وندی مور، لیترری ریویو — همۀ ما بدون مو یا با موی کم به دنیا میآییم. در کودکی در برابر شستن، مرتبکردن و کوتاهکردن آن مقاومت میکنیم، اما وقتی بزرگ میشویم، اکثرمان نوعی دلبستگی به موهایمان پیدا میکنیم. مو قضیهای شخصی است. موی آدمهای دیگر کاملاً فرق دارد. ما موی سگها و گربهها را با محبت نوازش میکنیم، لباسهای ساختهشده از پشم گوسفند یا خز خرگوش را تنمان میکنیم، اما دیدن موی آدمِ دیگری روی لباسمان، توی حمام یا خدای نکرده در غذا حالمان را به هم میزند.
مو احساسات پیچیدهای برمیانگیزد. موی سالم نماد قدرت، جوانی و نیرومندی است. بهزور کوتاهکردن یا تراشیدن موی کسی را میتوان نوعی تجاوز به او دانست. مو موضوع فولکلور، فانتزی و فتیش است، مثلاً در داستان راپانزل۱، او موهایش را به پایین پرت میکند تا از زندان فرار کند. در قصههای تورات نیز دلیله موهای شمشون را کوتاه میکند تا قدرتش را از بین ببرد.
بیشک مو در فرهنگ، سنن و تاریخهای ما نهادینه شده است. اما کمتر کسی میتواند دربارۀ سرگذشت مخفی مو در دنیای امروز حرفی بزند. اِما تارلو، انسانشناس انگلیسی، سه سال به دنبال رد موی انسان بوده که در صنعتی چندینمیلیارد دلاری در سرتاسر دنیا میچرخد، صنعتی که هم کلاهگیس و اکستنشن مو تولید میکند و هم کود، مواد آرایشی، غذای حیوانات خانگی و حتی آثار هنری. او در کتاب درهمتنیده داستانی را بازگو میکند که گاه ناراحتکننده و گاه آزارنده است، اما هر قسمت آن سرشار از جذابیت است.
بازار موی انسان پیشینۀ بلندی دارد، در قرن نوزدهم، روستاییانِ سرتاسر اروپا موهای خود و کودکانشان را در بازار میفروختند تا کمکخرجشان باشد. در مزایدههای فرانسه، دختران را بر سکوهایی میگذاشتند و وقتی بهترین قیمت برای خریداری موهای بلندشان ارائه میشد، موها را درجا میتراشیدند. در بریتانیا، دورهگردها از نمایشگاههای روستایی دیدن میکردند تا دختران جوان را مجاب کنند، در ازای بدلیجات، گیسوان خود را بفروشند. سپس این موها را بهشکل کلاهگیس درمیآوردند و در فروشگاههای
اکثر کلاهگیسها و کالاهای مویی را به آمریکا، اروپا و آفریقا صادر میکنند. یک کلاهگیس بلوند فرفری که در لندن یا نیویورک به فروش میرسد احتمالاً در ابتدا مویی سیاه و صاف بوده که در هند آن را بریدهاند. اما تقاضا برای کلاهگیس چنان زیاد است که برای افزایش عرضه، علاوهبر موهای خریداریشده، از موهای ریختهشده هنگام شانهکردن در جنوب و جنوب شرق آسیا نیز استفاده میکنند. در میانمار، بنگلادش و هند، دورهگردان با دوچرخه و قایق، خانه به خانه میگردند و موهای ریختهشده را بهصورت گندله جمعآوری میکنند. سپس کارگرانی روستایی که روزانه ۱ دلار میگیرند، این موها را بهدقت باز کرده و براساس طولشان مرتب و بستهبندی مینمایند. پس یک کلاهگیس ممکن است از موهای چندصد سر درست شده باشد.
تارلو، با موشکافیِ تمام این مباحث، در سرتاسر دنیا سفر کرده است تا با زائران، آرایشگران، روستاییان، کارگران کارخانهها، کارآفرینان دخیل در ساخت کلاهگیس و نیز تاجران و مشتریانی دیدار نماید که این کالا را به چنین کسبوکار بزرگی تبدیل کردهاند. در این بازار پرسود و کنترلنشده، استثمار، فساد و جرم فراوان
اطلاعات کتابشناختی:
Tarlo, Emma. Entanglement: The Secret Lives of Hair. Oneworld Publications, 2016
پینوشتها:
• این مطلب را وندی مور نوشته است و در شمارۀ نوامبر ۲۰۱۶ مجلۀ لیترری ریویو به چاپ رسیده و سپس با عنوان «Hair Today, Gone Tomorrow» در وبسایت این نشریه نیز بارگزاری شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۹۶ آن را با عنوان «پشتپردۀ کلاهگیسهای انسانی» و ترجمۀ علیرضا شفیعینسب منتشر کرده است.
•• وندی مور (Wendy Moore) روزنامهنگار و مورخ بریتانیایی است که دربارۀ تاریخ فرهنگی کار میکند. ازجمله تحقیقات او دربارۀ تاریخ دارو و تاریخ صبحانه بوده است. آخرین کتاب او چگونه همسری بینقص بسازیم (How to Create the Perfect Wife) نام دارد.
••• عبارت روتیتر برگرفته از شعر هوشنگ ابتهاج است با اندکی دخل و تصرف [مترجم].
[۱] Rapunzel: داستان حماسی آلمانی که شباهت بسیاری به داستان رودابه در شاهنامۀ فردوسی دارد [مترجم].