جان کسیدی، نیویورکر — در سال ۱۹۳۰، اقتصاددان انگلیسی، جان مینارد کینز مدتی از نوشتن دربارۀ مشکلات اقتصاد بین دو جنگ جهانی دست کشید و کمی درگیر آیندهشناسی شد. در مقالهای با عنوان «احتمالات اقتصادی برای نوههایمان»، حدس زد که تا سال ۲۰۳۰، سرمایهگذاری ثابت و پیشرفت تکنولوژی استانداردهای زندگی را هشت برابر میکند و جامعهای چنان ثروتمند میسازد که آدمها فقط ۱۵ساعت در هفته کار میکنند و بقیۀ وقتشان را به فراغت و سایر «مقاصد غیراقتصادی» اختصاص میدهند. وی پیشبینی کرد که وقتی تلاش برای ثروتِ بیشتر از بین برود، «عشقِ داشتنِ پول به مثابۀ نوعی دارایی... همان طوری که واقعاً هست دیده میشود: نوعی حالت بیمارگونۀ منزجرکننده».
این دگرگونی هنوز اتفاق نیفتاده است و اکثر سیاستگذاران اقتصادی همچنان میکوشند تا میزان رشد اقتصادی را به حداکثر برسانند. اما پیشبینیهای کینز کاملاً هم اشتباه نبود. بعد از گذشت قرنی که در آن سرانۀ تولید ناخالص داخلی در آمریکا بیش از شش برابر شده است، بحث پرحرارتی در جریان است دربارۀ اینکه آیا تولید و مصرفِ محصولاتِ بیشتر و بیشتر اصلاً امکانپذیر یا عاقلانه هست یا نه؟ در جناح چپ، هشدار فزایندهای دربارۀ تغییرات اقلیمی و دیگر تهدیدهای زیستمحیطی باعث ظهور جنبش مهار رشد۱ شده است که از کشورهای پیشرفته میخواهد عدم رشد تولید ناخالص داخلی یا حتی رشد منفی آن را بپذیرند. گیورگوس کالیس، اقتصاددان بومشناختی دانشگاه اتونوموس بارسلون، در بیانیۀ خود با عنوان «مهار رشد»، مینویسد: «هر چه با سرعت بالاتری کالا تولید و مصرف کنیم، بیشتر به محیطزیست صدمه میزنیم. دیگر هیچ راهی وجود ندارد که هم خدا و هم خرما را داشته باشیم. اگر قرار باشد بشر سامانههای پشتیبان حیات را بر روی کرۀ زمین تخریب نکند، سرعت اقتصاد جهانی باید کم شود». واکلاو اسمیل، دانشمند محیطزیستیِ چک-کانادایی، در کتاب رشد: از میکروارگانیسمها تا کلانشهرها۲ اعتراض میکند که اقتصاددانان «کارکرد همافزای تمدن و بیوسفر» را نفهمیدهاند، بااینحال «انحصار در تأمین روایتهای خود از رشد مداوم که از نظر فیزیکی غیرممکن هستند را حفظ میکنند. این روایات راهنمای تصمیمهایی هستند که دولتهای ملی و شرکتها میگیرند».
نقد بومشناختیِ رشد اقتصادی که زمانی در حاشیه قرار داشت، توجه زیادی به خود جلب کرده است. در مجمع تغییر اقلیم سازمان ملل در ماه سپتامبر، گرتا تونبرگ، نوجوان سوئدی فعال محیطزیست گفت: «در آغاز انقراضی عظیم هستیم و شما فقط دربارۀ پول و داستانهای خیالی رشد اقتصادی مداوم حرف میزنید. عجب رویی دارید!». جنبش مهار رشد نشریهها و کنفرانسهای خودش را دارد. بعضی از هواخواهانش طرفدار برچیدنِ نه فقط صنعت سوخت فسیلی، بلکه کل سرمایهداری جهانی هستند. بقیه «سرمایهداری پسارشد» را مطرح میکنند که در آن، تولید برای سود ادامه دارد، اما اقتصاد با روشهای بسیار متفاوتی سروسامان مییابد. تیم جکسون، استاد توسعۀ پایدار در دانشگاه سارِی انگلیس، در کتاب تأثیرگذارش، رونق بدون رشد: اصولی برای اقتصاد فردا از کشورهای غربی میخواهد تا جهت اقتصادهایشان را از تولید بازار انبوه به سمت خدمات محلی مثل پرستاری، آموزش و صنایع دستی تغییر بدهند. چنین خدماتی تمرکز کمتری بر منابع دارند. جکسون میزان تغییراتی را دست کم نمیگیرد که همراه با این دگرگونی، در ارزشهای اجتماعی و نیز در الگوهای تولید به وجود میآیند، اما همچنان خوشبینانه حرف میزند: «آدمها میتوانند بدون انباشت بیپایان کالاهای بیشتر به شکوفایی برسند. جهان دیگری امکانپذیر است».
حتی درون اقتصاد جریان اصلی، عقیدۀ متعارف دربارۀ رشد به چالش کشیده شده است که البته علت آن فقط آگاهی بیشتر از مخاطرات زیستمحیطی نیست. آبهیجیت بنرجی و استر دوفلو، برندگان نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۹، در کتابشان، اقتصاد خوب برای روزهای سخت، میگویند تولید ناخالص داخلیِ بیشتر لزوماً به معنی ترقی بشر نیست، مخصوصاً اگر بهطور برابر توزیع نشود. گاهی تلاش برای رسیدن به این نوع رشد میتواند غیرمولد باشد. بنرجی و دوفلو، زن و شوهری هستند که با هم تیمی تشکیل دادهاند و در امآیتی تدریس میکنند. آنها مینویسند: «هیچ چیز، نه در نظریۀ ما و نه در دادههایمان، اثبات نمیکند که بالاترین سرانۀ تولید ناخالص داخلی همیشه مطلوب است».
این دو اقتصاددان زمانی معروف شدند که روشهای آزمایشگاهی دقیقی را به کار گرفتند تا بررسی کنند که کدام مداخلات سیاستی در اجتماعات فقیر کارساز است؛ آنها چند آزمایش کنترلشدۀ تصادفی اجرا کردند که طی آنها، برای گروهی از افراد مداخلاتِ سیاستی فرضی اجرا میشد، مثلاً به والدین پول میدادند تا بگذارند بچههایشان ادامه تحصیل بدهند، اما در گروه کنترل چنین مداخلهای نبود. بنرجی و دوفلو به یافتههایشان متوسل میشوند و ادعا میکنند که دولتها به جای اینکه دنبال «سراب رشد» باشند، باید بر تدابیر مشخصی تمرکز کنند که مزایایشان اثبات شده است، مثل کمک به فقیرترین اعضای جامعه تا چنین افرادی بتوانند به مراقبتهای بهداشتی، آموزش و پیشرفت اجتماعی دست یابند.
بنرجی و دوفلو بر این هم تأکید میکنند که در کشورهای پیشرفتهای مثل آمریکا، از زمان انقلاب ریگان-تاچر، راه غلطِ جستجوی رشد اقتصادی در ظهور نابرابری، رشد میزان مرگومیر و ایجاد دوقطبیهای سیاسی نقش داشته است. آنها هشدار میدهندکه وقتی مزایای رشد اساساً در دست نخبگان باشد، ممکن است به بحران اجتماعی منجر شود.
بااینهمه، این حرفها به معنای آن نیست که بنرجی و دوفلو مخالف رشد اقتصادی هستند. در مقالۀ جدیدی برای فارین افرز،
ولراث تخمین میزند که حدود دو سوم از افت اخیر در رشد تولید ناخالص داخلی میتواند به دلیل کاهش در رشد ورودیهای نیروی کار باشد. همچنین به تغییری در الگوهای خرجکردن از کالاهای محسوس مثل لباس، ماشین و اثاثیه به خدماتی مثل مهدکودک، مراقبتهای بهداشتی و اسپادرمانی اشاره میکند. در سال ۱۹۵۰، هزینهکردن برای خدمات، ۴۰درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میداد؛ امروز، این نسبت بیش از هفتاد درصد رسیده است. و صنایع خدماتی که معمولاً نیروی کار بیشتری میطلبند، در مقایسه با صنایع تولید کالا که اغلب کارخانهمحور هستند، رشد کمتری در بهرهوری دارند. (کسی که موهایتان را کوتاه میکند کارامدتر نمیشود؛ ولی کارخانهای که قیچی او را تولید میکند، احتمالاً کارامدتر میشود.) چون افزایش بهرهوری مؤلفۀ کلیدی رشد تولید ناخالص داخلی است، با گسترش بخش خدمات، رشد محدودتر میشود. اما، مجدداً، این اتفاق به معنای شکست نیست. ولراث مینویسد: «در نهایت، تخصیص مجدد فعالیت اقتصادی از کالا به خدمات، باعث موفقیتمان میشود. آنقدر در تولید کالا مولد شدهایم که پولمان اضافه آمده است تا برای خدمات خرجش کنیم».
به گفتۀ ولراث، رشد آهستهتر نیروی کار و تغییر جهت به سمت خدمات، هر دو با هم میتوانند تقریباً کل افت اخیر را تبیین کنند. او تحت تأثیر بسیاری از تبیینهای دیگری که ارائه شدهاند قرار نگرفته است، تبیینهایی مثل میزان بیرونقی سرمایهگذاری ثابت، فشارهای تجاری رو به افزایش، نابرابری سربهفلککشیده، توانِ تکنولوژیکِ رو به افول یا افزایش قدرت انحصاری. در نگاه او، همه چیز به دلیل انتخابهای ماست: «معلوم میشود که رشد آهسته، واکنش مناسب به موفقیت اقتصادی عظیم است».
تحلیل ولراث حاکی از این است که تمام اقتصادهای بزرگ احتمالاً با افزایش سن جمعیت خود، شاهد رشد آهستهتر خواهند بود. این الگویی است که ابتدا در ژاپن و در طول دهۀ ۱۹۹۰ محرز شد. اما رشد دو درصدی قابل اغماض نیست. اگر اقتصاد آمریکا با همین میزان به گسترش خود ادامه بدهد، از نظر اندازه تا سال ۲۰۵۵ دو برابر خواهد شد و یک قرن بعد، تقریباً به هشت برابر اندازۀ کنونی خود میرسد. اگر به ترکیب رشد سایر کشورهای ثروتمند با میزان رشد سریعتری که اقتصادهای در حال توسعه دارند فکر کنید، بلافاصله میتوانید بر روی سناریوهایی متمرکز شوید که در آنها، تا پایان قرن بعدی، تولید ناخالص داخلی جهانی پنجاه برابر یا حتی صد برابر شده است.
آیا چنین سناریویی از نظر زیستمحیطی پایدار است؟ مدافعان «رشد سبز» که حالا خیلی از دولتهای اروپایی، بانک جهانی، سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی و تمام کاندیداهای دموکرات باقیمانده برای ریاستجمهوری آمریکا هم در بینشان هستند، پافشاری میکنند که هست. آنها میگویند با توجه به تدابیر سیاستی درست و پیشرفت ادامهدار تکنولوژی، میتوانیم از رشد مداوم و رونق بهرهمند شویم، در عین حال انتشار کربن و مصرف منابع طبیعی را کم کنیم. گزارشی از کمیسیون جهانی اقتصاد و اقلیم که گروهی بینالمللی متشکل از اقتصاددانان، مقامات دولتی و رهبران تجاری است، در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد: «در آستانۀ ورود به عصر اقتصادی جدیدی قرار داریم: جایی که رشد با تعامل بین نوآوری سریع تکنولوژیک، سرمایهگذاری پایدار در زیرساخت و بهرهوری فزایندۀ منابع پیش میرود. میتوانیم رشدی داشته باشیم که قدرتمند، پایدار، متعادل و فراگیر باشد».
چنین قضاوتی نشاندهندۀ
چه با این خوشبینی دربارۀ تکنولوژی موافق باشید، چه نباشید، مشخص است که هرگونه استراتژی جامع مهار رشد باید با کشمکشهای توزیع در جهان توسعهیافته و فقر در جهان در حال توسعه کنار بیاید. تا وقتی تولید ناخالص داخلی افزایش ثابتی دارد، تمام گروههای جامعه، حداقل روی کاغذ میتوانند ببینند که استانداردهای زندگیشان در حال افزایش است. بکرمن ادعا میکرد همین رشد کلید اجتناب از چنین کشمکشهایی است. اما اگر رشد کنار گذاشته شود، کمک به مفلوکترینها باعث میشود برندگان در تضاد با بازندگان قرار بگیرند. این واقعیت که طی چند دهۀ گذشته، در بسیاری از کشورهای غربی رشد آهستهتر با افزایش دوقطبیهای سیاسی همراه بوده، دلالت بر این دارد که شاید بکرمن چیزی میدانسته است.
بعضی از طرفداران مهار رشد میگویند کشمکشهای توزیعی را میتوان با اشتراک کار و انتقال درآمد حل کرد. یک دهه پیش، پیتر اِی. ویکتور، استاد بازنشستۀ اقتصاد زیستمحیطی در دانشگاه یورک در تورنتو، مدلی کامپیوتری ساخت تا ببیند تحت سناریوهای مختلف، چه اتفاقی برای اقتصاد کانادا میافتد. این مدل تا امروز بهروز شده است. در سناریوی مهار رشد، سرانۀ تولید ناخالص داخلی بهتدریج و طی ۳۰ سال، کاهش حدوداً ۵۰ درصدی داشت، اما سیاستهای جبرانی مثل کار اشتراکی، توزیع مجدد درآمد و برنامههای آموزش بزرگسالان نیز معرفی شده بودند. ویکتور با شرح نتایجش در مقالهای در سال ۲۰۱۱، نوشت: «کاهشهای قابل توجهی در بیکاری، شاخص فقر انسانی و نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی وجود دارد. انتشار گازهای گلخانهای نزدیک به ۸۰ درصد کاهش داشته است. این کاهش نتیجۀ تنزل تولید ناخالص داخلی و وضع مالیات کربن بسیار سنگین است».
جدیداً، کالیس و سایر طرفداران مهار رشد، خواستار آغاز سیاستهای درآمد پایۀ همگانی شدهاند که سطحی از معاش را برای مردم تضمین میکند. سال گذشته، دموکراتها از طرح خود برای نیو دیل سبز رونمایی کردند که هدفش شکلگیری اقتصاد بدون انتشار کربن تا سال ۲۰۵۰ بود و بندی دربارۀ تضمین شغلی فدرال در خود داشت؛ بعضی از حامیان از درآمد پایۀ همگانی هم طرفداری میکنند. بااینحال، هواداران نیو دیل سبز ظاهراً بیشتر از مهار رشد، طرفدار رشد سبز هستند. بعضی از حامیان این طرح مدعی شدهاند که چنین طرحی خرج خودش را با رشد اقتصادی درمیآورد.
چالش دیگری برای شکاکان به رشد وجود دارد: چطور فقر جهانی را کاهش خواهند داد؟ چین و هند با ادغام کشورهای خود در اقتصاد سرمایهداری جهانی و تأمین کالاها و خدمات کمهزینه برای کشورهای پیشرفتهتر، میلیونها نفر را از محرومیت مطلق بیرون کشیدند. چنین فرایندی با مهاجرت عظیم
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را جان کاسیدی نوشته است و در تاریخ ۱۴ جولای ۲۰۱۹ با عنوان «Can We Have Prosperity Without Growth» در وبسایت نیویوکر منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ با عنوان «نقد رشد اقتصادی خوب است، اما آیا جایگزینی هم وجود دارد؟» و ترجمۀ میترا دانشور منتشر کرده است.
•• جان کاسیدی (John Cassidy) از نویسندگان قدیمی نیویورکر است که از سال ۱۹۹۵ در این مجله مینویسد. حوزۀ علایق او مسائل سیاسی و اقتصادی است.
[۱] degrowth
[۲] Growth: From Microorganisms to Megacities
[۳] slowthers
[۴] absolute decoupling
[۵] اشاره به عقیدهای رایج میان اقلیمشناسان که اگر درجۀ حرارت کرۀ زمین بیش از دو درجه افزایش پیدا کند، شرایط دیگر بازگشتپذیر نخواهد بود و به فاجعه منجر خواهد شد [مترجم].