هایدی لدفورد، نیچر — ایلیزاویتِا سیواک بعد از ۱۰ سال تدریس در رشتۀ جامعهشناسی، در طول یک پروژۀ تحقیقاتی، به این نتیجه رسید که باید دوباره درس بخواند.
سیواک درحالِحاضر در دانشکدۀ عالی اقتصادِ دانشگاه تحقیقات ملی مسکو روی خانوادهها و دوران کودکی مطالعه میکند. او در سال ۲۰۱۵، در یک مطالعه برای بررسی حرکت و جابهجایی نوجوانها طیِ مصاحبههایی از آنها میخواست تا ۱۰ مکانی را که در پنج روز گذشته ازآن بازدید کردهاند به خاطر آورند. یکسال بعد، درست زمانی که او پس از تحلیلِ دادهها متوجه شد که دادههای حاصل از مصاحبۀ تکبهتک تاچهحد ناکافی و غیرقابلاتکا هستند و ازاینبابت احساس ناامیدی میکرد، یکی از همکارانش توجه او را به مقالهای جلب کرد. آن مقاله دادههای مطالعهای دربارۀ شبکههای [اجتماعی] کپنهاگ را تحلیل میکرد. یک پروژۀ نوآورانه که در آن تماسها، اطلاعاتِ جمعیتشناختی و اطلاعاتِ مکانیِ حدود هزار دانشجو درشبکههای اجتماعی، با دقت پنج دقیقه و بهمدت پنج ماه، رهگیری شده بود. آنجا بود که سیواک فهمید که اوضاع در رشتهاش دارد تغییر میکند. او میگوید: «متوجه شدم که این نوع از دادهها علوم اجتماعی را برای همیشه متحول خواهند کرد. و البته بهنظرم اتفاق خیلی جالبی هم میآمد».
این شد که سیواک تصمیم گرفت برای جا نماندن از این تحولْ برنامهنویسی یاد بگیرد. حالا او بههمراه دیگر دانشمندانِ علوم اجتماعیِ رایانشی۱، با زیرورو کردنِ سیلِ عظیم و خروشانِ دادهها، از دلِ ردپاهای دیجیتالِ جامعهْ معنا استخراج میکند. آنها فعالیتهای آنلاینِ مردم را دنبال میکنند، به اکتشاف در کتابهای دیجیتالیشده و مستنداتِ تاریخی میپردازند، دادههای حسگرهای پوشیدنیای را تفسیر میکنند که هر قدم یا هر تماسِ فرد را ثبت میکند، با راهاندازیِ پیمایشها و آزمایشهای اینترنتی میلیونها رکورد اطلاعاتی جمعآوری میکنند و با کندوکاو در پایگاهدادههای بزرگ به رازهایی دربارۀ جامعه پی میبرند. پایگاهدادههایی آنقدر بزرگ که کارکردن با آنها تنها با بهرهگیری از روشهای پیچیدۀ تحلیلِ دادهها امکانپذیر است.
در یکدهۀ گذشته، محققان با استفاده از چنین تکنیکهایی به بررسی موشکافانۀ موضوعاتی پرداختهاند که دانشمندانِ علوم اجتماعی بیش از صد سال است میخواهند از آنها سر در بیاورند. موضوعاتی از قبیل: زیربناهای روانشناختیِ اخلاقِ انسان، پیامدهای ناشی از اطلاعاتِ غلط یا عواملی که باعث میشود بعضی هنرمندان موفقتر از بقیه بشوند. یکی از همین مطالعهها باعث شد بفهمیم که چه نژادپرستیِ گستردهای در الگوریتمهای اطلاعرسانی در خصوص تصمیمهای حوزۀ سلامت وجود دارد. یا یک مطالعۀ دیگر با استفاده از دادههای تلفن همراهْ توانست نقشۀ مناطق فقیر در رواندا را برایمان ترسیم کند.
مارکوس اِشترومایر، یک دانشمندِ علوم اجتماعیِ رایانشی از مؤسسۀ علوم اجتماعیِ جِسیس لایبنیتس در شهر کُلُنِ آلمان، میگوید: «بزرگترین دستاورد ِ ما تا الآن این بوده که طرز فکرمان دربارۀ دادههای رفتاریِ دیجیتال را تغییر کرده و حالا به این دادهها به دیدِ منبعی جذاب و مفید مینگریم».
البته همه هم با آغوش باز از این تغییر استقبال نکردند. برخی از دانشمندانِ علوم اجتماعی دربارۀ این موضوع نگرانیهایی دارند و معتقدند متخصصان رایانهای که غرق در این رشته شده و جاهطلبیهایشان به بزرگیِ دادههایی است که با آن سروکار دارند، آنطور که شایسته است با پیشینۀ تحقیقاتِ این رشته آشنا نیستند. شکایت دیگرشان هم این است که بعضی از پژوهشگرانِ رایانشی، چشمشان فقط به دنبال یافتنِ الگوها است و از علتها غافلند یا اینکه مثلاً نتیجهگیریهای مهمی را صرفاً برپایۀ دادههایی آشفته و ناقص انجام میدهند. دادههایی که اغلب از پلتفرمهای شبکههای اجتماعی و سایر منابعی بهدست آمدهاند که آنطور که بایدْ شُستهورُفته نیستند.
این انتقادات البته موضوعی دوطرفه است. برخی از دانشمندانِ علوم اجتماعیِ رایانشی، بهخصوص آنها که از رشتههایی مثل فیزیک یا مهندسی آمدهاند هم بر این باورند که بسیاری از نظریههای علومِ اجتماعی چنان بدتعریف و مبهمند که نمیشود آنها را در عمل آزمود.
و این همان چیزی است که مارک کوشنیگ، جامعهشناسِ تحلیلی از دانشگاه لینشاپینگ در نورشاپینگِ سوئد، آن را «یک نبردِ قدرت در اردوگاهِ علوم اجتماعی» مینامد و میگوید: «کسی که در نهایت پیروز شود، مدّعیِ عنوانِ علوم اجتماعی خواهد شد».
اما کوشنیگ معتقد است که دو طرفِ دعوا درحالِ نزدیک شدن به هم هستند و میگوید: «نقاط اشتراکِ علوم اجتماعیِ محاسباتی و علوم اجتماعیِ سنتی در حال افزایش است». او با اشاره به رونق یافتنِ ژورنالها، همایشها و برنامههای درسیِ مشترکْ اضافه میکند که: «احترامِ متقابلِ دو جبهه نیز روبهرشد است».
انقلابِ رایانشی
در سال ۲۰۰۷، یک گروهِ کوچک اما بلندپرواز از دانشمندان در نشستی گِرد هم آمدند تا دربارۀ هنرِ نوظهورِ پردازشِ دادهها در حوزۀ علوم اجتماعی بحث و تبادل نظر کنند. قصدشان هم این بود که با بهکارگیریِ مهارتهایشان دنیا را تغییر دهند. در آن جلسه، دانشمندِ علوم سیاسی، گَری کینگ از دانشگاه هاروارد در ماساچوست، عنوان کرد که سیلِ خروشانِ اطلاعاتِ دیجیتال «ما را قادر خواهد کرد که بسیار بیشتر از اکنون دربارۀ جامعه بیاموزیم و بهاینوسیله سرانجام –بهشکل واقعی- قادر به حلِّ مسائلِ اساسی و تأثیرگذار بر رفاهِ تودههای مردم خواهیم شد».
در آن زمان، تنها تعدادی پژوهشِ سطحی و ابتدایی در حوزۀ علوم اجتماعیِ رایانشی منتشر شده بود. یک مطالعه در سال ۲۰۰۶ نقشِ نفوذِ اجتماعی۲ را بر محبوبیتِ موسیقی بررسی نمود. در این مطالعه یک فروشگاهِ فرضیِ آنلاین برای موسیقی ایجاد شد که ۱۴ هزار و ۳۴۱ نفر از آن استفاده کردند. شرکتکنندگان آهنگهایی را برای دانلود انتخاب میکردند. گاهی با و گاهی بدون اطلاع از میزانِ محبوبیتِ آهنگ در بین سایر کاربران. این پژوهش نشان داد که هرچقدر کاربرانْ بیشتر تحت تأثیرِ رفتار دیگران قرار میگیرند، پیشبینیِ محبوبیتِ یک آهنگ دشوارتر خواهد شد. نتایجِ این مطالعه توجیهی برای این مسئله ارائه داد که چرا به راحتی نمیتوان موفقیتِ ناگهانیِ یک اثر موسیقی در بازار را پیشبینی نمود.
دو سال بعد، یک پژوهشْ حرکت یکصد هزار کاربر تلفن همراه را به مدت شش ماه تحلیل نمود و مشخص کرد که افراد مسیرهایشان را در الگوهایی ساده و تکرارپذیر میپیمایند. طراحانِ پژوهش توانستند احتمالِ یافتنِ یک فرد در یک مکان مشخص را محاسبه نمایند و برایناساس اعلام کردند که شناساییِ مشابهتهای موجود در الگوهای حرکتیِ یک جامعه میتواند به ما در برنامهریزی شهری، درکِ گسترشِ یک بیماری یا آمادهشدن برای شرایط بحرانی کمک کند.
در همان سال، مجلۀ فناوریِ وایِرد مقالهای را منتشر کرد که مدعی بود با آغازِ عصرِ کلاندادهها، نظریه از رشتههای مختلفِ علمی حذف خواهد شد. هرچند که این مقاله بهخاطر سادهانگاریِ بیشازحدش انتقادِ خیلیها را برانگیخت، اما بههرحال تأثیر خودش را گذاشت: امروز با گذشتِ بیش از یک دهه، دانشمندانِ علوم اجتماعی بهطورِ مکرر به آن مقاله استناد کرده و آن را نشانهای از زیر سوال بودنِ نظریۀ علوم اجتماعی میدانند.
بههرحال کلانداده همچنان به
بااینحال تنها چالشِ موجودْ دسترسی به دادههای مناسب نیست. دانشمندانی که از رشتههای فیزیک یا علوم کامپیوتر به این رشته وارد شدهاند همچنان در مظانِ این اتهام هستند که نتوانستهاند نظریههایی که دانشمندان علوم اجتماعی برای تبیینِ رفتارِ انسانْ صورتبندی کردهاند را بهخوبی بیازمایند. آنطور که جولیا آندریگِتّو، فلسفهخواندۀ سابق و دانشمند علوم اجتماعیِ رایانشیِ فعلی در مؤسسۀ علوم و فناوریهای شناختی (زیرمجموعۀ شورای تحقیقات ملی ایتالیا در رُم)، میگوید: «آنها بیشتر به دنبال یافتن الگوها هستند و توجهی به مکانیزمهای تولیدکنندۀ آن رفتارها ندارند».
انجام چنین کاری نیازمندِ داشتن درک درستی از نظریۀ علوم اجتماعی است. جیسون آن، دانشمند علوم اجتماعیِ رایانشی از دانشگاه حَمَد بن خلیفۀ دوحه که دورۀ پیاچدیِ خود را در علوم کامپیوتر در سال ۲۰۱۰ آغاز نمود، در همان ابتدای رونق گرفتنِ جنبش علوم اجتماعیِ رایانشی، مطالعهای را آغاز کرد با موضوعِ اشتراکگذاریِ اخبار در شبکههای اجتماعی. در ابتدای پروژه او فقط با دانشمندانِ کامپیوتر کار میکرد. آن زمان همکارانش برای درک نظریههای مختلفِ علوم اجتماعی خیلی به زحمت میافتادند. درحالحاضر او با دانشمندانِ علوم سیاسی درحال مطالعه برروی تأثیر متقابل رسانهها و افکار عمومی بر یکدیگر و چگونگی تشویق مردم برای تنوع بخشیدن به منابع خبری است. به گفتۀ وی: «هر چه جلوتر میرویم، دو طرفْ درک بهتری نسبت به زبان و روشهای یکدیگر پیدا میکنند».
اکنون نشانههای بارزی از جلب شدنِ توجهها به این حوزه را میتوان مشاهده نمود. یک همایش علمی بزرگ برای اولین بار قرار است در سال ۲۰۲۱ هر دو رویکرد را در کنار هم قرار دهد. دانشگاهها هم درحال تأسیس نهادهایی برای دورِ هم جمع کردنِ اساتید از گروههای آموزشی مختلف هستند تا این شکاف را از بین ببرند یا مثلاً دانشگاه جورج مِیسِن در شهر فِرفاکسِ ویرجینیا یک گروه آموزشیِ مجزا را به این موضوع اختصاص داده است. یک اردوی تابستانی هم هست که با موضوع علوم اجتماعیِ رایانشی در بیش از سی نقطۀ جهان با حضور گروهی از دانشجویانِ جوان و مشتاق برگزار میشود. فرصتهای شغلیِ روبهرشدِ این حوزه را هم که به این موارد اضافه کنیم، همه و همه نویدبخش آن است که این جنگِ قدرت میتواند جایش را به همکاریهای پُربارتری بدهد.
گردهمایی امر اجتماعی
اتّحادِ این دو رویکرد میتواند ترکیبِ قدرتمندی را بهوجود بیاورد. جاشوآ بلومِنسْتاک، دانشمندِ حوزۀ دادهها در دانشگاه واشنگتنِ سیاتل با کمک همکارانش از دادههای تلفن همراهِ میلیونها نفر از مردمِ رواندا برای پیبردن به وضعیت اقتصادی-اجتماعی آنها استفاده نمود. سپس آنها برای تأییدِ خروجی کارشان، نتایج بهدست آمده را با دادههای جمعآوری شده با روشهای سنتی مطابقت دادند. سیاستگذاران میتوانند از این روش هم برای هدفگذاریِ مناطق فقیر و نیازمندِ مداخله و هم برای مشاهدۀ نتایج سیاستهای اتخاذ شده در گذشته استفاده نمایند.
بااینحال هنوز هم شاهد نقصهایی در ارتباط میان دو طرف هستیم. یک جامعهشناس از هاروارد به نام جون داناوان به مقالهای اشاره میکند که سال گذشته منتشر شده و در آن پژوهشگرانْ شبکهای از گروههای اینترنتیِ نفرتپراکن۴ را در نرمافزارهای فیسبوک و ویکُنتاکت۵ بهدقت ترسیم نموده و تغییر ساختار این گروهها را در طول زمان نشان دادهاند. بهگفتۀ او فیزیکدانان و کامپیوتردانانی که این تحقیق را انجام دادهاند نتوانستهاند آنطور که بایدوشاید به پژوهشهای علوم اجتماعیِ مرتبط استناد کنند، درنتیجهْ تفسیرشان از یافتههای تحقیقْ آن غنایی که میتوانست داشته باشد را ندارد. و دیگر اینکه آنها تعداد خیلی کمی شبکۀ اجتماعی را بررسی کردهاند، درحالی که مطالعاتِ قبلی نشان داده بود که گروههای نفرتپراکنیْ رهبرانِ کاریزماتیکشان را در جاهای بیشتری دنبال میکنند.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را هایدی لدفورد نوشته است و در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۰ با عنوان «How Facebook, Twitter and other data troves are revolutionizing social science» در وبسایت نیچر منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۹۹ با عنوان «اینستاگرام و توییتر چه بر سر جامعهشناسی خواهند آورد؟» و ترجمۀ بابک حافظی منتشر کرده است.
•• هایدی لدفورد (Heidi Ledford) روزنامهنگار علم است و نوشتههای او در ساینتیفیک امریکن، سالون و دیگر مطبوعات به انتشار رسیده است. لدفورد هماکنون گزارشگر ارشد نیچر است.
[۱] Computational Social Scientists
[۲] Social influence
[۳] Gene Expression
[۴] گروه نفرتپراکن (Hate Group) به گروهی از افراد اشاره دارد که نسبت به افراد منتسب به یک نژاد، مذهب، جنسیت، ملیت و غیره نفرتپراکنی، ابراز خصومت یا ترویج خشونت میکنند [مترجم].
[۵] VKontakte (ویکُنتاکت یا فیکُنتاکتی) یک شبکۀ اجتماعی روسی است که بهوسیلۀ خالق پیامرسان تلگرام، پاول دورُف، ساخته شده و در روسیه کاربران فراوانی دارد [مترجم].