مجموعه یادداشتهایی دربارۀ فیلسوفان گوناگونی که دورانساز شدند، از ابنسینا تا تئودور آدورنو
وایتهد ، فیلسوف شهیر قرن بیستم، جملهای دارد که نقل زبان خیلی از استادها و دانشجویان فلسفه است: «هر فلسفهای نسبت به آموزههای افلاطون یادداشتی است حاشیهای». وبسایت «تایمز لیترری ساپلیمنت» به تأسی از وایتهد عنوان «حاشیههایی بر افلاطون» را بر روی یادداشتهایی گذاشته است که، بهشکلی مختصر و پرمغز، ایدۀ مرکزی هر یک از متفکران تاریخ فلسفه را توضیح میدهند. این مجموعه یادداشتها هم برای مبتدیها آموزنده است، هم میتواند الهامبخش کسانی باشد که در این راه مویی سفید کردهاند.
برای قرنها ابن سینا فقط یک فیلسوف بزرگ نبود، بلکه اساساً معادل خودِ فلسفه به شمار میرفت
ماکیاوللی اولین نویسندهای بود که صراحتاً از خوبیهای بدبودن سخن میگفت
چه چیز را میشود شناخت، چگونه باید عمل کرد و به چه میتوان امید بست؟
زندگی کابوسی است که مرگ میتواند ما را از آن بیدار کند
خصومت آیزایا برلین با سادهانگاری در تار و پود آثارش نمایان است
هایدگر معتقد بود در برابر سیل بیامان تکنولوژی تنها خدایی میتواند ما را نجات دهد
تفکر را از نخبگان بگیر و به مردم برگردان
فوکو معتقد بود اگر بدانیم چطور تحت سلطه درآمدهایم شاید بتوانیم آزاد شویم
لمبرت زایدروارت موضعگیریهای بنیادین آدورنو دربارۀ فلسفه، هنر و جامعه را بررسی میکند
شواهد تجربیِ دانشمندان نظریههای علمی را رد یا تأیید میکنند. کوهن دقیقاً دشمن همین دیدگاه بود
رابطۀ بین ذهن و بدن دقیقاً مشابه با رابطۀ بین نرمافزارها و سختافزارهای کامپیوتری است
ایدۀ ناتمامیت گودل ما را از سادهانگاری تصور دوران مدرن دربارۀ ریاضیات بیرون آورد
رویکرد انقلابی سوسور به زبانشناسی چه پیامدهای غیرمنتظرهای داشت؟
فیلسوفان برای فهمیدن زبانِ روزمره باید ابزارهای جدیدی بسازند