وقتی رمانی قدیمی را دستمان میگیریم، ممکن است خیلی زود از سطح نازل عقاید اخلاقی نویسنده برآشفته شویم. نگاههای او را متعصبانه یا نادرست بدانیم و احساس کنیم کتابی که نوشته است ارزش خواندن ندارد. اما نکته اینجاست که اگر ما با معیارهای اخلاقی امروز خودمان سراغ نویسندگان قدیمی برویم، نهتنها برجستگی آثار آنها را درنمییابیم، بلکه فراموش میکنیم که خودمان نیز، همچون آنها، در بسترِ فرهنگی زمانۀ خودمان محصوریم.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از برایان مورتون که پیش از این با عنوانِ «ویرجینیا ولف؟ اسنوب! همینگوی؟ ضدزن! داستایفسکی؟ یهودیستیز!» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
چند وقت پیش، سوار قطار بودم و با دانشجویی همکلام شدم که میگفت داستاننویس بوده است. از او پرسیدم چه مینوشته و چه میخوانده، و گفت در حال نوشتن رمانی دربارۀ مسافرت در زمان بوده، و این که داشته خانۀ عیش نوشتۀ ایدیت وارتون را میخوانده، اما بعد از ۵۰ صفحه، کتاب را توی سطل زباله انداخته است. خانۀ عیش، که سال ۱۹۰۵ منتشر شده، تلاشهای یک زن جوان به نام لیلی بارت را برای یافتن شوهری مقبول توصیف میکند. پسر دانشجو برای من توضیح داد که با کتاب پیش میرفته تا وقتی که به توصیفی از یکی از خواستگاران لیلی میرسد، به نام سیمون روزدیْل: «مردی تپل با صورت گلگون از آن یهودیهای مو بور، با … نگاههای زیرچشمی و ریز که القاکنندۀ این حس بود که آدمها را به چشم خرتوپرت نگاه میکند.» دانشجو گفت در این نقطه بود که نه تنها همدلیاش با لیلی را از دست داد، بلکه کلاً از رمان هم بدش آمد.
فایل صوتی نوشتار «ویرجینیا ولف؟ اسنوب! همینگوی؟ ضدزن! داستایفسکی؟ یهودیستیز!» را گوش کنید.
لش نوعی حس جسورانه و خلاقه داشت که به او میگفت دیگر کار از کار گذشته است
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»