تحقیقی که دربارۀ حالات احساسی افراد در ساعات شبانهروز انجام شده بود، نشان داد ما انسانها معمولاً شبها قبل از خواب و صبحها که تازه از خواب بیدار شدهایم، بیش از هر ساعت دیگری، احساس آسودگی و خوشحالی میکنیم. شاید دلیل این حس خوشبختی آن باشد که هر شب تصمیم میگیریم فردا کلی از کارهای عقبماندهمان را انجام دهیم، و صبحها میخواهیم روز بینظیری بسازیم. اما به محض آنکه از جایمان بلند میشویم، همۀ اهدافمان دود میشود و هوا میرود. چرا نمیتوانیم اهمالکاری را کنار بگذاریم؟
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از مندی لِن کاترون که پیش از این با عنوانِ «سابقۀ اهمالکاری بشر به یونان باستان میرسد» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
ویکتور هوگو، در تابستان ۱۸۳۰، برای تحویل داستانش با یک ضربالاجل غیرممکن روبرو شده بود. یک سال قبل از آن، ویکتور هوگو به ناشرش قول یک کتاب جدید را داده بود. اما بجای نوشتن، آن سال را صرف مهمانهایش و مسائل دیگر کرده بود و کارش را به تعویق انداخته بود. ناشرش هم که دست خالی مانده بود، در واکنش به این رفتار هوگو، ضربالاجلی برای کمتر از شش ماه آینده تعیین کرده بود. گفته بود این کتاب باید تا فوریۀ ۱۸۳۱ تمام شود.
فایل صوتی نوشتار «سابقۀ اهمالکاری بشر به یونان باستان میرسد» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند