آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از خالد حسینی که پیش از این با عنوانِ «از کابل تا سیسیل: روایت خالد حسینی از مهاجران سرگردان» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
صبح خنکی از ماه ژوئن است و من، اینجا در کاتانیا در ساحل شرقی سیسیل، به همراه امامجماعت مسجدی در همین حوالی، از قبرستانی کوچک بازدید میکنیم. کمی آنسوتر گورستان دیگری است، اما پاکیزه، محصور، با سنگ قبرهای بلند گرانیت، و جویهایی پرآب که پای بوتههای مرتب نسترن جاریاند. در این سوی حصار، مردههایی بینام خفتهاند. هیچ جملۀ دلنشینی بر مرمرِ مزار آنها حک نشده است؛ نه گُلی در کار است و نه نگهبانی، تنها قبرهایی بینشان، که با چمنهای پژمرده، پشتههای خاک و زباله و خاشاک بادآورده احاطه شدهاند. از کنار بطریهای آفتاب سوخته، پاکتهای مچالهشدۀ سیگار و لاشۀ کبوتری که بر سینۀ قبرستان، زیر آفتاب، تجزیه میشود عبور میکنیم؛ زنبورها دیوانهوار در حفرۀ بازِ سینۀ کبوتر در هم میلولند.
فایل صوتی نوشتار «از کابل تا سیسیل: روایت خالد حسینی از مهاجران سرگردان» را گوش کنید.