برای بعضیها محیطهای کاری تنفربرانگیزاند. بالاخره همکار ناسازگاری پیدا میشود که با حرفهایش عصبی و ناراحتتان کند، و همیشه چیزهایی هست که حواستان را پرت کند. شوخیهای بیمزه، بوی بدن آدمها، نور نامناسب، سرما و گرما و یک عالمه چیز دیگر. حالا یکی دو ماه است که خیلیها از دست این محیطهای آزاردهنده خلاص شدهاند و پشت میزهای آشپزخانه کار میکنند. با پیژامه، وسط شلوغکاریهای بچهها و صدای تلویزیون. اگر کارکردن در خانه هم آسان نیست، پس چطور باید این مشکل را حل کنیم؟
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است که پیش از این با عنوانِ «آیا کسی دلش برای برگشتن به دفتر کارش تنگ میشود؟» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
در بهار ۱۸۲۲، کارمندِ یکی از نخستین دفاترِ کار در دنیا (یعنی دفتر کمپانی هند شرقی در لندن) قلم به دست گرفت تا نامهای به دوستش بنویسد. آن مرد شاید در اعماق وجودش ذوقزده بود که در ساختمانی انقلابی کار میکند یا عضو یک نهاد تازه است که در قرنهای آتی جهان را متحول خواهد کرد، اما بههرحال این احساسات را به روی خودش نمیآورد. چارلز لَم در این نامه مینویسد «نمیدانی چه خستهکننده است در هوای خفۀ میان چهار دیوار نفسکشیدن و، هرروز و هرروز، تمام ساعات طلایی روز را، از ۱۰ صبح تا ۴ عصر، بدون ذرهای آسایش خاطر کارکردن». از شور و حرارت نامهاش کمکم کاسته میشود، چون آرزو میکند «چند سالی در حد فاصلِ میز و گور» فرصت زندگی بیابد؛ و در پایان میگوید البته فرقی ندارد، چون «ایندو یک چیزند».
فایل صوتی نوشتار «آیا کسی دلش برای برگشتن به دفتر کارش تنگ میشود؟» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند