کلماتی که آوایشان به گوشمان خوشایند میآید، اما معنایشان را نمیدانیم. حروفی که پیچ و تابشان زیباست، اما دستمان به نوشتنش عادت ندارد. قواعدی که پایان ندارد، استثنائات آن قواعد که گیج و سردرگممان میکند و لهجهای که هیچوقت درست نمیشود. شناختنِ یک زبان تازه، مثلِ شناختنِ یک انسان تازه است. خیلی وقتها همان روزهای اول به جدایی و فراموشی میکشد، ولی گاهی میشود دوستیای طولانیمدت و گاهی هم عشقی دردناک که تا آخر عمر نمیتوانیم از آن دل بکنیم.
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از ماریانا پوگوسیان که پیش از این با عنوانِ «یادگیری زبانی تازه مثل شروع رابطهای عاشقانه است» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
یادگیری زبانی جدید شباهت زیادی به شروع یک رابطۀ جدید دارد. بعضیها خیلی سریع دوست میشوند. برخی دیگر با فرمولهای جبر و در روزهای امتحانات پایان ترم، دست در گردنتان میاندازند و بلافاصله پس از آخرین روز امتحانات، قدمزنان از حافظهتان خارج میشوند. ولی گاهی مواقع، صرفاً از روی تصادف، یا در نتیجۀ یک عمر زندگی ادیسهوار، برخی زبانها شما را به لبۀ پرتگاه عشق میبرند.
فایل صوتی نوشتار «یادگیری زبانی تازه مثل شروع رابطهای عاشقانه است» را گوش کنید.
لش نوعی حس جسورانه و خلاقه داشت که به او میگفت دیگر کار از کار گذشته است
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»