مجموعه یادداشتهایی دربارۀ آموزش عمومی
پیشتر، موقع بارش برف یا آلودگی هوا، بچهها فقط یک کار میکردند: با دلهره زیرنویس اخبار را میخواندند به امید اینکه شانس در خانهشان را بزند و از مدرسهرفتن معاف شوند. اما از آخرین باری که خبر تعطیلی مدارس گزارش شد، یک سالی میگذرد و همچنان مدرسهها بستهاند. بزرگترها عاصی شدهاند و بچهها فهمیدهاند که مدرسه فقط سختی تکالیف و بیداری هفت صبح نیست. آنها از چیزی محروم شدهاند که گویا هیچچیز دیگری جایش را پر نمیکند: دوستان، بازیها، روابط اجتماعی و حتی شکستهایی که فقط با حضور در بین همسنوسالان میشد تجربهشان کرد. واقعاً مدرسه چیست که حالا اینهمه جای خالیاش حس میشود؟