جوانی بدون جوانی ساپورت، ورزش و سالاد؛ روزمرگیهای مقدس زن ایدئال چگونه زنان با دنیای مردسالاری و سرمایهداری همدست میشوند؟ همۀ ما زن ایدئال را میشناسیم، صدها نسخه از آن را در اینستاگرام دیدهایم: زیبا، باریک، درخشان و در حال لذتبردن از تعطیلاتی ابدی. او نه مثل ما روزی ۱۲ ساعت کار میکند، نه نگران چاقی و چروکهای دور چشمش است. انگار زمان برای او متوقف شده است، نه پیر میشود، نه فقیر و فرسوده و خسته. او مثل ما نیست و ما این را خوب میدانیم، اما سوال این است که چرا هنوز تحسینش میکنیم؟ چرا نمیتوانیم فراموشش کنیم؟ |
چرخش علیه مادری چرا بچهدار نشدن مُد شده است؟ ایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسانها را برای زمین مثل سلولهای غدهای سرطانی میداند به احتمال زیاد شما هم زوجهایی را میشناسید که هر وقت بحث بچهداری میشود، قاطعانه میگویند تصمیم گرفتهاند هیچوقت بچهدار نشوند. دلایل زیادی هم برای تصمیمشان میآورند. بعضی معتقدند بچهدارشدن غیراخلاقی است چون آدم دیگری را وارد این دنیای کثیف میکند. برخی دلایل محیطزیستی یا مسائل مربوط به سلامت را مطرح میکنند، اما جامعهشناسی کارکشته میگوید احتمالاً مهمترین دلیل، نوعی از تربیت است که آدمها را به جای استقبال از سختیها و مقاومت دربرابر آنها به توجه بیشازحد به خودشان فرا میخواند. |
ایراد فلسفی «صداقت» اگر با خودمان صادق باشیم، چه چیزی را از دست میدهیم؟ اگر زیادی صادق باشید، دیگر نمیتوانید به نسخۀ بهتری از خودتان تبدیل شوید پوشیدن لباسهای رسمی خیلی وقتها عذابآور است. این لباسها گرم، سنگین و دستوپاگیرند. وقتی آنها را به تن داریم احساس میکنیم خودمان نیستیم و صرفاً برای خوشامد دیگران یا رعایت آداب و رسوم آنها را پوشیدهایم. پس بهتر نیست به جای آن لباسهای متظاهرانه، با خودمان صادق باشیم و همان تیشرت همیشگی را بپوشیم؟ اینکه همانجوری باشیم که واقعاً هستیم، شاید بیریا و صمیمانه باشد، اما ایراد خیلی بزرگی هم دارد: اجازه نمیدهد از چیزی که هستیم، جلوتر برویم. |
علیه نصیحت چرا هیچکس به هیچ نصیحتی گوش نمیدهد؟ نصیحت میخواهد در تماسی کوتاه، تغییری بزرگ در ما به وجود بیاورد، اما چنین تغییراتی افسانهاند ما دوست نداریم کسی نصیحتمان کند. حتی به نصحیت آنهایی که خودمان ازشان میخواهیم که نصیحتمان کنند گوش نمیدهیم. بااینحال پیگیرانه به این کار ادامه میدهیم. پدر و مادرها هر روز بچههایشان را با نصیحت بمباران میکنند. معلمها و دوستان هم همینطور. حتی آدمهایی که در خیابان میبینیم، کمتر فرصتی را برای نصیحتکردن از دست میدهند. اما چرا هیچکس نمیپرسد فایدۀ این نصیحتها چیست؟ چرا اینقدر بیتأثیرند؟ یک فیلسوف میگوید مشکل از ماهیت خودِ نصیحت است. |
از رژ لب تا چاشنی خمپاره بطری خالی را در سطل انداختید؟ واقعاً «هیچ» کاری برای محیطزیست نکردید داستان پلاستیک همان داستان سوختهای فسیلی است: رشد پرشتاب فرهنگ مصرفی اسم پلاستیک که میآید، همه یاد بطری آب یا کیسۀ خرید میافتند، گرچه واقعیت چیز دیگری است: حدود ۵۰درصد از لوازم خودروها از پلاستیک درست شده و لباسهایمان هم بیشتر از پلیاسترناند تا نخ و پنبه. چرا اینطور نباشد؟ ارزان، سبک، و در دسترس است و از همه مهمتر: راحت میشود دورش انداخت؛ همین هم باعث شده تا لکهای از زباله به وسعت سه برابر کشور فرانسه در وسط اقیانوس آرام ایجاد شود. بااینحال، بهتازگی گویا همه خطر بحران پلاستیک را حس کردهاند. باید پرسید: راه درست مبارزه با آن چیست؟ |
جنبش پسادیجیتال معتاد گوشیتان هستید؟ خب نباشید نیر ایال که روزگاری دفترچۀ راهنمای معتادکردن آدمها به فناوری را نوشته، حالا به دنبال پادزهر است نیر ایال روزگاری نه چندان دور، به شرکتهای فناوری مشاوره میداد که چطور اپلیکیشنهایشان را شبیه مواد مخدر کنند. چیزهایی که خلاصی از دست آن آسان نباشد. اما یکبار که خودش مشغول ور رفتن با گوشیاش بود، دختر کوچکش بارها تلاش کرد با او حرف بزند ولی موفق نمیشد. ایال ناگهان متوجه شد و شدیداً تحت تأثیر وضعیتی قرار گرفت که خودش یکی از مسببان آن بود. حالا او مروج راهحلیهایی برای خلاصی از اعتیاد دیجیتال است. |
قانع کن یا قانع شو آیا به دیگران ربطی ندارد که ما چه باوری داریم؟ کسی به میهمانی وارد میشود و میزند زیر تکتک میزها به دیگران ربطی ندارد که ما چه غذایی دوست داریم. اگر کسی از پیتزا بدش میآید، مشکلی نیست؛ میتواند از ساندویچ خودش لذت ببرد و ما را با غذای دلخواهمان تنها بگذارد. به همین ترتیب، گویا باورهایمان هم، مثل غذاها، جزو حریم شخصی ما محسوب میشوند و دیگران نباید جرئت دخالت در آنها را به خود بدهند. اما این ایده مخالف بسیار سرسختی دارد: سقراط. او میگفت: «تا جان در بدن دارم از آگاهساختن شما به آنچه باید بدانید، دست نمیکشم». پس انگار در برابر سقراط هیچ راه سومی نیست: یا باید قانع کنید یا قانع شوید. |
درون خودت را جستوجو کن ذهنآگاهی: التیام درونی یا ماشین اوهامساز؟ ذهنآگاهی میگوید ما را در برابر بیرحمی سرمایهداری محافظت میکند، اما خودش بخشی از مشکل است یک دانه کشمش بگذارید توی دهانتان و چند دقیقه با نهایت توجه آن را بجوید. آرام باشید. ذهنتان را متمرکز کنید. بافت کشمش را زیر زبانتان حس کنید، طعمش را بچشید. صبور باشید و خودآگاه. به این شیوۀ غذاخوردن میگویند غذاخوردنِ ذهنآگاهانه. تمرینهای مشابهی هم برای هر کار دیگری که بخوانید انجام دهید وجود دارد. تمرینهایی که وعده میدهند دنیای عذابآور و پراسترس شما را میگیرند و آرامش و شادی را به ارمغان میآورند. کتابی جدید میگوید این وعدهها خوشایند اما دروغاند. |
جذابیت عقاید افراطی دوقطبیهای سیاسی چطور شکل میگیرند؟ عقاید افراطی تأثیر عظیمی بر ما میگذارند، حتی وقتی با آنها مخالف باشیم فرض کنید معلمی دارید که همه از او ناراضیاند. یک روز بحثی جمعی در میگیرد دربارۀ اینکه چطور باید نارضایتی خودتان را ابراز کنید. اکثر بچهها معتقدند باید به مدیر مدرسه بگوییم، اما ناگهان، یک نفر با قاطعیت میگوید که تنها راهحل این است که ماشین او را آتش بزنیم. بعد از چند دقیقه، میبینید که کل بحثها رفته است به سمت اینکه آیا آتشزدن ماشین معلم کار درستی است یا نه. این نمونهای است از اینکه چطور عقاید افراطی کل جامعه را به سمت دوقطبیهای لاینحل هدایت میکنند. |
سیاستورزی ضدسیاسی حکومت هیچکس: کتابی دربارۀ آنارشیسم آنارشیستها همیشه انگشتنما بودهاند، اما این چیزی از تأثیرگذاری عظیمشان کم نمیکند نوام چامسکی که از جوانی آنارشیست دوآتشهای بود، همواره هر نوع سلسلهمراتبی را نفی میکرد. چه سلسلهمراتب در ساختار سیاسی، چه در علم یا دیگر جاها. اما وقتی برای دورهای از تدریس به اروپا رفت، دانشجویانش استفادۀ جالبی از عقایدش کردند: آنها به حرفهایش گوش نمیدادند چون از نظرشان سخنرانی کردن شکلی از خشونت سلسلهمراتبی بود. تاریخ آنارشیسم مملو از چنین شگفتیهایی است. کتاب جدید راث کینا کوشیده است تا تاریخی بیطرفانه از این جنبش عظیم فکری ارائه کند. |
میخواهم تنها باشم هیکیکوموریها: آدمهایی که سالها از اتاق خوابشان بیرون نمیآیند آیا میتوان این منزویان را دوباره به جامعه بازگرداند؟ همۀ ما گاهی دلمان میخواهد چند روزی را در خانه یا اتاقمان بمانیم و از هیاهوهای اجتماع دور باشیم. اما در برخی افراد این تمایل شکلی افراطی به خود میگیرد. طوری که ممکن است فرد سالها از خانۀ خودش بیرون نیاید. نوعی حبس خودخواسته که معمولاً با آسیبهای روانی دیگر هم همراه میشود. به این افراد اصطلاحاً هیکیکوموری میگویند. واژهای ژاپنی که به معنی «کنارهگرفتن» است. اولین تحقیق دانشگاهی مفصل دربارۀ هیکیکوموریها به تازگی منتشر شده است. گزارشی از این تحقیق را میخوانید. |
فراموشی هستی مارتین هایدگر میپرسید: چطور میتوان در جهان سکونت کرد؟ هایدگر معتقد بود در برابر سیل بیامان تکنولوژی تنها خدایی میتواند ما را نجات دهد هایدگر را در کنار ویتگنشتاین از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم دانستهاند. هایدگر زادۀ منطقۀ روستایی «جنگل سیاه» در آلمان بود و تا انتهای عمر دلبستگی شدیدی به زادگاه خود داشت. برخلاف زندگی نسبتاً بیماجرای این فیلسوف آلمانی، که جز همکاری رسواییآمیز او با نازیها، داستانی برای تعریفکردن ندارد، راه طولانی تفکر او، بسیار رنگارنگ و غنی است. مسیری که از مسیحیت آغاز شد، به بیخانمانی و فناوری اندیشید، به یونان باستان هجرت کرد و در آخرین سرمنزل خود در آیین دائو سکونت گزید. |
بعد از ارسطو و جالینوس ابنسینا میپرسید «چرا چیزها وجود دارند درحالیکه میتوانستند نباشند؟» برای قرنها ابن سینا فقط یک فیلسوف بزرگ نبود، بلکه اساساً معادل خودِ فلسفه به شمار میرفت پیتر آدامسون معتقد است تأثیر شگرفی که ابن سینا بر تمدن غرب گذاشته است، بزرگترین تأثیرگذاری یک فیلسوف بر تمدنی بیگانه در طول تاریخ است. و برخلاف تصور رایج در میان فیلسوفان غربی، این تأثیرگذاری صرفاً به واسطۀ ترجمه و تقریر آرای ارسطو نیست. چرا که ابن سینا به شکلی خلاقانه هر جا که لازم دانسته از فلسفۀ ارسطویی عبور کرده و مسیر خود را گشوده است. در واقع، سوالات تازه و راهحلها و روشهای ابداعی اوست که او را شایستۀ لقب «شیخ الرئیس» کرده است. |
انسان و ماشین هیلاری پاتنم میپرسید: چگونه ذهن بدن را در اختیار میگیرد؟ رابطۀ بین ذهن و بدن دقیقاً مشابه با رابطۀ بین نرمافزارها و سختافزارهای کامپیوتری است هیلاری پاتنم فیلسوفی بود که در طول حیات فکریاش به موضوعات متنوعی اندیشید. اما شهرت او بیشتر بهخاطر ارائۀ برداشتی جدید از مسائلی در فلسفۀ زبان و فلسفۀ ذهن است. درونمایۀ برجستهای که در نوشتههای این فیلسوف و استاد دانشگاه هاروارد به چشم میخورد این است که میتوان با تأمل در کارکرد کامپیوترها ماهیت ذهن انسان را شناخت. شاید بتوان گفت در نتیجۀ همین طرز تفکر بود که او توانست اهمیت مسئلۀ سنتی «ذهن و بدن» را رد کند. پس شاید بیهوده نباشد که بپرسیم ماشینها و کامپیوترها چطور میتوانند به فهم ما از مغز و ذهن انسان کمک کنند. |