جف وایز، کات — انسانبودن دشوار است. خوب میدانیم چه تصمیماتی باید گرفت و مشتاقانه بر آنیم که همین تصمیمات را بگیریم، اما وقتی زمانش میرسد، چنین نمیکنیم. میخواهیم وزن کم کنیم، اما دسر بستنی میخوریم. میخواهیم بدنمان ورزیده باشد، اما از روی کاناپه تکان نمیخوریم. میخواهیم پول پسانداز کنیم، اما بلیط هواپیما به مقصد ایتالیا میخریم.
شاید خندهدار باشد، اما دانشمندان دربارۀ علت این کار همنظر نیستند.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
انگارۀ غالب هم در روانشناسی و هم در فرهنگ عامه این است که مغز ما دو بخش دارد: بخشی عقلانی که میداند چهچیز برایمان خوب است و بخشی که تابع امیال است و چیزهای بد را میخواهد. کشمکش ایندو تا جایی ادامه مییابد که سرانجام بخش عقلانی خسته میشود و کم میآورد. این پایان کار است. چه تصویر دلسردکنندهای.
اما آنچه شاید نشنیده باشید این است که، در سالهای اخیر، از حوزۀ مطالعات اعتیاد، مدل رقیبی پدیدار شده است. در این مدل، مغز انسان به دو بخش در حالِ ستیز تقسیم نمیشود، بلکه یک سیستم واحد دارد که گزینههای زودبازده را بر گزینههای دیربازده ترجیح میدهد.
پس این کشمکش در اصل میان خوب و بد نیست، بلکه میان آینده و حال است. جالبیِ این دیدگاه در این است که ضمن تبیین اینکه چرا بعضیها میتوانند بر وسوسهها چیره شوند و واقعاً هم میشوند، راهبردی هم برای دستیابی به این پیروزی در اختیارمان قرار میدهد.
•••
البته اگر بخواهیم در مورد خودمهاری سخن بگوییم، باید از والتر میشل، روانشناس دانشگاه استنفورد، حرف بزنیم، کسی که در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ آزمایشی معروف طراحی کرد.۱ او به بچههای چهارساله میان دو گزینه حق انتخاب داد: یا یک کیک را همان لحظه بخورند، یا پانزده دقیقه منتظر بمانند تا دو کیک گیرشان بیاید. سالها بعد، میشل سراغ شرکتکنندگان این آزمایشِ (موسوم به آزمایش مارشمالو) رفت و متوجه شد کسانی که پانزده دقیقه منتظر مانده بودند از همه لحاظ عملکرد بهتری در زندگی داشتهاند. او چنین نتیجه گرفت که آنها حتماً یک توانایی باثبات ذهنی دارند که، با کمک آن، امیالِ لحظهای را پس میزنند. این توانایی، به بیان دیگر، همان نیروی اراده است.
حدود سه دهه بعد، روانشناس دیگری به نام روی بامایستر، از دانشگاه کیس وسترن رزرو، نظریۀ فرسایش نیروی اراده۲ را صورتبندی کرد تا تبیین کند چرا کسانی که میکوشند کار صحیح را انجام دهند معمولاً ناکام میمانند. او توضیح میدهد که نیروی اراده، مثل یک ماهیچه، سرانجام فرسوده میشود و از کار میافتد. این ایدۀ «نیروی اراده همچون ماهیچه» هم در حوزۀ روانشناسی و هم فرهنگ عامه به شکلی باورنکردنی تأثیرگذار بوده است. تقریباً تمام کتابهای خودیاری بر مبنای این ایده نوشته میشوند؛ خود بامایستر هم در سال ۲۰۱۱ با همکارش کتاب پرفروشی در اینباره منتشر کرد. اما در چند سال گذشته، بحران کُپیکاری بر کتابهای روانشناسی اجتماعی چنگ انداخته و فرسایش نیروی اراده نیز عملکرد خوبی در این میان نداشته است. اخیراً پژوهشی در ژورنال چشماندازهایی بر علم روانشناختی۳ منتشر شده که مؤلفان آن بیش از ۲۰ مرکز پژوهشی در سرتاسر دنیا را به کار گرفتهاند تا بر روی بیش از ۲۰۰۰ نمونه آزمایشهایی انجام دهند. آنها هیچ شواهدی که حاکی از فرسایش نیروی اراده باشد نیافتند.
خب اگر اراده مثل یک ماهیچه نیست، پس چیست؟ پاسخ دیگر در پژوهشهای یکی از همدورههای میشل ریشه دارد. در دهۀ ۱۹۶۰، جورج اینزلی پژوهشگری جوان بود که میخواست بفهمد کبوترها چگونه میان گزینههای زماننزدیک و زماندور یکی را برمیگزینند. مثلاً او به یک کبوتر این گزینه را داد که یک اونس (برابر با حدود ۲۸.۵ گرم) دانه را درجا یا چهار اونس دانه را چهار ثانیه بعد دریافت کنند. اینزلی دریافت که کبوترها تاب انتظار برای پاداش را ندارند و دانهشان را همان لحظه میخواهند، حتی اگر مقدارش خیلی کمتر باشد. کبوترها اساساً پاداشِ با تأخیر را دارای ارزشی کمتر از چهار اونس میدانند و برایش کاستیِ ارزش قائلاند.
این «کاستیِ ارزش در اثر تأخیر» چندان جای شگفتی ندارد (چون خیلی از ما ترجیح میدهیم همین الان پاداش بگیریم تا بعداً)، اما یافتۀ بعدیِ اینزلی بسیار جالبتوجه بود. او کشف کرد که کبوترها طوری برای آیندهْ کاستیِ ارزش قائلاند که منجر به رفتاری ظاهراً غیرعقلانی موسوم به «واژگونی ترجیحات»۴ میشود.
در یک آزمایش، اینزلی به کبوترها یک انتخاب داد: دکمهای که ۱۴ ثانیه بعد به آنها چهار اونس دانه میدهد و دکمهای دیگر که ۱۰ ثانیه بعد به آنها یک اونس دانه میدهد. از نظر کبوتر، هردوی این پاداشها دور از دسترس و در آیندهای دور بودند؛ بههمینخاطر، در ابتدا پاداش بزرگتر را برمیگزیدند. اما پس از هشت
بزرگترین بینش اینزلی این بود که گرچه تنظیمات ذهنی ما شاید فراخورِ تندادن به وسوسه باشد، اما راهی برای پیکار با این وسوسه پیشِ رویمان هست. انسان، بر خلاف کبوتر، توانایی پیشبینی پاداشهای آینده را دارد، آن هم نه فقط یک پاداش، بلکه رشتهای از پاداشها که تا آیندۀ دور کشیده میشود. وقتی تقلا میکنید که صبح زود از رختخواب جدا شوید، این بدهبستان واقعاً بین یک لحظه خوشی در زمان حال و یک لحظه خشنودی در آینده نیست، بلکه بین یک لحظه خوشی در زمان حال و یک عمر برخورداری از موفقیت کاری است.
این لحظات خشنودی رفته رفته با هم جمع میشوند و اینزلی این فرایند را «بستهبندی» مینامد. مثل کارگری که یک سبد کادو را به هم میبندد، مداربندیِ پاداشیِ ذهنِ نیمهخودآگاه نیز ارزش جمعی تمام فواید مختلف را که فردا و پسفردا و روزهای بعدش تلنبار خواهد شد، محاسبه میکند و آنها را به شکل بستهای به هم میبندد. حتی وقتی یکی از پاداشهای آینده دورازدسترس و کمارزش به نظر میرسد، تمام این کلافِ بستهبندی شده جمع میگردد و چیزی بسیار بزرگ را میسازد، حتی بزرگتر از یک لحظۀ خوش که همین الان در دسترس است. به عبارتی، کوه همواره بزرگتر از درخت میماند.
اساساً کاری که در چنین شرایطی کردهاید این است که خودتان را با ذهنتان به آینده فرافکندهاید تا همین امروز بتوانید خشنودیِ برخورداری از پاداشهای فردا را تجربه کنید. طبق یافتۀ جالب پژوهشگران، افرادی که بهتر با خویشتنِ آیندهشان همذاتپنداری میکنند خودمهاری بسیار بهتری دارند. در پژوهشی که در سال ۲۰۰۹ در ژورنال قضاوت و تصمیمگیری۵ منتشر شد، هال هرشفلیدِ روانشناس نمودارهای وِن۶ را به سوژهها نشان داد، در حالی که بعضی دایرههای داخل این نمودارها برچسب «خویشتن کنونی» و «خویشتن آینده» خورده بود. کسانی که همپوشانی بیشتری میان دایرهها میدیدند خودمهاری بیشتری در تکلیف بعدی نشان دادند: این افراد ترجیح میدادند منتظر پاداشهای پولی بزرگتر بمانند، نه اینکه درجا پاداش کوچکتر را بردارند. شماری از آزمایشهای دیگر نیز اثری مشابه را نشان دادهاند. هرشفیلد میگوید «توانایی ایستادن در جایگاه خویشتنِ آیندهمان بدین معناست که بتوانیم پیامدهای مثبت و منفی تصمیماتمان را بفهمیم».
اما به منظور «بستهبندی» باید بر مانعی بزرگ چیره شد: اعتماد.
•••
وقتی در تلاشم تا خودم را از رختخواب بیرون بکشم و مشغول نوشتنِ رمانم شوم، به این دلیل موفق میشوم که همۀ فواید دستاوردهای آیندهام در حرفۀ نویسندگی را با هم جمع میکنم. اما این فواید را تنها در صورتی درو میکنم که صبح زود از خواب برخیزم. اگر واقعاً باور نداشته باشم که میتوانم در برابر وسوسه مقاومت کنم، اگر چنین بیاندیشم که ممکن است فردا و پسفردا کم بیاورم و گزینۀ «چرتزدن» را فعال کنم، آنوقت دیگر نمیتوانم آن پاداشهای آینده را جمع بزنم، چون هرگز به آنها نخواهم رسید.
اگر با آدمهایی صحبت کنید که تلاش کردهاند تغییرات مثبتی در خودشان بیافرینند اما ناکام ماندهاند، معمولاً
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را جف وایز نوشته است و در تاریخ ۳ ژانویه ۲۰۱۷ با عنوان «To Change Your Life, Learn How to Trust Your Future Self» در وبسایت کات منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ با عنوان «میشود تغییر کرد، حتی اگر ارادۀ آهنین نداشته باشید» و ترجمۀ علیرضا شفیعینسب منتشر کرده است.
•• جف وایز (Jeff Wise) نویسنده و ژورنالیست تلویزیونی اهل آمریکاست که در موضوعاتی همچون علم، تکنولوژی، هوانوردی و ماجراجویی مینویسد.
[۱] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ والتر میشل و آزمایش معروفش مطلب «مصائب بزرگترین متخصص خودمهاری برای مهار خود» را مطالعه کنید.
[۲] Ego-depletion
[۳] Perspectives on Psychological Science
[۴] Preference reversal
[۵] Judgment and Decision Making
[۶] نمودارهای وِن تصاویری هستند که، از طریق چند دایره، تمام روابط منطقی ممکن میان چند مجموعه را نشان میدهد [مترجم].