گفتوگوی نیکول کارلیس با اما براون ، سالن — روز مکافات برای مردان قدرتمند جهان فرارسیده است. همچون سالیان گذشته، هفته به هفته بر شمار مردان پرنفوذی که با اتهام علنی آزار و تعرض جنسی روبهرو میشوند افزوده میشود. علیرغم اینکه این مردان تفاوتهای زیادی با هم دارند، دورۀ مهمی از زندگی، نقطۀ پیوندی بین آنها میسازد: همۀ آنها روزی بچه بودهاند. بله، گویی دشوار است که این حرف را با صدای بلند به زبان آوریم، اما حقیقت دارد که همۀ مردانِ بالغِ به اصطلاح بدذات در آغاز زندگی پسربچههایی معصوم و اغلب دوستداشتنی بودهاند.
این نکته معمولاً برای والدین جالبتوجه است که کجای کار در کودکیِ کسی مثل هاروی واینستین اشتباه بوده؟ و چه کنیم که پسر کوچولوهای دوستداشتنی و معصوممان به مردانی بدل نشوند که دست به کارهای وحشتناک میزنند؟
این سؤالی است که اِما براونِ روزنامهنگار، در کتاب تازۀ خود با عنوان در باب تربیت پسران: کلاسها، رختکنها، اتاقخوابها و درگیریهای پنهانِ پسر بودن در آمریکا۱که به تازگی بازار آمده، دنبال پاسخدادن به آن است. در سال ۲۰۰۶، تارانا بورک، فعال اجتماعی، واژۀ «منهم» را برای کمک به توانمندسازی زنان رنگین پوستی که مورد سوءاستفادۀ جنسی قرار گرفته بودند ابداع کرد. بعد از بیش از یک دهه، با مطرحشدن ادعاهایی علیه هاروی واینستین و آغاز تحقیقاتی جنجالی دربارۀ رفتار نامناسب جنسیِ او، هنرپیشهای به نام آلیسا میلانو این عبارت را بر سر زبانها انداخت و این تعبیر سریعاً به هشتگی پرطرفدار مبدل شد.
براون که در زمان برملاشدن ادعاها علیه واینستین به پسر یک ماه و نیمهاش شیر میداد، افشاشدن این ادعاها و عدالتخواهیها را روی صفحۀ گوشیاش دنبال میکرد. براون در کتابش مینویسد «شدتِ این موج و سنگینی آن، مرا سخت متعجب و گاهی خشمگین میکرد. و ندایی مدام این سوال را در گوشم زمزمه میکرد: من چه طور باید پسرم را تربیت کنم که دچار چنین سرنوشتی نشود؟» او شش ماه بعد از تولد پسرش به کار بازگشت و با دریافت اطلاعاتِ افشاکنندهای از کریستین بلازی فورد ماجرای برِت کاوانا را افشا کرد.
بزرگکردن یک پسر همزمان با تهیه گزارش از جنبش #منهم، براون را به مدت یک سال راهی اکتشافی کاوشگرانه کرد، مسیری که طی آن با محققان، مربیان و مدرسان، والدین، و پسران زیادی مصاحبه کرد. هدف این بود که بفهمد چه طور میشود پسرش یا دیگر پسران را جوری تربیت کرد که رابطۀ بهتری با زنان، مردان دیگر و خودشان داشته باشند. اِما مینویسد «از این اعتراف شرمندهام، اما تا آن لحظه، یعنی اواخر سال ۲۰۱۷، که با پسر تپلوی شیرینِ چند ماههام در خانه نشسته بودم و دربارۀ کارهای پست آن مردها میخواندم، هیچوقت چندان به این فکر نکرده بودم که پسرها پسربودن را از کجا یاد میگیرند. این مردها هم روزی همینقدر کوچک بودهاند و بعد بزرگ شدهاند».
کشف اِما این بود: مردان هم مانند زنان، در سنین پایین از کلیشههای جنسیتی خطرناکی رنج میبرند که به سلامت ذهنی، روحی و جسمیشان آسیب میرساند. در این کتاب، او از همزمانشدن افزایش محتواهای پورن با کاهش آموزشهای جنسی مؤثر در مدارس دولتی آمریکا میگوید؛ مسئلهای که درمجموع، درک حدوحدود رابطه و رضایت طرف مقابل را برای پسران دشوار میکند. او اهمیت دوستیهای مردانه و مربیان و همچنین تأثیرگذاری برنامههای امدادی و حمایتیای که در حال رونق گرفتن هستند را بررسی میکند. براون به خوانندگانش احساس امیدواری میدهد، اما چالشهایی که این روزها پسران با آن رو در رو هستند را هم دست کم نمیگیرد.
«با این که مدتهاست دخترها مجازند و حتی تشویق میشوند که پسرانه رفتار کنند، تازه داریم دربارۀ تنبیهکردن پسران بابت رفتارهای دخترانهشان تجدید نظر میکنیم. کمکم والدین و معلمها و مربیهای بیشتری متوجه میشوند که ما موظفیم همان پیامی را که سعی داریم به دخترانمان بدهیم به پسرانمان هم منتقل کنیم: تو میتوانی همان کسی بشوی که میخواهی و همان رؤیایی را دنبال کنی که در سر داری».
سالن با اما براون دربارۀ کتابش مصاحبه کرده است. این مصاحبه، طبق معمول، برای شفافیت بیشتر ویرایش و خلاصه شده است.
نیکول کارلیس: پیشزمینهای که باعث نوشتن این کتاب شده را خیلی میپسندم، کاملاً مشخص است که این قضیه برای شما یک موضوع خیلی شخصی بوده است. به نظرم خیلی جالب بود که در شروع کتاب، در جا و بی مقدمه، گفتید باید از کاربرد واژۀ «مردانگی مسموم»۲دست کشید. چرا زمینهچینی کتاب را با پیشکشیدن چنین نظری آغاز کردید؟
اما براون: ضمن گفتگوهایم با پسران و مردان جوان، متوجه شدم که برای بسیاری از آنها –البته نه برای همۀ آنها ولی برای بسیاری– پذیرش این اصطلاح واقعاً دشوار است. و فکر میکنم کسانی که با آنها همصحبت شدم، با شنیدن این اصطلاح، میفهمیدند که گوینده، هر کسی که هست، از کجا آمده است. و حرفش هر چه که هست از سرِ همدردی و درک ابعاد پسربودن یا مردِ جوان بودن نیست. و بهاینترتیب، به نظرم استفاده از این اصطلاح در گفتگویم با پسران و مردان جوان سودی نداشت، چرا که این اصطلاح به واسطۀ چنین گفتگوهایی آنقدر بار معنایی سنگینی به خود گرفته که گاهی حتی نمیدانی که چه باری برای کسی که با او صحبت میکنی دارد.
و خب به این دلیل تصمیم گرفتم از آن استفاده نکنم. به نظرم، در کتاب، گفتههای پسری که با او صحبت کرده بودم را نقل کردهام، یک پسر دبیرستانی بود. گفت اگر این اصطلاح را به کار ببری، هیچکس به یک کلمه از حرفی که میزنی هم گوش نخواهد داد. پس اگر میخواهیم پسرها حرفمان را بشنوند و اگر میخواهیم حمایتشان کنیم، به نظرم خوب است زبانی به کار ببریم که آنها توان و پذیرش شنیدنش را دارند.
کارلیس: در یک قسمت کتاب پرسیدهاید که چه طور ممکن است از طرفی به پسرها بگوییم که باید همدلانه رفتار کنند و از طرف دیگر خودمان در همدلیکردن با آنها ناتوان باشیم. کنجکاوم بدانم بعد از اتمام کتابتان آیا پاسخی برای این سوال یافتهاید؟
براون: خب، من معتقدم که همۀ ما در سایۀ حمایت است که شکوفا میشویم، درست است؟ همه نیازمند حمایتیم. و این حمایت میتواند به شکلها و روشهای مختلفی بروز کند؛ اما به نظرم برای حمایت از هر کسی، همدلی نقطۀ شروع خوبی است و همان طور که نوشتهام، اگر میخواهیم رفتار پسران با دیگران همدلانه باشد، باید با آنها همدلانه رفتار کنیم.
من از فهمیدن حجم فشار و تنشی که بر پسران وارد میشود بسیار شگفت زده شدم. من در تمام طول زندگیام با این فکر بزرگ شدهام که چه طور باید بر زنانگیام غلبه کنم. خاطرهای از کلاس هشتم خودم در کتابم نوشتهام که به دخترها گفتند با یک توپ بادیِ گنده والیبال بازی کنند در حالی که پسرها با یک توپ والیبال واقعی بازی میکردند. و این صرفاً یک مثال کوچک است، اما بیشتر که فکر میکنم، دخترها به شکلهای زیادی که کمابیش با آنها آشنا هستیم در چهارچوب جنسیتشان محدود شدهاند. و به نظرم، کمتر پیش آمده است که به چگونگی محدودشدن پسرها در چهارچوبهای جنسیتیشان فکر کنیم.
گپ زدن با پسران و مردان جوان دربارۀ تعریف پسربودن و محدودیتهای آن و تجربۀ آنها در این مورد و دشواری کنار زدن این چهارچوبها و گسترش تعریف پسر بودن، برای من واقعاً آموزنده و شگفتانگیز بود. بهاینترتیب، بله، من با پسران و فشارهای خاصی که حین بزرگ شدن در آمریکا با آن روبهرو میشوند، همدلی زیادی دارم.
کارلیس: شما به «چهارچوبهای مردانه»ای که مردها باید به آن تن بدهند اشاره میکنید؛ به لزومِ مردبودن به شکلهای کلیشهای. و در مورد نقشی که پدرها در ساختن و ازمیانبرداشتن این چهارچوبها بازی میکنند صحبت میکنید. من قطعاً نظرم خلاف نظر کتاب بوده، چرا که فکر میکنم راه حل را باید در نظام آموزشی و رتوریک عمومی جستجو کنیم. اما مشتاقم که توضیح بیشتر شما را دربارۀ این که پدرها از نظر شما چه طور میتوانند در ساختن و ازبینبردن این چارچوبها نقش داشته باشند بشنوم.
براون: به نظر من روابط انسانی در زندگی ما نیروهای به شدت قدرتمندی هستند که این موضوع علیالخصوص و بیشک، شامل روابط ما با والدینمان نیز میشود. برایم جالب بود که ابتدا در مطالعاتی که داشتم و سپس در گفتگو با پدرها متوجه شدم که برای آنها، پسرانشان انعکاسی از مردانگیِ خودشان هستند و این موضوع برای پدرها دشوار است. اما روی دیگر این سکه این است که پدرها قدرت این را دارند که به نحوی به پسرانشان کمک کنند که به چیستی مردانگی فکر کنند.
و خب برای مثال، تحقیقاتی هست که میگوید آن دسته از پسران یا مردان جوانی که در سن کالج هستند و به یاد میآورند که پدرانشان چه طور از آنها مراقبت کردهاند و مثلاً آنها را به دکتر بردهاند یا وقتی بچهتر بودهاند از ایشان پرستاری کردهاند، احتمالاً در مقایسه با سایر
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی است با اما براون و در تاریخ ۲ مارس ۲۰۲۱ با عنوان «Emma Brown on how to stop our sons from growing up into monstrous men» در وبسایت سالن منتشر شده است. و وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ با عنوان «همۀ این هیولاها روزی بچههایی معصوم بودهاند» و ترجمۀ آرزو صحیحی منتشر کرده است.
•• نیکول کارلیس (Nicole Karlis) روزنامهنگار و گزارشگر سالن است و دربارۀ بهداشت و سلامتی، جنسیت و علم مینویسد.
••• آنچه خواندید، بهطور اختصاصی برای وبسایت ترجمان ترجمه شده و بهرایگان در اختیار شما قرار گرفته است. شما میتوانید با خرید اشتراک فصلنامه ترجمان علوم انسانی از انتشار این مطالب و فعالیتهای ترجمان حمایت کنید. برای خرید اشتراک فصلنامه ترجمان و بهرهمندی از تخفیف و مزایای دیگر به فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی www.tarjomaan.shop مراجعه کنید.
[۱] TO RAISE A BOY: Classrooms, Locker Rooms, Bedrooms, and the Hidden Struggles of American Boyhood
[۲] Toxic masculinity