتیست بدان میپردازد و از واقعیت «عاملیتِ» سیاهان دفاع میکند. عاملیت، کلمهای است که بهتعبیر او نگرانکننده، نابجا و ناصحیح استفاده میشود. از نظر جانسون، مقاومت بهشکل شورش درمیآید. تاریخ مقاومت باید «با فهم کامیابیهای جانگداز» آن نوشته شود که در روایتهای سیاهان از خشونتهای تدافعی و رهاییبخششان دیده میشود. اما در نگاه انتقادی نیز میشود دید که مقاومت از طریق دل و نفسِ کارگری پدید میآید؛ چراکه تکرار وظایف، هر قدر هم از روی اجبار، مایۀ ازخودبیگانگی و کسالتبار باشند، لاجرم تجربه، دانش و قوّتی فکری در کارگر سیاهپوست پدید میآورند که لازمۀ بقای او است. بااینحال، جانسون در پاسخ لیبرالمسلکهایی که میپرسند آیا سفیدپوستان در دوران بردهداری، سیاهان را انسان میدیدند یا نه، سرخوشانه پاسخ مثبت میدهد. او مینویسد «بهتر آن است که بردهداری را تلاشی هماهنگ برای انسانیتزُدایی از بردگان بدانیم.» این انسانیتزُدایی، این تُهیکردن انسان از قدرت ضمن حفظ انسانیت او، دوچندان بیرحمانه و منزجرکننده است. این حتی از انسانزُدایی و محروم کردنِ بشر از صفاتِ انسانی هم بدتر است.
جانسون علیه آن روایت لیبرال از جنگ داخلی مینویسد که جنوب را یک واحد همگن، با مکانی مشخص و جغرافیایی یکپارچه میبیند. برعکس، جانسون نشان میدهد که جنوبیها، در تلاش برای حفظ بردهداری و برتری سفیدپوستان، خصوصاً زیر سایۀ جنگ نژادی، چگونه ایدئولوژی توسعهطلبانهای را به کار گرفتند. بحران اقتصادی و نژادی به ظهور امپریالیسم جنوب و تلاش برای ادغام کوبا و نیکاراگوئه در امپراتوری بردهداری منجر شد. این پروژه به همان توان و قوت امپراتوری آزادی۲۰ جفرسون۲۱ بود. این اثر نیز بهگفتۀ جانسون، مملوّ از ایدئولوژیِ برتری سفیدپوستان بود. این نگاه امپریالیستی در تلاشهای جنوبیها برای بازگشایی تجارت بردگان در دهۀ ۱۸۵۰ میلادی از همه جا واضحتر است؛ اما ناکامی این تلاشها
بهای رهایی دقیقاً ارزش بردهداری برای اقتصاد انگلستان را نشان میدهد و بدینترتیب وزنهای سنگین از اطلاعات تجربی و بایگانی برای سرمایهداری و بردهداریِ ویلیامز فراهم میکند. دریپر روشمند و سنجیده صحبت میکند. در کار او لفّاظی بیجا راهی ندارد؛ بلکه فقط به کالبدشکافیِ دقیق ردیّهها و محدودیتهای نظریۀ ویلیامز میپردازد. مثلاً او مدعی نیست که بردهداری، تنها عامل منحصربهفرد در صنعتیسازی انگلستان و رشد سرمایهداری انگلیسی بوده است؛ بلکه استدلال میکند که بردهداری برای توسعۀ بخشهایی از اقتصاد مدرن اهمیت داشته است. بدینترتیب، گفته شده بهای رهایی بهمثابۀ گزارشی رسمی و دولتی برای غرامتخواهیِ فعلی توسط مستعمرههای سابق انگلستان در هند غربی۲۵ عمل میکند؛ هیلاری بکلز، معاون رئیس دانشگاه وستایندیز، سردمدار این اتهامزنی به دریپر است.
تحقیق دریپر بخشی از یک پروژۀ جمعی بایگانی و تاریخی برای هر دو ذینفع ماجرا، یعنی انگلستان و کارائیب است. وی با همراهی کاترین هالِ مورّخ و تیمی از یونیورسیتی کالج لندن، لجسیز آو بریتیش اسلِیو اونِرشیپ۲۶ را ایجاد کرده که یک پایگاه دادههای آنلاین از سوابق بایگانیهای «کمیسیون غرامت بردگان» است. در این پایگاه نهتنها ماهیت غرامتخواهیها، بلکه نام و شجرهنامۀ بردهداران و بردگان سابق و گنجینهای از اطلاعات دربارۀ تاریخ، فرهنگ، جامعه و اقتصادِ سیاسی زندگی قرن نوزدهم در کارائیب و انگلستان را میتوان یافت. حجم این اطلاعات با مشارکت مردمی دائماً در حال افزایش است. این پایگاه دادهها در پی گمانهزنی و لفّاظی نیست؛ بلکه مقطعی بُرشخورده و پرمحتوا از جزئیات تاریخی را در اختیار میگذارد که حضور پیوستۀ بردهداری سابق در سرمایهداری معاصر و همچنین تداوم اهمیت پرسشگری از منظر سنت رادیکال را نشان میدهد.
اطلاعات کتابشناختی:
Beckert, Sven. Empire of cotton: A new history of global capitalism. Penguin UK, 2014
Baptist, Edward. The half has never been told: Slavery and the making of American capitalism. Basic books, 2014
Johnson, Walter. River of Dark Dreams. Harvard University Press, 2013
Draper, Nicholas. The price of emancipation: slave-ownership, compensation and British society at the end of slavery. Cambridge Univ Pr, 2009
پینوشتها:
• این مطلب را پیتر جیمز هادسن نوشته است و در تاریخ ۱۴ مارس ۲۰۱۶ با عنوان «The Racist Dawn of Capitalism» در وبسایت بوستون ریویو منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «نیمهای که روایت نشد؛ خاستگاههای غیرلیبرال سرمایهداری» و ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• پیتر جیمز هادسن (Peter James Hudson)، استادیار تاریخ و مطالعات افریقا-امریکا در دانشگاه یوسیالای است. او همچنین نویسندۀ کتابِ آمادۀ نشرِ امیدبستن به امپراطوری: والاستریت و هند غربی (Bankers and Empire: How Wall Street Colonized the Caribbean) است.
[۱] Histoire socialiste de la Révolution française
[۲] Jacobin: به اعضای حلقۀ ژاکوبین گفته میشد که یک گروه سیاسی انقلابی و مشهورترین باشگاه انقلابیون در آستانۀ انقلاب فرانسه بودهاند. امروزه در سنت انگلیسی از این واژه بهطعنه برای چپگرایان رادیکال و در سنت فرانسوی برای اشاره به مدافعان دولت مرکزی و دخالت دولت جهت دگرگونی جامعه استفاده میشود.
[۳] The Black Jacobins: Toussaint L'Ouverture and the San Domingo Revolution
[۴] A History of Negro Revolt
[۵] Black Reconstruction in America: An Essay Toward a History of the Part Which Black Folk Played in the Attempt to Reconstruct Democracy in America، 1860–1880
[۶] Empire of Cotton: A Global History
[۷] Capital
[۸] Saint Domingue: یکی از مستعمرههای فرانسه در جزیرۀ هیسپانیولای کارائیب. در سال ۱۷۹۱، بردگان و برخی رنگینپوستان آزاد این منطقه شورشی علیه فرانسه به پا کردند. آنان با لغو بردهداری در سال ۱۷۹۳، با حکومت فرانسه به مصالحه رسیدند. در سال ۱۸۰۲ شورشی دوباره علیه حکومت فرانسه به پا شد که در پی عقبنشینی نیروهای فرانسوی در سال ۱۸۰۳، این جزیره با عنوان هائیتی اعلام خودمختاری کرد.
[۹] The Half Has Never Been Told
[۱۰] Exceptionalism
[۱۱] کنایه از آلت جنسی مردانه.
[۱۲] Sentimentality
[۱۳] Infrapolitics
[۱۴] Assimilation
[۱۵] Slave Culture: Nationalist Theory and the Foundations of Black America
[۱۶] Gold Coast Diasporas
[۱۷] River of Dark Dreams
[۱۸] Social Hieroglyph
[۱۹] Ecological Strafing
[۲۰] Empire of Liberty
[۲۱] Jefferson: توماس جفرسون، از پدران بنیانگذار ایالات متحده و مؤلف اصلی اعلامیۀ استقلال این کشور، و سومین رئیسجمهور آن.
[۲۲] Confederacy: مجموعۀ یازده ایالت جنوبی امریکا که در جنگ داخلی این کشور (۱۸۶۱تا۱۸۶۵) علیه ایالتهای شمالی به رهبری آبراهام لینکن شورش کردند.
[۲۳] Price of Emancipation
[۲۴] Slave Compensation Commission: نهادی حکومتی که برای رسیدگی به ادعاهای بردهداران برای جبران خسارتهای ناشی از رهایی بردگان تشکیل شد.
[۲۵] West Indies: منطقهای در حوزۀ دریای کارائیب و اقیانوس اطلس شمالی که شامل باهاما، باربادوس، کوبا، جامائیکا، هائیتی و کشورهای دیگری از این ناحیه میشود. پس از اولین سفرهای کریستف کلمب به قارۀ امریکا، اروپاییها از این واژه برای تمییز این منطقه از هند و هند شرقی در آسیا استفاده میکردند.
[۲۶] Legacies of British Slave-ownership