اکثر آدمهایی که دستشان به نوشتن میرود، ایدههایی به ذهنشان میآید که، اگر کتاب شوند، بازار نشر را میلرزانند. اما یک سدّ غولآسا پیش پای این افراد است: فرزندانشان. بههمیندلیل، یک نویسندۀ بزرگ به مایکل شیبن گفت «بچهدار نشو. هر کدام از فرزندانت، جای یکی از کتابهایی خواهند بود که هرگز چاپ نکردهای». حالا شیبن چهار فرزند دارد و توضیح می دهد که، با نادیدهگرفتن این نصیحت، چه از دست داده و چه به دست آورده.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از مایکل شیبن که پیش از این با عنوانِ «اگر میخواهی نویسندۀ خوبی شوی، بچهدار نشو» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
تابستانِ قبل از انتشار اولین رمانم، در یک مهمانی ادبی، با نویسندهای که میستودمش در تراس خانۀ میزبانمان، در امتداد رودخانۀ تراکی، تنها شدم. آدمهای زیادی با جام و بطریهایی در دست در رفتوآمد بودند، اما احساس کردم که توجه نویسنده، نمیدانم به چه علت، به من جلب شده است. با صدایی که رگههای هشدار در آن نمایان بود به من گفت: «میخواهم نصیحتی به تو بکنم». پاسخ دادم که باعث خرسندی من است. کنجکاو بودم بفهمم چه میخواهد بگوید، نه به این دلیل که خود را محتاج نصیحت میدانستم بلکه میخواستم سرنخی از راز این مرد بزرگ دستگیرم شود. او خود را در حجابی بیمنفذ عرضه میکرد و خوشروییِ حسابشدۀ آدمی را داشت که عادت نداشت چیزی از خودش بروز دهد. نصیحت تنها سرنخی بود که میتوانستم از او به دست بیاورم.
فایل صوتی نوشتار «اگر میخواهی نویسندۀ خوبی شوی، بچهدار نشو» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند