گفتوگو با فرانسیسکو بتنکورت، فایوبوکس — فایوبوکس: نژادپرستی چیست؟
فرانسیسکو بتنکورت: نژادپرستی تعصب بر تبار نژادی همراه با رفتار تبعیضآمیز است. این تعریفی بسیار ساده است و زمان زیادی طول کشید تا به آن برسم، اما متشکل از این دو بخش است: باید به گروه خاصی از انسانها تعصب داشت –به کسانی که خصوصیات ذهنی و فیزیکی را به آنها نسبت میدهند، ویژگیهایی که از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشوند– و این تعصب باید با رفتار تبعیضآمیز همراه باشد. اگر فقط تعصب داشته باشید، نژادپرست نیستید. فقط وقتی تعصب با عمل تبعیض آمیز همراه میشود، نژادپرستی در کار است.
فایوبوکس: نژاد چیست؟ برخی از این کلمات چنان بار منفیای پیدا کردهاند که گیجکننده شدهاند. شما در مقدمهٔ کتابتان دربارهٔ تاریخچۀ نژادپرستی اشاره میکنید که تفاوت بین افراد یک نژاد بسیار گستردهتر از تفاوت بین نژادهاست. از طرفی دیگر، من اکنون در چین هستم، هنگامیکه یک شخص چینی را میبینم میدانم که او چینی است...
بتنکورت: کلمۀ نژاد پیشینهای اروپایی دارد و در طول زمان و شرایط متفاوت معانی متعددی در بر داشته و به شرایط مختلفی نسبت داده شده است. شروع استفاده از این لفظ از قرون وسطا بود که برای اصلاح نژاد حیوانات به کار میرفت. همچنین برای آزمایشهایی بر روی گیاهان استفاده میشد. سپس به انسانها نسبت داده شد، مخصوصاً به انسانهایی مانند مسلمانان و یهودیان. سپس به تازهمسلمانان و تازهیهودیان نسبت داده شد. با گسترش ایبری، واژۀ نژاد به سیاهپوستان نسبت داده شد.
در قرن هجدهم، نژاد حتی برای زنان به کار گرفته میشد؛ زنان نژاد دیگری محسوب میشدند. سپس در قرن نوزدهم نژاد به ملیتها نسبت داده شد. حرکتهای ملیگرایانهٔ قرن نوزدهم تبار جمعی را در نظر گرفت و اینچنین ملیت را با نژاد درآمیخت.
نظریههای نژاد در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میکوشیدند تعریفی سلسلهمراتبی از مردم دنیا براساس خصوصیات ذهنی و فیزیکی ارائه دهند. تعریف سلسهمراتبی تاحدی مقبول افتاد. کوششهای علمی نیز با هدف تحلیل گوناگونیِ انسانهای دنیا به راه افتاد، گرچه ایدئولوژی گسترش اروپا در شکلگیری نظریهٔ نژادها بیتأثیر نبود.
هدف من از این تحقیق درک چرایی رفتار تبعیضآمیز بود. چراکه به عقیدهٔ من نژادپرستی یک ویژگی ذاتی نیست و تحت شرایط مختلفی بروز میکند. در این کتاب، موضوع نژاد مطرح است، ولی آنچه توجه مرا به خود جلب میکند تبعیض است. قاعدتاً مردم بیشتر نژاد برایشان جالب است تا نژادپرستی، ولی رویکرد من برعکس رویکرد معمول است.
به نظرم رسید نژاد موضوعی
بتنکورت: کتابهایی که انتخاب کردهام مستقیماً ربطی به نژادپرستی ندارند؛ درعوض بهشیوهٔ تاریخنگاری من مرتبط میشوند. تاریخ هیجانانگیز است. من اولادا ایکیانو را انتخاب کردم، چون منبع شگفتانگیزی است. او بردهای آفریقایی است که ابتدا در آفریقا توسط سایر آفریقاییها ربوده شده و سپس به اروپاییها فروخته شده و به آمریکای بریتانیایی فرستاده میشود. او، هنگام برگشت به اروپا، در حال عبور از دریای مدیترانه، زندگی ماجراجویانهٔ شگفتانگیزی را سپری میکند. او از پس خرید آزادیاش برآمد، درحالیکه چندین بار تهدید شد که ربوده میشود و دوباره به بردگی خواهد رفت. بهتازگی فیلم «دوازده سال بردگی»، براساس شهادت آزادمردی که قبلاً ربوده شده بود، این واقعیت را به تصویر کشید.
من اولادا ایکیانو را انتخاب کردم، اول به این دلیل که شاید تنها سند اصلی جریان مخالف در انگلستان بود و تأثیر بسزایی داشت. این متن نشان میداد فردی که قبلاً برده بوده چقدر میتواند حسّاس، احساساتی، سخنور و اخلاقی باشد. هنگامیکه این متن در سال ۱۷۸۹ به چاپ رسید، شرایط کاملاً متفاوتی را برای جریان مخالف ایجاد کرد. این متن همچنین سند بسیار غنیای از دیدگاه انسانی بود. این برای من اهمیت زیادی داشت. من از این نوشته در کتابم دربارۀ نژادپرستی استفاده کردم تا نشان دهم عواقب بردهداری و نژادپرستی باید در سطح فردی در نظر گرفته شود. باید احساسات را در تاریخ ادغام کنیم. تاریخ از منابع شکل میگیرد و منابع اولیه بسیار مهم هستند. سعی من بر این بوده است که کتابم را بر اساس منابع اولیه تألیف کنم. این چالش بزرگی بود؛ نگارش کتابی که ده قرن را پوشش میدهد با استفاده از سطح وسیعی از منابع اولیه. ایکیانو یک نمونه شگفتانگیز از این موارد است.
فایوبوکس: وقتی در مورد عواطف صحبت میکنید،
جلد سوم دربارۀ زمان است؛ اینکه چگونه نظامهای مختلف و اقتصادهای مختلف جهانی در دورههای مختلف زمانی، پیرامون مراکز خاصی شکل گرفتهاند. این نکته بسیار مفید است، چراکه نحوۀ شکلگیری، جایگزینشدن، توسعه و همچنین چگونگی تنظیم محدودۀ تأثیرگذاری این مراکز را نشان میدهد. چنین رویکردی -که توسط «امانوئل والرشتاین» در جلد سوم کتابش در مورد سیستم جهانی ارایه شد- به داشتن رویکردی اروپایی متهم شد. والرشتاین تحلیلش از سرمایهداری را با محوریت اروپا انجام داد، گرچه آسیا را نیز در نظر گرفت. از دهۀ ۱۹۸۰ میلادی، این تفکر تقدم اروپایی از قرن شانزدهم به بعد توسط «بین وانگ»، «کنث پامرنز» و «جک گودی» به چالش کشیده شد.
در مقابل، برودل که قبل از والرشتاین کتاب خود را به نگارش درآورده بود، دیدگاه بسیار جامعتری داشت. تحقیقات او چین، امپراتوری عثمانی و همۀ جهان اسلام را در بر میگرفت. با وجود اذعان به این نکته که اروپا در بسیاری از روشها در دنیا پیشگام بود، برودل تحقیقات بسیار جامعتری را ارائه داد.
هر کتابی که انتخاب کردهام، میانرشتهای است. از نظر من، برودل به شیوۀ شگفتانگیزی تاریخ و جغرافیا را ادغام میکند. فکر نمیکنم که بتوان بدون معرفی موقعیت جغرافیایی، نگارش خوبی از تاریخ ارایه داد. اولین جلد کتاب برودل دربارۀ مدیترانه در سال ۱۹۴۹ به چاپ رسید. به این صورت، برای اولین بار، مدیترانه بهعنوان یک مکان جغرافیایی از دیدگاه تاریخی مورد مطالعه قرار میگرفت. این پیشرفت عظیمی بود. او در کتاب کاپیتالیسم و زندگی مادی این ارتباط
به همین دلیل است که در کتابم جک گودی را معرفی کردهام. درحالیکه کتاب او مستقیماً با نژادپرستی در ارتباط نیست، او سلسهمراتب مردم دنیا که در نظریۀ نژادها مطرح شد را بررسی میکند. او ایدهٔ رکود و عقبماندگی آسیا را در قرون ۱۸ و ۱۹ به چالش کشیده و از بین میبرد. او بهخوبی کارآمدی فرهنگ و اقتصاد آنها و نقش اساسی ساختار خانوادگی آنها را در این دنیا به تصویر میکشد؛ بنابراین، او تأثیر غیرمستقیمی بر کتاب من داشت. درحالیکه برودل از دید من ترکیب عالیِ تاریخ و جغرافیاست، جک گودی ترکیب بینقصی از تاریخ و باستانشناسی است.
فایوبوکس: کتاب چهارم شما مستقیماً با نژادپرستی و تأثیرات آن در ارتباط است. روی سیاه دموکراسی: تبیین پاکسازی قومی نوشتۀ مایکل مان.
بتنکورت: من وقتی نگارش کتاب نژادپرستی را آغاز کردم بیتعصب بودم. نگارش را از قرونوسطا آغاز کردم و فکر کردم فرضیۀهای خوبی دربارۀ رابطۀ نژادپرستی در دنیای غرب با توسعهٔ اروپا وجود دارد. توسعۀ اروپا نیاز طبقهبندی مردم مختلف جهان را به ارمغان آورد؛ نیازی جهت اعمال برتری اروپا. ولی نمیدانستم کجا متوقف شوم. در آغاز، تصمیم داشتم که در عصر داروین تحقیقاتم را به اتمام برسانم، ولی بعداً متوجه شدم که باید قرن بیستم را نیز در نظر میگرفتم، چراکه بهوضوح مؤید این واقعیت بود که نژادپرستی توسط پروژههای سیاسی به وجود میآید. مایکل مان بینهایت برای تحقیقات من مفید بود؛ چراکه به من کمک کرد تا رابطۀ ملیگرایی و نژادپرستی را بهتر درک کنم. در شرایط قرن ۱۹، ملیگرایی بر پایهٔ دموکراسی و شهروندی رقابتی را بر سر قلمرو، برای معرفی کشورهای جدید، اکثراً در شرق مرکزی اروپا و بالکان به وجود آورد. در آن قسمت اروپا
وجه تمایز دیگر او برقراری رابطۀ میان تاریخ و جامعهشناسی است. این رویکرد میانرشتهایِ دیگری است. ما همیشه در چهارچوب نظری کار میکنیم و من در همهٔ زندگیام از ماکس وبر جامعهشناس دیگری الهام گرفتهام. بنابراین، خوشحالم که هنوز میتوانم با آنچه مایکل مان ارائه میدهد گفتوگو کنم، و بهعبارتی جامعهشناسی تاریخی را ادامه دهم.
فایوبوکس: به عقیدهٔ شما آیا نظریه مایکل مان دربارهٔ شرایط ظهور پاکسازی قومی و همچنین کتاب شما دربارهٔ نژادپرستی، کاربرد عملی نیز دارند؟ به این صورت که با فهم تاریخ بتوانیم از رشد چنین مشکلاتی جلوگیری کنیم؟
بتنکورت: بدون شک همینطور است. برای همۀ مواردی که مایکل مان در کتابش ارائه داده است و من در کتابم ارائه دادهام، نمونههای کاربردی فراوانی داریم. نمیگویم که میتوانیم قوانینی تعریف کنیم -مایکل مان بیشتر بر قوانین تمرکز میکند- ولی ما همۀ این تجارب را داریم و میتوانیم از مشکلات آتی جلوگیری کنیم. مثلاً، در سودان جنوبی هماکنون مبارزهای مداوم بر سر انحصار منابع وجود دارد. سودان جنوبی سهچهارم ذخیرۀ نفتی سودان سابق را به ارث برد. در حال حاضر، دولت متشکل از چندین قوم است و سه قومیت اصلی دارد؛ دینکا، نوئر و آزنده. آنها مردمی گلّهدار بودند که به کشاورزی نیز مشغول بودند. تفاوت سنتی چندانی بین ایشان مشاهده نمیشود. مشکل اینجاست که در جنگ داخلی سودان سابق، گله و بخشی از کشاورزی خود را از دست دادند و تخریب شدند. حالا به جنگ عادت کرده و در حال مبارزه برای انحصارطلبی منابع، بهخصوص دسترسی به نفت هستند. سازمان ملل این نکته را از اول متوجه شد و در حال محدودکردن و غلبه بر جنگ داخلی است.
فایوبوکس: در مورد کتاب آخر شما، هزینهٔ نابرابری نوشتۀ جوزف استیگلیتز، برندۀ جایزه نوبل، چطور؟
بتنکورت: استیگلیتز
این هنوز تجربی است، ولی در پروژۀ جدید من به موضوع نابرابری در مقیاس جهانی و در صورت امکان در بلندمدت میپردازم؛ بنابراین، تعمق در مشکلات کنونی بسیار الهامبخش است.
جالب توجه است که در مقالات بسیاری ادعا میشود این مشکلات با فناوری و اقتصاد مرتبطاند، درحالیکه استیگلیتز بهوضوح ادعا میکند مشکل سیاسی است؛ ثروتمندان سیستم اقتصادی را با پول به چنگ خود درآورده و آن را بهعنوان ابزاری بهمنظور تأمین منافع مالی خود به کار میگیرند.
مسلماً این یک مشکل سیاسی است. امروزه به این نوع ارتباطات بین اقتصاد و سیاست و نحوۀ مدیریت لایهٔ بالا در اخذ نظام سیاسی آگاهتر شدهایم. در گذشته نیز اتفاق افتاده است و این بار اول نیست. به همین سبب این برای پروژه تحقیقاتی تاریخی من بسیار الهامبخش است.
اطلاعات کتابشناختی:
Equiano, Olaudah. The interesting narrative and other writings. Penguin, 2003
Braudel, Fernand. Civilization and Capitalism, 15th-18th Century: The wheels of commerce. Vol. 2. Univ of California Press, 1982
Goody, Jack. The east in the west. Cambridge University Press, 1996
Mann, Michael. The dark side of democracy: explaining ethnic cleansing. Cambridge University Press, 2005
Stiglitz, Joseph E. The price of inequality: How today's divided society endangers our future. WW Norton & Company, 2012
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی است با فرانسیسکو بتنکورت که با عنوان «The best books on Racism and How to Write History» در وبسایت فایوبوکس منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۹ مهر ۱۳۹۴ با عنوان «نژادپرستی ذاتی نیست» و ترجمۀ نجمه موسوی منتشر کرده است.
•• فرانسیسکو بتنکورت (Francisco Bethencourt) استاد دانشگاه کینگز است. کتاب او با عنوان نژادپرستی: از جنگهای صلیبی تا قرن بیستم (Racisms: From the Crusades to the Twentieth Century) در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است.