جستوجوهای طولانی برای خرید یک لپتاپ، اما تصمیمی عشقی برای ازدواج؛ بالا و پایینکردن متفکرانۀ هزینههای سفر، اما انتخاب بیپروا و یکشبۀ رشتۀ دانشگاه. یکی از پارادکسهای عجیب زندگی این است که برای تصمیمهای ناچیز بیشازحد حسابوکتاب میکنیم، ولی برای انتخابهای سرنوشتسازِ زندگی نه. دل را میزنیم به دریا و لقمههای بزرگتر از دهانمان برمیداریم، اما برسرِ کوچکترین چیزها دستبهدامن معادلات پیچیده میشویم. هرودت میگفت ایرانیان باستان دو بار عزمشان را جزم میکردند: یک بار در مستی، و بار دیگر بهوقت هوشیاری.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از جاشوا راتمن که پیش از این با عنوانِ «دل را بزن به دریا؛ هنر تصمیمگیریهای دشوار» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
در جولای سال ۱۸۳۸، چارلز داروین ۲۹ساله و مجرد بود. دو سال پیشتر، از سفر با کشتی اچ.ام.اس بیگلز بازگشته بود و مشاهداتی را با خود آورده بود که درنهایت شالودۀ کتاب منشأ انواع شدند. در همین اثنا، با مسئلۀ تحلیلی اضطراریتری مواجه گشت. داروین به فکر خواستگاری از دخترداییاش، اِما ویجوود، بود اما از این میترسید که ازدواج و بچهداری مانع از مشغولیت علمیاش شود. او برای آنکه راهحلی پیدا کند، دو فهرست درست کرد. روی اولی نوشت: «ازدستدادن زمان، شاید جروبحث… بعدازظهرها نمیتوانم کتاب بخوانم… اضطراب و مسئولیت. شاید همسرم از لندن خوشش نیاید؛ که در این صورت مجازات من میشود تبعید و تنزل درجه به یک ابله عاطل و باطل». و در فهرست دوم چنین نوشت: «فرزندان (اگر خدا بخواهد). همراهی همیشگی (و دوست دوران پیری)… خانه، و کسی که مراقب خانه است». او تأکید میکند که: «تصورش هم دشوار است که تمام زندگیات را، همچون یک زنبور کارگر، کار کنی و کار کنی… فقط زنی خوب و مهربان را مجسم کن که روی کاناپه نشسته، کنار آتشی برافروخته، کتاب و شاید هم موسیقی».
فایل صوتی نوشتار «دل را بزن به دریا؛ هنر تصمیمگیریهای دشوار» را گوش کنید.
با سلام و عرض ادب مطلب بسیار فکورانه و با نگاهی از کل به جزء و نیز جزء به کل بود. ساده و روان بود و طوری ترجمه و برگردان شده است گویی هم شنیده و هم دیده و لمس میشود. موضوع بسیار عالی داشت و ممنون از انتخاب های بسیار دقیق و درست ترجمان عزیز مطابق با نیاز و اقتضای زمان برای جامعه. ممنونم.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند