ما انسانها در یافتن نشانههای طرد بهشدت قدرتمندیم. کوچکترین چیزهایی که بتوانیم آنها را تعبیر به کممحلی، بیعاطفگی، یا برخورد سرد طرف مقابل کنیم، برایمان دردناک است. فرقی هم نمیکند که این طرف مقابل، شریک زندگیمان باشد یا دوستی قدیمی یا اصلاً بیگانهای که در خیابان سر صحبت را با او باز کردهایم. اما آزمایشهای جدید از این هم جلوتر میروند: حتی اگر یک شخصیت شبیهسازیشدۀ کامپیوتری که اصلاً وجود خارجی هم ندارد طردتان کند، باز هم دلتان میشکند.
نویسندۀ کتاب تاریخنگاری فرهنگی با نام HOOD
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از آلیسون کینی که پیش از این با عنوانِ «چرا از من خوشش نمیآید؟» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
یک روز بهاری در لانگ آیلند، صدها عکس از مردان مجرد مناسبِ رابطه را بهدقت روی کامپیوتر بررسی کردم. یکی از آنها موی بلند پرپشت و سیاهی داشت -آرایشگری بود در کُریاتاونِ منهتن- و سگ پاگِ خندانی را در آغوش گرفته بود. آیا از او خوشم آمده؟ امممم… روی به احتمال زیاد بله کلیک کردم. مرد دیگری کارمند بانک بود: قطعاً نه. شرمندۀ کارمندان خدوم بانک. دیگری مرد سیوچندسالهای بود با چهرهای که اجزای خوشتراشی داشت و شال چهارخانۀ نارنجیرنگی را باحالتی خودمانی دور گردنش بسته بود، شخصی که اسمش را بهدلیل شباهتش به مککانِهِی جوان، متیو میگذارم. لعنتی. قطعاً بله.
فایل صوتی نوشتار «چرا از من خوشش نمیآید؟» را گوش کنید.
لش نوعی حس جسورانه و خلاقه داشت که به او میگفت دیگر کار از کار گذشته است
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»