در سنت دانشگاهیِ عصر ما، آنچه میخواهد فلسفه را از هر دانش دیگری جدا کند استدلال عقلانی است. اما وقتی به آثار بزرگترین فیلسوفان جهان سرک میکشیم، چیز دیگری فاش میشود: فلسفه از اساس به شعر و داستان آمیخته شده، تاحدی که گاه نمیتوان فرق فیلسوف و شاعر را فهمید: «تمثیل غار» افلاطون قصهای خیالی است، و داستان «ابراهیم نبی» جان کلامِ فلسفۀ کیرکگور محسوب میشود. از سوی دیگر، واقعاً چه کسی میگوید اشعار شاعرانی همچون دانته و گوته ربطی به فلسفه ندارند؟
نویسندۀ کتاب جاندادن در راه ایدهها
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از کاستیکا براداتان که پیش از این با عنوانِ «فیلسوفان همیشه داستان گفتهاند، اما از نوعی دیگر» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
فلسفه هرگز دربارۀ برهان عقلی صرف نبوده که اگر میبود، زنندهترین چیز بود و اینهمه مدت دوام نمیآورد. آنچه فلسفه را چنین پایا میسازد، در غرب و در شرق، این است که فلسفه نهتنها شناخت ما را، بلکه تخیّل، عواطف، حساسیت هنری و انگیزههای دینی ما را –بهطور خلاصه، موجودیت پیچیده، آشفته و ناخالص ما را– درگیر میکند. انسانبودن یعنی درگیری همیشگی با گرفتاریهای وجودی، یعنی درآویختن با پیوندها و آشفتگیهای گوناگون. ما وحدتِ غریبِ ملک و ملکوت هستیم، وحدت روح و جسم، خرد و بیخردی. و فیلسوفان، اگر نمیخواهند انسجام خود را از دست دهند، باید توضیحی برای این کلیت بیابند.
فایل صوتی نوشتار «فیلسوفان همیشه داستان گفتهاند، اما از نوعی دیگر» را گوش کنید.
محیط اطراف بیش از آنچه تصور میکنیم بر واکنشهای ذهنی ما اثر میگذارد
اگر نمیتوانید در جنگی پیروز شوید، میتوانید معنی پیروزی را تغییر دهید
حدوداً بیست سال از تشخیص بیماریام میگذرد، و من چیزهای بسیار زیادی آموختهام
شاید بتوانیم با چیزهای جدید سازگار شویم، اما چیزهای قدیمی را چطور فراموش کنیم؟