بعضی شارلاتانها اکسیر جوانی میفروشند و بعضی دیگر اندیشه. همۀ ما وقتی میشنویم عدهای خام حرفهای دم دستی یک شارلاتان شدهاند دلمان برای سادگیشان میسوزد، اما متوجه نیستیم که خود ما نیز ممکن است بهراحتی در دام یکی از همین شارلاتانها بیفتیم. شاید بهترین راه اجتناب از شارلاتانها دامن نزدن به مزخرفاتشان باشد و البته استفادۀ بیشتر از واژۀ ارزشمند «نمیدانم».
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از جان گنز که پیش از این با عنوانِ «چرا اینقدر راحت خامِ شارلاتانها میشویم؟» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
هر چند توصیف کردن یک دورۀ تاریخی پیش از به پایان رسیدنش غیر ممکن مینماید، اما فکر میکنم یکی از عناوین پذیرفتنی برای دوران ما، عصر شارلاتانهاست. به نظر میرسد هر سو سر بگردانی یاوهسرایی ازخودمطمئن را میبینی که برای دیگران داد سخن سر داده است. مجریان فاکس نیوز، همچون شون هنیتی، تحمیل اظهارنظرهای نادرست را کنار گذاشته و با تمام قوا به ترویج تئوریهای توطئه میپردازند، انجمن مخزنها «چموخم»های اغوای زنان را به مردان منزوی میفروشد، سوفیستها فضلفروشیهای نخنمای دانشگاهی را همچون اندیشههایی تاریک و رادیکال عرضه میکنند و از این رهگذر میلیونها جلد کتاب میفروشند. به همین ترتیب در سیاست هم، بالاترین سمت سیاسی ما در دستان مردی است که زمانی او را، با ظرافت تمام، «جارچی نمایش» نامیده بودند.
فایل صوتی نوشتار «چرا اینقدر راحت خامِ شارلاتانها میشویم؟» را گوش کنید.
لش نوعی حس جسورانه و خلاقه داشت که به او میگفت دیگر کار از کار گذشته است
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»