آمارتیا سن، نیواستیتسمن — این روزها نمیشود گفت اتحادیۀ اروپا وضع خوبی دارد. با بیکاری زیاد و رشد اقتصادی اندک، عملکرد اقتصادیاش اساساً افتضاح بوده است. همچنین نشانههای شکنندگی را در اتحاد سیاسیاش هم میتوان دید. پس میشود فهمید چرا دستهای از مردم بریتانیا وسوسه شدهاند که بیخیال اتحاد شده و بهاصطلاح «به خانه برگردند». درعینحال ترک اتحادیۀ اروپا خطای بزرگی از جانب بریتانیاست. ضررهایش بیشمار و دستاوردهایش اندکاند. در «خانه» هم آن بریتانیایی منتظرشان نیست که روزگاری فرمانروای دریاها بود.
ما در دنیایی سراسر وابستگیِ متقابل زندگی میکنیم و بیش از همه اروپا چنین است. آنچه شکوفایی معاصر اروپا و شاید نقاط دیگر دنیا را رقم زده است، بهرهبرداری گسترده از پیوندهای اقتصادی متقابل است. برای برطرفشدن فقر و نابرابری مزمن در عمدۀ نقاط دنیا ازجمله بریتانیا باید نظرات عموم مردم را حسابشدهتر به کار گرفت؛ اما جداشدن از بزرگترین اقتصاد همسایه نیز دردی از این مشکلات دوا نمیکند. اخیراً جمع زیادی از اقتصاددانان بریتانیایی از مکاتب و دانشکدههای مختلف اقتصاد، در بیانیۀ مشترکی خروج از اتحادیه را «نابخردی بزرگ اقتصادی» نامیدند. این موضوع نشانۀ درک همین واقعیت مشهود است. صرفنظر از مبادلات اقتصادی و تجاری با اروپا، بریتانیا بهعنوان عضوی از اتحادیۀ اروپا هماکنون یک پای تعداد زیادی از توافقات جهانی است. برای تصحیح برخی خطاهای بزرگ در سیاستگذاریهای اقتصادی اروپا که بهنفع بریتانیا و اتحادیه تمام میشوند، کارهای زیادی از دست این کشور برمیآید.
استدلالهای اقتصادی علیه ترک اتحادیۀ اروپا توسط بریتانیا قدرتمندند؛ اما دلواپسیهای سیاسی از آنها هم قدرتمندترند. متحدسازی اروپا رؤیایی قدیمی است؛ البته نه آنقدر قدیمی و عتیقه که بعضیها میگویند. اسکندر و دیگر اهالی یونان باستان به گفتوگو با اهالی پرشیا، باختر و هند بیشتر از همصحبتی با انگِلها، ساکسونها، گاتها و وایکینگها علاقه داشتند. ژولیوس سزار و مارک آنتونی با مصریان باستان که پیوندهای مستحکمی با یونان و روم داشتند، بیشتر همذاتپنداری میکردند تا اروپاییهایی که در شمال روم و غرب اروپا ساکن بودند. اما موجهای متوالی ادغام
البته ترک اتحادیۀ اروپا توسط بریتانیا به جنگ منجر نمیشود؛ اما حس طرد و فاصلهگیری ناشی از این اقدام لاجرم بر نگاه اروپاییها به همدیگر اثرات منفی خواهد گذاشت. ناخرسندی از اقامت سایر اروپاییها در بریتانیا، کوبیدن بر طبل هراس مردم بریتانیا که «آنها» دارند شغلهای «ما» و فرصتهای اقتصادی «ما» را میگیرند، یکی از دلایل اصلی است که در دفاع از ترک اتحادیه اقامه میشود. این نکته، فاصلۀ انسانی میان آدمهای آن منطقه را تلختر و تیزتر میکند. شاید به چشم نیاید که مشتاقان ترک اتحادیه، با اغراق از طریق اعداد و ارقام مشکوک، به این هراس دامن میزنند. همین مسئله، خصومت ارتباطی را تشدید میکند. حتی اگر خشونت آشکاری که اندکی پس از نگارش آن شعر توسط آدن شکل گرفت هم رخ ندهد، «دست در گریبان نفرت خود» فینفسه نوعی کابوس است.
ایدۀ «اتحادیۀ اروپا» دستپروردۀ اروپا نبود؛ چنانکه ایدۀ هند هم محصول جنبشی ملیگرایانه نبود. البته وینستون چرچیل۴، آن اروپایی معمولاً باهوش، در هند همانقدر اتحاد میدید که در خط استوا. نظر به وضعیت فعلی دنیا پیام ترک اتحادیۀ اروپا پیامدهای شگرفی خواهد داشت. لِشِک کولاکوفسکی، فیلسوف لهستانی، سؤال درستی پرسیده است: «اگر میخواهیم اتحادیۀ اروپا صرفاً مکانی برای تأسیس عبادتکدۀ پولی بانکها و بورسها نباشد، بلکه جایی شود که هنر پیرامون رفاه مادی را بگیرد و برای کمک به فقرا استفاده شود؛ اگر آزادی بیانی میخواهیم که میتواند راحت برای ترویج دروغ و شر استفاده شود، اما به کارهای الهامبخش هم میآید؛ آنگاه چه باید کرد؟» در پایان جنگ جهانی دوم و پس از شکست آلمان نازی، بریتانیا نظام «خدمات ملی سلامت» را تأسیس کرد و بنیانهای دولت رفاه را گذاشت. اما الهامبخشِ آن اقدام بریتانیا صرفاً ایدههای ریشهدار در آن کشور نبود؛ بلکه اندیشههای مطرحشده در سراسر اروپا ازجمله ایدههای کانت و مارکس و حتی بیسمارکِ متعلق به کشور مغلوب هم در آن سهم داشت. میان ایدههای نوآورانۀ بریتانیا و طیف وسیعتر
پینوشتها:
• این مطلب را آمارتیا سن نوشته است و در تاریخ ۱۴ ژوئن ۲۰۱۶ با عنوان «The dark shadow» در وبسایت نیواستیتسمن منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۹ تیر ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «آمارتیا سن: ترک اتحادیۀ اروپا نتیجۀ وحشتزدگی است» و با ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• آمارتیا سن (Amartya Sen) استاد اقتصاد و فلسفۀ دانشگاه هاروارد و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸ است. بیش از بیست کتاب از سن منتشر شده است که کتابهای توسعه به مثابه آزادی (Development as Freedom) و اندیشه عدالت (The Idea of Justice) از معروفترین آنها است.
[۱] Brexit-wallahs: هواداران جدایی بریتانیا از اتحادیۀ اروپا را برکسیت گویند. این واژه از درهمآمیختن دو بخش اول واژههای Britishو Exit ساخته شده است.
[۲] Marquis de Lafayette: یکی از اشراف فرانسوی و امریکایی که در جنگهای انقلابی امریکا همپای امریکاییان میجنگید. او هم در انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه و هم انقلاب ژوئیۀ ۱۸۳۰ نقشی کلیدی بازی کرد.
[۳] ?What happened to Europe
[۴] Winston Churchill: نقلقول معروفی از چرچیل وجود دارد که گفته است: «هند صرفاً تعبیری جغرافیایی است؛ همانقدر ملتی متحد است که استوا.»