آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از کلنسی مارتین که پیش از این با عنوانِ «سندرم حقهباز: شما هم نگرانید یکروز دستتان رو شود؟» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
من و داداشم پشت در سالن صرافی طلا و نقرۀ «فورت ورث» ایستاده بودیم، بزرگترین و شلوغترین و موفقترین جواهرفروشی تگزاس.
«من از پسش برنمیآم، دارِن. نمیتونم باهاشون روبهرو بشم».
دارِن گفت: «فقط قراره باهاشون حرف بزنی. سخت نیست دادا».
اواخر نوامبر ۱۹۸۲ بود و موسیقی کریسمس به گوش میرسید. پانزده سال داشتم، تازه دبیرستان را رها کرده بودم و رفتهرفته یاد میگرفتم جواهرفروش شوم.
جواب دادم: «دارم بهت میگم، خیلی عصبیام». از اوان خردسالی از خجالت شدید رنج میبُردم.
دارِن گفت: «خب، پس باید تظاهر کنی».
فایل صوتی نوشتار «سندرم حقهباز: شما هم نگرانید یکروز دستتان رو شود؟» را گوش کنید.