فرض کنید باید در هفته چهلساعت کار کنید. بسته به کارفرما و جایگاه شغلیای که دارید، چند حالت برایتان پیش میآید: یا باید همۀ چهل ساعت را با جدیت و دقت کار کنید، که بد به حالتان. یا میتوانید سی ساعت کار کنید و ده ساعت را به بطالت بگذرانید که در این صورت وضعتان بد نیست، یا آنکه سی ساعت را به بطالت میگذرانید و ده ساعت کار میکنید که اگر چنین است، احسنت بر شما.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از ونکاتش راو که پیش از این با عنوانِ «بطالت را دوست دارم ولی انتظارکشیدن را نه» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
در خیلی از اوقات زندگیمان هیچکاری نمیکنیم. این عدم مشغولیت را معمولاً اتلاف زمان میانگاریم که به دو شیوه انجام میشود. هنگامی که وقتتان به دستِ خودتان تلف میشود، بطالت محسوب میشود؛ و در صورتی که دیگران وقت شما را تلف کنند، معطلی به حساب میآید. من از بطالت لذت میبرم اما معطلشدن را دوست ندارم. اوقات تلفشدهْ زمانهای خنثایی نیستند. زمان خنثی زمانی است که مراقبه میکنیم. به عبارت دیگر، در حالت مراقبه، زمان ذهنی و شخصی فرد ساکن است. در این شرایط خنثی، ظرفیت مولد شما بهلحاظ نظری محفوظ مانده یا ارتقا یافته است. همچنین وضعیتهایی مثل احیا، تمدد اعصاب یا تجدید قوا در ردۀ اتلاف زمان قرار نمیگیرند. این امورْ کارکردی دارند، یعنی بهکارگیری لحظاتی جهت کارآمدتر کردن سایر لحظات.
فایل صوتی نوشتار «بطالت را دوست دارم ولی انتظارکشیدن را نه» را گوش کنید.
اِد سایمون از ما میخواهد تا در تعریفمان از سبکِ خوب تجدیدنظر کنیم
تاریخ رسانههای جمعی راهحلهایی پیش پای ما میگذارد
آیا واقعاً به بازیهای ویدئویی «معتاد» میشویم؟
چه شد که تریاک به سلاح امپراتوریها علیه یکدیگر بدل شد؟