نسخۀ صوتی: مرگ را بلعیدم، تا شاید زنده بمانم: زندگیِ یک بیمار سرطانی
هیچ بیمار سرطانیای، حتی اگر کاملاً بهبود بیابد، دیگر به همان آدم قبلی تبدیل نمیشود. سایۀ مرگ و رنج بیحساب درمان، او را خرد میکند و از نو میسازد. کسی میشود که انگار دوباره متولد شده است، البته اگر جان به در ببرد. انی بویر، جستارنویس موفق آمریکایی، از تجربۀ خودش در مبارزه با سرطانی بسیار مهاجم نوشته است. از دورانی که بارها از خودش پرسید آیا تحمل این همه رنج میارزید؟ آیا بهتر نبود به تقدیر تن میدادم و مرگ را میپذیرفتم؟
نسخۀ صوتی: هنر ظریفِ کمتر کارکردن
تصویری که زمانۀ ما از آدم موفق ساخته است، کسی است که صبح تا شب کار میکند تا پول دربیاورد و بعد آن پول را خرج کالاهای پرزرق و برق و سفرهای ماجراجویانه کند و دوباره بیشتر کار کند تا بیشتر پول دربیاورد تا بیشتر خرج کند. این چرخه پایانی ندارد. جایی وجود ندارد که اگر به آن برسی، دیگر بتوانی نفس راحتی بکشی و آرام بگیری. سوند برینکمن، فیلسوف دانمارکی، میگوید شاید وقت آن رسیده است که بایستیم و راه دیگری را پیش بگیریم.
نسخۀ صوتی: پول خوشبختی هم میآورد، اگر درست خرجش کنید
«پول خوشبختی نمیآورد». این جمله را همۀ ما شنیدهایم و احتمالاً پیش خودمان فکر کردهایم که این حرفها را میزنند تا فقرا را دلداری بدهند و آرامشان کنند که اگر در زندگیتان هیچچیزی ندارید، بهجایش خوشبختید. اما این گزاره، بیش از آنکه موعظهای اخلاقی باشد، حقیقتی برآمده از زندگی پولداران است. در واقع، تحقیقات متعددی نشان داده است که داشتنِ پول خیلی زیاد، احتمالاً منجر به احساس نارضایتی و بدبختی بیشتر میشود، مگر آنکه بلد باشید چطور پولتان را خرج کنید.
نسخۀ صوتی: بچهای در شکم و غمی در دل، اما...
معروف است که دوران بارداری، علیرغم مشکلاتی مثل تهوع و تغییرات هورمونی، از شیرینترین دورانهای زندگی هر مادر است: ماههای انتظار برای دیدن بچهای که ذره ذره درون وجودت شکل میگیرد و خیالپردازی دربارۀ روزهای خوشی که با هم خواهید داشت. اما واقعیت پیچیدهتر از این تصویر ساده است. بسیاری از زنان در دوران بارداری درگیر انواع و اقسام افکار ناخوشایند یا اضطراب و افسردگی میشوند، تجربههایی که همچون نقطهای سیاه در کارنامۀ مادری نگریسته میشوند و چنان انگ خوردهاند که اغلب زنان باردار را ساکت میکنند.
نسخۀ صوتی: هر چه بیشتر دنبال شادی میرویم، غمگینتر میشویم
همیشه احساس میکنید زندگی چیزی کم دارد؟ حتی وقتی در حال تفریح یا سفر هستید به نظرتان میآید که به اندازۀ کافی تفریحات یا سفرتان هیجانانگیز نیست؟ «شادی» از نظرتان تجربۀ فوقالعادهای است که با این دلخوشکنکهای روزمره به دست نمیآید؟ اگر چنین فکرهایی از سرتان میگذرد، پس قطعاً آن لایۀ سنگین غم را هم میشناسید که سرتاسر زندگی را خاکستری و عبوس میکند. اما آیا نسبتی نیست میان این شادیِ دستنیافتنی و غم همیشگی؟ شاید باید دنبال نوع دیگری از شادی باشیم.
در خبرها زیاد از مردگان حرف میزنند، اما جای خدای مردگان خالی است
خبرها، تا پیش از این، محدود میشدند به چند بخش خبری تلویزیونی که در ساعتهای مشخصی از شبانهروز پخش میشد. اما امروز درگیری با اخبار به مشغولیتی ۲۴ساعته تبدیل شده است، از لحظهای بعد از بیدارشدن، تا لحظهای پیش از خواب، و در هر فرصت خالی دیگری. آیا مشغولیت دائم ما با خبر برایمان فایدهای داشته است؟ پاسخهایی که به این سؤال داده میشود تفاوتهای فراوانی با هم دارند، اما همه موافقاند که حرفۀ خبر وارد یکی از بحرانیترین دورانهای خود شده است.
نسخۀ صوتی: چرا وقتی به بچههایمان فکر میکنیم، ترس سراسر وجودمان را میگیرد؟
تا ده بیست سال پیش، کاملاً عادی بود که بچهای ۶-۵ ساله، تنها در صف نانوایی ایستاده باشد، یا بدون نظارت پدر و مادر، ساعتها در کوچه و خیابانهای محله بازی کند. امروز حتی نمیتوانیم تصور کنیم که بچۀ کوچکی را بفرستیم خرید یا آزاد بگذاریم تا در محله بچرخد. دلیلهای موجهی هم داریم: بچهدزدها، زورگیرها، رانندههای بیملاحظه، منحرفان و هزاران دستۀ خطرناک دیگر در کمین بچۀ ما نشستهاند. اما جامعهشناسی که ترس را مطالعه میکند، نگاه دیگری دارد.