گفتوگوی ریچارد لاسکم با جیمز پترسون،گاردین — ظاهراً رفتوآمد با حداقل دو تن از رؤسای جمهور سابق امریکا شرط رسیدن به مقام یکی از چندین نویسندۀ پرفروش جهان است. اما رفیق گرمابه و گلستان این روزهایِ جیمز پترسون «آن دوست سابقمان» که کمی آنطرفتر برِ بلوار کلاسبالایِ «اوشن»۱ زندگی میکند، یعنی دونالد ترامپ، نیست. بلکه بیل کلینتون، سَلَف دونالد ترامپ است که معتمد، محرم راز و شریک تجاری جیمز شده است.
اجازه دهید کمی به عقب بازگردیم و از این موضوع بگذریم. پترسون با فروش جهانی بیش از سیصد میلیون نسخه از رمانها، قصههای کودک و نوجوان و انواع و اقسام داستانهای واقعی خودش، خانهای در شهرک پام بیچ خرید و دستکم پیش از آنکه ترامپ ناآرامترین دوران ریاستجمهوری تاریخ معاصر را رقم بزند با او دوست و همسایه بود.
پترسون ماجرای برخورد چند سال پیش خود با ترامپ را تعریف میکند که ترامپ شادمان از خواندن مقالهای در روزنامه از او پرسید: «نتیجۀ نظرسنجیها را دیدهای؟»
پترسون میگوید: «در میان همۀ جمهوریخواهان، مردم بیشتر میخواستند او نامزد حزب جمهوریخواه بشود، درحالیکه هنوز رسماً نامزد انتخابات نشده بود و هیچکس مواضعش را نمیدانست. بعد ترامپ رو به من کرد و گفت: دنیای عجیبی است، نه؟»
پترسون اذعان میکند از لحاظ سیاسی مستقلِ متمایل به چپ است و طرفدار دولت ترامپ نبوده و پس از آن گفتوگو هم دیگر او را ندیده است. در آخر میگوید «در آن دولت اتفاقات خیلی بدی افتاد. سر در نمیآورم. بهتر است این موضوع را همینجا درز بگیریم».
کاملاً پیداست که پترسون تمایلی به ادامۀ بحثِ ترامپ ندارد. ولی وقتی صحبت از همکاری (دستکم مختصر) او با کلینتون در کتاب پرفروش رئیسجمهور گم شده است۲ (۲۰۱۸) میشود گل از گلش میشکفد. او میگوید پس از اولین همکاری که «نقطۀ اوج زندگی حرفهای من» بود، کلینتون ماهی چند بار به من زنگ میزند. رمان دوم آنها با عنوان دخترِ رئیسجمهور۳ در ماه ژوئن منتشر خواهد شد که یکی از چندین پروژۀ مشترک معروف پترسون خواهد بود.
من در خانۀ پترسون به دیدن او میروم؛ خانهای ویلایی در شهرک پام بیچ. او شلوار جین پوشیده و دکمۀ بالای پیراهنش را باز گذاشته است. به استقبال من میآید و با هم به ایوان پشتیِ خانه میرویم و پشت میز سادهای مینشینیم. جلوی خانۀ پترسون خبری از لامبورگینی و فِراری نیست - ماشینهایی که دائم در بلوار اوشن دوردور میکنند. در پارکینگ، یک تِسلای معمولی پارک شده و میگوید خیلی خوشحال است که دوباره میتواند آزادانه گردش کند چون دیگر ترامپ رئیسجمهور نیست و مأموران امنیتی هر روز خیابانها را نمیبندند.
در ایوانی پوشیده از درختان سرسبز نارگیل و انبه به گفتوگو مینشینیم و پترسونِ هفتادوچهار ساله میگوید «من و بیل خیلی با هم دوست شدیم و این برای من لذتبخش است». بهعنوان کادوی کریسمس به من بازیِ فکری مونوپولی داد که بازی جالبی است. سال قبلش، برای تولدم جعبۀ مرطوبکنندۀ سیگار داد؛ خودش میداند سیگاری نیستم. به او گفتم: «بیل، تو که خودت سیگارشناس قهاری هستی بگو ببینم در این جعبهای که به من دادهای پاستیل با طرحِ سیگار بگذارم یا شکلات با طرح سیگار؟ جواب داد: شک نکن پاستیل! پیرمردهایی به سنوسال ما باید دندانهایشان را نرمش بدهند».
«به هر حال من اینطوری هستم. از دریچۀ شهر کوچک نیوبرگ در شمال نیویورک [زادگاه پترسون] جهان را میبینم؛ به نظرم معرکه است که این بچۀ اهل نیوبرگ با رئیسجمهور سابق حرف میزند!»
جنبۀ کاریِ ارتباط آنها، که اغلب پشت شوخی و مطایبه گم میشود، به این صورت است که معمولاً پترسون داستان را در ذهنش ترسیم میکند و نقش نویسنده را بر عهده دارد. مثلاً میگوید «فرض کن واقعاً دختر رئیسجمهور را دزدیدهاند و شبکههای خبری یکریز در موردش حرف میزنند» و کلینتون تجربۀ خود و جزئیات ماجرا را به داستان اضافه میکند.
«حالا اگر رئیسجمهور کلینتون را کنار خود داشته باشید که به داستان سندیت ببخشد، یعنی مثلاً بگوید سازمان پلیس مخفی در این شرایط واقعاً چه میکند، قسمت هیجانانگیز ماجرا فرا میرسد ... داستانهای خوبی هستند، سندیت دارند و طرح آنها هم تا اندازهای غیرواقعی است، اما در این دوره و زمانه هر چیزی ممکن است. مثلاً اگر در داستان میگفتید مردمْ ساختمان کنگرۀ امریکا را تسخیر میکنند، به شما میگفتند: دست بردار، ما که باور نمیکنیم! چنین چیزی ممکن نیست! اما دیدیم که اتفاق افتاد».
پترسون میگوید از جمله دلایل انتخاب نویسندگانِ همکار، مثل کلینتون، این است که میتوانند دانش و جزئیات فراوانی را وارد داستان کنند.
تازهترین رمان مشترک او به نام کتاب قرمز۴، که دنبالۀ رمان پلیسی کتاب سیاه۵ (۲۰۱۷) است، پنجمین همکاری او با دیوید الیس محسوب میشود. طبق برنامهریزیهای انجامشده، «گروه تولیدی پترسون»۶ (به قول نیویورک تایمز) از حالا تا ماه سپتامبر دستکم پانزده کتاب دیگر در ژانرهای بسیار متنوع و با نویسندگان مختلف منتشر خواهد کرد.
پترسون میگوید «آنقدر طرح داستانی دارم که هیچوقت تمام نمیشوند. چندتا پوشه دارم که رویشان نوشتهام ’طرحهای ابتکاری‘ هر کدام این هوا» - با دست خود ضخامت پوشهها را نشان میدهد.
«هنوز بعضی از داستانها را خودم بهتنهایی مینویسم. ولی معدود افرادی هم هستند که خیلی دوست دارم با آنها کار کنم؛ از جمله مکسین پایترو که مجموعهرمان باشگاه قتل زنان۷ را با هم نوشتیم. همکاری ما در این مجموعه طولانی بود و من با مکسین خیلی راحت بودم».
«تعدادی از همکاران، مثل برندن دوبویس، جدیدتر هستند. اتفاقی که باعث آشنایی من با بعضی از این نویسندگان شد طرح مجموعهای تقریباً هفتاد جلدی با عنوان بوکشاتس۸ بود که یکدفعه مجبورم کرد تعدادی نویسنده پیدا کنم». بوکشاتس مجموعه رمانهای کوتاه پترسون بود (حداکثر ۱۵۰ صفحه) برای خواندن در دستگاههای الکترونیکی و با قیمت پنج دلار.
«نویسنده مثل مربی فوتبالی است که میگوید: این بازیکن نه، آن یکی. دلیل تصمیمهایش را نمیداند. من همیشه اول یک طرح چهل تا هفتاد صفحهای مینویسم. این طرحها برای هر کتاب به دو، سه یا چهار پیشنویس تبدیل میشوند. یادم هست آن زمان که مشغول مجموعۀ بوکشاتس بودم کسی برای مصاحبه به دفترم آمده بود. همینطور که کشوهای پر از پیشنویس را بیرون میکشیدم ناگهان گفت: باورنکردنیست، باورنکردنیست؛ تو دیوانهای جیمز».
پترسون میگوید گاهی همزمان تا سی پروژه را در دست انجام دارد. «چند کار هالیوودی، چند کتاب کودک و چندتایی هم کار غیرداستانی. ولی هرگز از پا نمیافتم».
منتقدان هم بر همین خطتولیدِ پرکار و سبک نگارش سریع پترسون انگشت گذاشتهاند. در سال ۲۰۰۹، استیون کینگ در اظهارنظری مشهور پترسون را «نویسندهای مزخرف» خطاب کرده بود. هفت سال بعد پترسون کتابی داستانی با عنوان قتل استیون کینگ۹ نوشت -که برخی گمان کردند محض تلافیِ آن اظهارنظر نوشته شده است- ولی از انتشار آن صرفنظر کرد.
پترسون میگوید «چه دنیای گندی میشد اگر همه یکجور فکر میکردند. من از بیشتر کتابهای استیون کینگ خوشم میآید. البته گاهی اعصابم را خرد میکند، اما در کل مشکل خاصی با آثارش ندارم. به نظرم گاهی بیدلیل جدی میشود؛ مسأله این نیست که من نویسندۀ مزخرفی هستم، دیدگاهم به زندگی این است: مشکلی نیست، همهچیز مرتب است».
«میگویند کسی که بفهمد چه کاری را دوست دارد خوششانس است، ولی کسی که از آن کار پول هم دربیاورد خوششانستر است. کار من چنین چیزی است. عاشقش هستم. خیلی سریع کار میکنم و هر قدر هم که داستاننویس خوبی باشم، دوست ندارم در یک شاخه بمانم».
بنا به گزارش مجلۀ فوربس درآمد پترسون از فروش کتابهایش حدود هشتاد میلیون دلار بوده، اما جز عمارت اعیانیِ «نامعقول» و ۲۰۰۰ متریاش در
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی است با جیمز پترسون در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۲۱ با عنوان «Bill and I got pretty friendly: James Patterson on writing with Clinton and clashing with Trump» در وبسایت گاردین منتشر شده است. و وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ با عنوان « گفتوگو با جیمز پترسون، نویسندهای که کتابهایش بیشتر از تالکین میفروشد» و ترجمۀ عرفان قادری منتشر کرده است.
•• ریچارد لاسکوم (Richard Luscombe) نویسندهای ساکن میامی است که به صورت آزادکار با گاردین و دیگر مطبوعات کار میکند.
[۱] Ocean Boulevard: بلوار مشهور «اقیانوس» در شهرک اعیاننشین پام بیچ [مترجم].
[۲] The President is Missing
[۳] The President’s Daughter
[۴] Red Book
[۵] Black Book
[۶] Patterson Inc: عبارت طعنهآمیزی که نویسندۀ نیویورکتایمز در مورد پُرکاری جیمز پترسون بهکار برده است [مترجم].
[۷] Women’s Murder Club
[۸] Bookshots
[۹] The Murder of Stephen King
[۱۰] Jimmy Books
[۱۱] به معنی «کتاب بخوان بچهجان» [مترجم].
[۱۲] Along Came a Spider
[۱۳] Filthy Rich
[۱۴] The House of Kennedy
[۱۵] Kennedy curse: باوری عمومی در آمریکا وجود دارد که برای خانوادۀ کندی بدبیاریها و مشکلات عجیب ایجاد میشود [مترجم].
[۱۶] The Last Days of John Lennon
[۱۷] جان لنون یکی از اعضای گروه موسیقی معروف بیتلز بود [مترجم].
[۱۸] The Dakota: ساختمانی معروف در محلۀ منهتنِ شهر نیویورک که محل زندگی جان لنون بود [مترجم].
[۱۹] Walk in My Combat Boots