اگر اهل خاطرهنوشتن باشید، حتماً میدانید که عمومیترین احساسی که هنگام خواندن نوشتههای گذشته به آدم دست میدهد این است: «خدایا! چقدر احمق بودم!» اما اگر دربارۀ خود آیندهمان نوشته باشیم، داستان جالبتر هم میشود. خود گذشتهمان را میبینیم که برای آیندۀ خیالیاش رؤیا میبافد و بعد یادمان میآید که زندگی چقدر فراز و نشیب داشته است. چطور به چیزهایی که میخواستهایم نرسیدهایم و چیزهایی که امروز داریم را نمیخواستیم. یک رماننویس از رسم آیینی زندگیاش برای نوشتن نامههای مهرومومشده به خودش حرف میزند.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از کریستین اورگان که پیش از این با عنوانِ ««منِ عزیز»: نامههای یک رماننویس به خودِ آیندهاش» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
اگر آتشسوزی شود، من و همسرم به خوبی میدانیم چه کنیم: بچهها را بغل میکنیم و قبل از فرار از آپارتمان، پوشۀ قرمز رنگی را که در کمد پذیرایی است برمیداریم. این پوشه بیشتر چیزهایی را که میتوان انتظار داشت در خود دارد: پاسپورت، اسناد تولد، کارتهای امنیت اجتماعی و گواهی شهروندی ایالات متحدۀ همسرم. همچنین چهار نامهای که در طول زندگیام برای خود نوشتهام؛ شاید کمی عجیب و غریب باشد اما این نامهها به اندازۀ همان مدارک ارزشمند هستند. سه نامه قبل از این باز شده و خوانده شدهاند اما یکی هنوز مهر و موم است.
فایل صوتی نوشتار ««منِ عزیز»: نامههای یک رماننویس به خودِ آیندهاش» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند