دیوید بروکس، نیویورکتایمز — چند ماه پیش، به پادکستی گوش دادم که هنوز فکرم را به خودش مشغول کرده است، چون نکتهای اساسی را دربارۀ فرهنگِ پرخاشجوی ما ثبت کرده است. این پادکست از مجموعه برنامۀ همیشه عالی «اینویزیبیلیا»۱ در رادیوی ملی آمریکا و دربارۀ زنی به نام امیلی بود.
امیلی یکی از اعضای دنیای موسیقی هاردکور پانک در ریچموند ویرجینیا بود. حدوداً ۳۰ساله بود که روزی با بهترین دوستش سوار ون بود. دوستش عضو یک گروه موسیقی مشهور بود. داشتند برای اجرایی به فلوریدا میرفتند که از فلوریدا با آنها تماس گرفتند تا به آنها خبر بدهند که اجرایشان لغو شده است. یک زن بهترین دوست امیلی را، که مرد بود، به ارسال عکسی متهم کرده بود که ناخوشایند و از نظر جنسی حرمتشکنانه بود.
همگروهیهای آن مرد فوراً اتهامهایی را که این زن وارد کرده بود رد کردند. اما امیلی از درون برآشفته بود. بهمحض برگشت به ریچموند، در فیسبوک، دوستش را به بدرفتاری متهم کرد. «با او قطع رابطه میکنم. فکر نمیکنم کار درستی کرده ... زنان را باور دارم».
این یادداشت کار خودش را کرد. آن مرد از گروه جدا شد و از دنیای موسیقی پانک محو شد. امیلی شایعههایی شنید که آن مرد از کارش اخراج شده، او را از آپارتمانش بیرون انداختهاند، به شهر دیگری رفته و اوضاعش خوب نیست. امیلی دیگر هرگز با او صحبت نکرد.
در همین اثنا، امیلی مشهورترین عضو گروه خودش بود. اما، در اکتبر ۲۰۱۶، او را هم رسوا کردند. در دبیرستان، حدود یک دهه قبل، یک نفر عکسی از بدن برهنۀ یکی از دانشآموزان دختر را در شبکهای اجتماعی منتشر کرده بود. امیلی در پاسخ به این عکس با فرستادن شکلکی آن دختر را مسخره کرده بود. این بخشی از روندِ گستردهترِ قلدریهای مجازیِ امیلی در دبیرستان بود.
یادداشتی که امیلی را رسوا میکرد هم بسیار سریع دست به دست شد. او هم آماج نفرت گروهی در سراسر کشور شد. از دنیای موسیقی پانک محروم شد. خانه را برای مدتی ترک نکرد، مدتی که به نظرش چندین ماه میآمد. دوستانش ترکش کردند. او وحشتزده، صدمهدیده و تنها بود. تلاش کرد ناپدید شود.
امیلی با گریه به «اینویزیبیلیا» گفت: «تمام
میبینیم که بهمحض اینکه ذهنیت دوقطبی قبیلهای اختیار میکنیم - ما/آنها، پانک/غیرپانک، قربانی/متجاوز- همه چیز را بیدرنگ فردیتزدایی میکنیم. انسان پیچیده را به تقابل سادۀ خیر و شر فرومیکاهیم. هر گونه درکی از تناسب را نادیده میگیریم. ناگهان بین آر. کلی۲ و دختری دبیرستانی که با بدجنسی شکلکی فرستاده است هیچ فرقی وجود ندارد.
این پادکست نگاهی اجمالی داشت به چگونگی منتقلشدن چرخههای سوءاستفاده از نسلی به نسل دیگر. نشان میداد که زندگی در کشاکشِ فرهنگ هولناک رسواکردن چگونه است، بازی انتقامجویانۀ دست پیش گرفتن از نظر اخلاقی که در آن نابودی اجتماعی هر لحظه ممکن است رخ دهد.
من مسنترم، بنابراین میشنوم که همۀ زنگهای اخطار تاریخی به صدا درآمدهاند. فرهنگ رسواکردن شیوهای است با استفاده از آن دانشآموزان به علت تفکرات غلط در دورۀ انقلاب فرهنگی مائو و در روسیۀ استالین بزرگترهایشان را لو میدادند و عملاً آنها را میکشتند.
اما این قسمت از «اینویزیبیلیا»
پینوشتها:
• این مطلب را دیوید بروکس نوشته است و در تاریخ ۱۴ ژانویه ۲۰۱۹ و با عنوان «The Cruelty of Call-Out Culture» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان «آیا رسواکردن آدمها در فضای مجازی راه درستی برای مبارزۀ اخلاقی است؟» و ترجمۀ الهام آقاباباگلی منتشر کرده است.
•• دیوید بروکس (David Brooks) از سال ۲۰۰۳ ستوننویس تایمز بوده است. او نویسندۀ کتاب راه رسیدن به شخصیت (The Road to Character) و کتاب در دست انتشارِ کوهستان دوم (The Second Mountain) است.
[۱] Invisibilia
[۲] R. Kelly: نام مستعار رابرت سیلوستر کلی؛ خواننده، ترانهسرا و تهیهکنندۀ آمریکایی. در سال ۲۰۱۸ دختری مدعی شد این خوانندۀ مشهور، ضمن سوءاستفادۀ جنسی، او را عمداً به بیماریهای مقاربتی دچار کرده است [مترجم].
[۳] vigilante justice : عدالتی که افراد عادی به علت نبودن دستگاههای تنبیهی یا نارضایتی از عملکرد آنها خودشان اعمال میکنند [مترجم].