پادکست

نسخۀ صوتی: ناگهان دردهایم آرام گرفت، از بدنم جدا شدم و پرواز کردم

چرا ذهن آسیب‌دیدگی‌های شدیدی که می‌تواند به مرگ ختم شود را لذت‌بخش می‌یابد؟

نسخۀ صوتی: ناگهان دردهایم آرام گرفت، از بدنم جدا شدم و پرواز کردم نقاش: لوئی جانمات.

مرگ سرزمینی است که تا به حال هیچ‌یک از مسافرانش بازنگشته‌اند تا چیزی از آنجا برایمان تعریف کنند. اما آدم‌های زیادی هستند که از دیوارهای این سرزمین سرک کشیده‌اند و آنچه دیده‌اند را شرح داده‌اند. بسیاری از آن‌ها توصیف مشابهی از تجربه‌شان دارند: احساس کرده‌اند در تونلی هستند که انتهای آن روشن و نورانی است، در هوا معلق‌اند، از بدنشان جدا شده‌اند و آرامش و لذتی عمیق وجودشان را پر کرده است. یک عصب‌شناس کوشیده است این تجربه را با زیست‌شناسی توضیح دهد.

آنچه در این نوبت گوش می‌کنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است که پیش از این با عنوانِ «ناگهان دردهایم آرام گرفت، از بدنم جدا شدم و پرواز کردم» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.

ارنست همینگوی جوان، که در یکی از نبردهای جنگ جهانی اول به‌واسطۀ انفجار یک خمپاره شدیداً مجروح شده بود، در نامه‌ای به خانواده‌اش نوشت: «مرگ اتفاق بسیار ساده‌ای است. به مرگ چشم دوختم، و حالا واقعاً می‌دانم. اگر مرده بودم، برایم چیز خیلی ساده‌ای بود. آسان‌ترین چیزی که تا حالا تجربه کرده‌ام».

سال‌ها بعد، همینگوی از تجربۀ شخصی‌اش -اینکه روح بدن را ترک می‌کند، پرواز می‌کند، و بعد باز می‌گردد- برای داستان کوتاه مشهور «برف‌های کلیمانجارو» استفاده کرد. این داستان دربارۀ یک وحش‌گشت۱ آفریقایی است که به نحو فاجعه‌باری راه را اشتباه رفته است. قهرمان داستان بیماری قانقاریا دارد و می‌داند در حال موت است. ناگهان دردهای او ناپدید می‌شوند و کومپی، خلبان نجات، به او می‌رسد. هر دو سوار می‌شوند و باهم در دل بوران پرواز می‌کنند. بوران چنان سنگین بود که «شبیه پرواز در دل یک آبشار بود» و درنهایت هواپیما از دل روشنایی بیرون می‌آید: پیش روی آن‌ها «قلعۀ چهارگوش کلیمانجاور است که به‌نحوی باورنکردنی زیر پرتوی خورشید سفید به نظر می‌رسد. قهرمان داستان می‌فهمد که آنجا مقصد اوست». توصیفات این داستان عناصر یک تجربۀ نزدیک به مرگ کلاسیک را در خود دارد: تاریکی، توقف درد، سر برآوردن از دل روشنایی و بعد احساس آرامش.

فایل صوتی نوشتار «ناگهان دردهایم آرام گرفت، از بدنم جدا شدم و پرواز کردم» را گوش کنید.

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

مرتبط

نسخۀ صوتی:‌ هیچ‌کجای تاریخ ارزش کار را با زمان نمی‌سنجیده‌اند

نسخۀ صوتی:‌ هیچ‌کجای تاریخ ارزش کار را با زمان نمی‌سنجیده‌اند

کار سخت بهتر از وانمودکردن به این است که داریم کار می‌کنیم

نسخۀ صوتی: چرا ديگر کسی نمی‌تواند رمان‌های ويرجينيا وولف را نقد کند؟

نسخۀ صوتی: چرا ديگر کسی نمی‌تواند رمان‌های ويرجينيا وولف را نقد کند؟

نتیجۀ تمجیدِ بی‌حدوحصرِ ویرجینیا وولف انبوهی از رمان‌های بد بوده است

نسخۀ صوتی: آيا جست‌وجو در کتاب‌های باستانی چيزی بيش از تفنن است؟

نسخۀ صوتی: آيا جست‌وجو در کتاب‌های باستانی چيزی بيش از تفنن است؟

عاشقان علم از نگاه مردمان عصر رنسانس چنین بودند: زودرنج، دمدمی‌مزاج، مجنون و افسرده

نسخۀ صوتی: رواقيگری به‌مثابۀ کنش سياسی

نسخۀ صوتی: رواقيگری به‌مثابۀ کنش سياسی

شاید رواقیگری را فلسفۀ روی‌گردانی از دنیا بدانید، اما رواقیون باستان علیه ستم موضع می‌گرفتند

خبرنامه را از دست ندهید

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)