چرا از آدمهای چاق منزجریم؟ شاید دلیل این حس ناخوشایند، تلاشهای شکستخوردۀ خودمان برای رسیدن به بدنی باریک و خوشاندام باشد. چاقها ما را یادِ زشتیهای بدن خودمان میاندازند. اما اگر از منظری تاریخی نگاه کنیم، ماجرا پیچیدهتر میشود. کریستوفر فورث در کتاب جدیدی که دربارۀ تاریخ فرهنگی چاقی نوشته است، میگوید اگر میخواهیم تنفر امروزمان از چاقی را درک کنیم، باید به دهۀ ۱۹۲۰ برگردیم. به سالهایی که کارخانۀ اتومبیلسازی فورد تازه کار خود را شروع کرده بود.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از کریستوفر فورث که پیش از این با عنوانِ «چاقبودن عادی است، به همین دلیل نمیخواهیم چاق باشیم» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
با صدایی آرام و ترسخورده زمزمه میکنند: «اوه! ببین، ببین! اون خانم چه مشکلی داره؟ چرا این قدر چاقه»؟ اینها سؤالهاییاند که در رمان دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی، برگزیدگانی که سنی از آنها گذشته است، اما هنوز زیبارو و باریکانداماند، نجوا میکنند. آنها لحظاتی پیش با لیندا روبهرو شدهاند که بهتازگی از محل نگهداری وحشیها برگشته، بخشی که چند سال پیش لیندا را به آنجا فرستادهاند تا پسرش جان را به دنیا بیاورد. دلیل معذب بودنشان را میشود درک کرد. در جامعهای که فناوری جوانی را از محدودیتهای زیستی فراتر برده، منطقی است که آنها «هرگز چهرهای را ندیده باشند که جوان و شاداب نباشد، یا اندامی را که دیگر باریک و برافراشته نیست». «این شصتواندی سالههای از کار افتاده»، که تقریباً بیست سال از لیندا بزرگترند، «سیمای دختربچهها را دارند. برعکس، لیندا در چهلوچهار سالگی شکل و ظاهر هیولایی را دارد که در اثر سالخوردگی چروکیده شده و از ریخت افتاده».
فایل صوتی نوشتار «چاقبودن عادی است، به همین دلیل نمیخواهیم چاق باشیم» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند