خیلی از ما تا آخر عمر دنبال خانهایم، حتی اگر از اجارهنشینی درآمده باشیم و مسکنی برای خودمان خریده باشیم. خانه مکانی که در آن زندگی میکنیم نیست، یعنی در واقع اصلاً مکان نیست. خانه چیزی است که با روح و احساس ما پیوند میخورد. احساس تعلق و در عینحال امنیت و آرامش. شاید خانۀ ایدئال چیزی مثل خوشبختی باشد. گذرا، مبهم و انتزاعی. حسی که لحظهای سراغمان میآید و ناگهان پر میکشد و میرود.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از مگان داوم که پیش از این با عنوانِ «خانه مکانی فیزیکی نیست، رؤیایی ذهنی است» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را در اینجا بخوانید.
در میان اصیلترین رؤیاهای مشترک ما، گل سرسبدْ رؤیایی است که در آن ناگاه فضایی غریب را چون خانهای آشنا مییابیم. این رؤیا معمولاً چنین است: در فضایی مسکونی هستیم که شاید مال خودمان باشد و شاید هم فضایی است که به طور توضیحناپذیری، شکل جدیدی به خود گرفته («منزل مادربزرگم بود، اما نخستوزیر فرانسه هم آنجا زندگی میکرد!») و ناگهان اتفاقات تازهای پیش میآید. ناگهان همان مکانْ ملحقات جدیدی پیدا میکند. اما دقیقاً جدید هم نیست. حسی وجود دارد که آن قسمت همیشه وجود داشته، اما بههرشکل از نگاه ما دور مانده است. گاهی فقط یک اتاق جدید وجود دارد، گاهی هم چندین اتاق. گاهی یک قسمت کناری کاملاً جدید هست، گاهی هم به یک گلخانه یا قسمت گستردهای که قبلاً به نظرمان یک حیاط پشتی کوچک بوده میرسیم.
فایل صوتی نوشتار «خانه مکانی فیزیکی نیست، رؤیایی ذهنی است» را گوش کنید.
اِد سایمون از ما میخواهد تا در تعریفمان از سبکِ خوب تجدیدنظر کنیم
تاریخ رسانههای جمعی راهحلهایی پیش پای ما میگذارد
آیا واقعاً به بازیهای ویدئویی «معتاد» میشویم؟
چه شد که تریاک به سلاح امپراتوریها علیه یکدیگر بدل شد؟