خیال کنید صبح از خواب بیدار شدهاید و ناگهان همهچیز به بهترین شکلِ ممکن خود تبدیل شده؛ در عصر طلایی به سر میبرید و حالا دیگر وقت خوشگذرانی است. اما چند روز که میگذرد، کسی بیمقدمه فریاد میکشد: «خب، حالا که چی؟». اینجاست که همه با پیدانکردن یک جواب قانعکننده جا میخورند، لذت آن چند روزِ شیرین به تلخی بدل میشود، و پرسشی کور از درون آدمها سر بر میآورد: «چرا نباید این آرمانشهرِ دوستداشتنی را ویران کنیم؟».
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از کاستیکا براداتان که پیش از این با عنوانِ «انسان چیست؟ انبوهی از دیوانگی، با اندکی عقل» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
راوی ناشناس یادداشتهای زیرزمینی فئودور داستایفسکی، میگوید: «مثلاً در آن روزهای طلایی که شما میگویید، اگر جنتلمنی پیدا شد و با وجود آن همه سعادت و زندگی عقلایی همگانی، دستها را به کمر زده قیافۀ مسخرهای به خود گرفت و درآمد که ‘حاضران محترم، خوب، حالا که چی؟ آیا وقت آن نیست که این عقل و منطق شما را با نوک پا از سر راه کنار بزنیم و همۀ این لگاریتمنویسیها و حسابهای منفور و منحوس را به جهنم بفرستیم و تا بتوانیم مثل سابق از تمایلات دیوانهوار خود پیروی کنیم و همانطور که زندگی میکردیم، زندگی کنیم؟’ اگر چنین جنتلمنی پیدا شد، من که بههیچوجه تعجب نمیکنم، زیرا بشر فطرتاً ناسپاس است و قدر دنیای طلاییای را که برای او تهیه دیدهاید نمیداند. تازه، کار این آقای جنتلمن آنقدرها هم زشت نیست؛ فقط کمی نیشدار و زننده و ناخوشایند است. زشتتر از آن این است که این آقای جنتلمن شاید -نخیر، چه میگویم، حتماً و قطعاً- موافقانی پیدا خواهد کرد. خوب، بشر را چنین آفریدهاند».
فایل صوتی نوشتار «انسان چیست؟ انبوهی از دیوانگی، با اندکی عقل» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند