لزلی جمیسون، جستارنویس مشهور آمریکایی، وقتی پس از سالها انتظار باردار شد، برای کارهایی که باید انجام دهد، برنامهریزی دقیقی کرد. اما وقتی جلوتر رفت، فهمید آن شناختی که تا به حال از خودش داشته است، دارد کمرنگ و کمرنگتر میشود و شخصیت تازهای جای او را میگیرد. همراه با جنینی که در شکم او بزرگ میشد، یک «مادر» نیز از میان جان او در حال متولدشدن بود. جمیسون در این جستار با نثری حسی، پرشور و شگفتانگیز این فرایند را روایت میکند.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از لزلی جمیسون که پیش از این با عنوانِ «با هر کودک مادری هم زاده میشود» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
در اولین وقت معاینۀ دوران بارداریام، وقتی در مطب دکتر، پرستار از من خواست روی ترازو بایستم، پس از چند سال اولین بار بود که خودم را وزن میکردم. از وزنکردن خودم پرهیز داشتم تا بلکه خاطرۀ آن دورانی که وسواس وزنکردن داشتم دست از سرم بردارد. ایستادن روی ترازو با میل به اینکه واقعاً وزن اضافه کرده باشم، نسخۀ جدیدی از من بود! یکی از قدیمیترین روایتهای مادرانهای که شنیده بودم این بود که مادری میتواند نسخهای جدید از تو بسازد. ولی این وعده چنان سهل و ساده بود که باورکردنش محال به نظر میرسید. منتهی تضمین دیگری بود که همیشه باورش داشتم: اینکه هر جا بروی، همانجا هستی.
فایل صوتی نوشتار «با هر کودک مادری هم زاده میشود» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند