احتمالاً چرندوپرندهایی که در طول هفتۀ جاری میخوانید یا میشنوید، بیشتر از کل مزخرفاتی است که هزار سال پیش، شخصی عادی در تمام طول عمر خود با آنها مواجه میشد. اگر پس از خواندن جملات بالا سر خود را به نشانۀ تأیید تکان دادید، بهتر است به این کار ادامه ندهید. اینها چرتوپرتی بیش نبود. پس چطور باید حقیقت را از چرندوپرند تشخیص بدهیم؟
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از گوردن پنیکوک که پیش از این با عنوانِ «چرا به مزخرفات نباید خندید؟»، منتشر شده است. نوشتار این نسخه صوتی را در اینجا بخوانید.
هری فرانکفورت، استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه پرینستون، در کتاب خود، در باب مزخرفگویی، میگوید: «اکثر مردم به توانایی خود دربارۀ تشخیص چرندوپرند و اجتناب از آن اطمینان دارند.» بااینوجود، بیش از ۹۸درصد شرکتکنندگان در آزمون چرندوپرندپذیریِ ما حداقل به یک مورد چرندوپرند بهعنوان موضوعی عمیق رأی دادند. ما آنقدرها هم که فکر میکنیم، در تشخیص یاوهگویی مهارت نداریم. اما چرندوپرند موضوع خندهداری نیست. ممکن است برخی مزخرفات شاعرانۀ در توییتر آنقدرها هم مسئلهساز نباشد؛ اما فقدان احترام به حقیقت که مشخصۀ یاوهگویی است، پیامدهای مهمی به دنبال دارد.
فایل صوتی نوشتار «چرا به مزخرفات نباید خندید؟» را گوش کنید.
در تكميل مطالب بالا مثلا مسائل متافيزيك مثل خدا روح جهان آخرت و .....حقيقتشون با مطالعه آماري و علوم تجربي قابل اثبات و رد نيست پس طبق نظر نويسنده اين مفاهيم بايد جزو چرند و پرند طبقه بندي بشن.لذا در تعريف چرند و پرند نبايد به اينكه نميتونيم اثبات كنيم مطلبي حقيقت هست يا نه اكتفاء كنيم بايد حتما اثبات كنيم مطلبي حقيقت نيست تا بگيم چرند و پرنده.به زبان ساده همون inclusion criteria و exclusion criteria رو در مطالعه آماري لحاظ كنيم.
واقعيت اينه كه بر طبق نظرات اين نويسنده ،كل علوم انساني زير سوال ميره،كه البته درست هم هست!در علوم تجربي ميشه صحت و سقم يك مطلب رو با آزمايشات تجربي و با خطاي آلفاي پنج درصد،يعني با صحت نود و پنج درصد تاييد يا رد كرد ولي در علوم انساني براي تاييد صحت و سقم يك مطلب در اغلب موارد نميشه مطالعه آماري تجربي كرد،مثل جملات اول اين مقاله كه خود نويسنده اول گفته چرند و پرنده و بعد گفته شايد هم درست باشه منتهي نميشه صحت و سقمش رو اثبات كرد.اين مشكل براي كل علوم انساني غير تجربي وجود داره كه نميشه صحت و سقمش رو اثبات كرد.حتي مثالهاي قطعي كه نويسنده از چرند و پرند زده اشتباهات دانشمندان علوم پزشكي بوده مثلا در مورد واكسن و ارتباطش با اوتيسم يا نظرات غلط يك پزشك متخصص قلب كه جفت اين مطالب مربوط به علوم تجربي ميشن و اثبات صحت و سقمشون بر اساس آزمايشات علوم تجربي و مطالعات آماري كاملا امكانپذيره.ولي در مورد علوم انساني اثباتش با ابزار علوم تجربي يا مطالعات آماري تقريبا غير ممكنه.لذا با اين حساب كل علوم انساني صحت و سقمش و اينكه مطابق با حقيقت هست يا نيست مادامي كه با يك مطالعه آماري با خطاي حداكثر پنج درصد تاييد نشه زير سوال ميره و اين يك حقيقت تلخه در مورد ناتواني علوم انساني در ارائه حقيقت.پس اگر بخوايم معيار چرند و پرند بودن رو تطابق يك موضوع با حقيقت در نظر بگيريم احتمالا قسمت عمده علوم انساني چرند و پرنده چون نميشه حقيقتش رو با روشهاي علمي و آماري اثبات كرد.بديهيه كه در بين همه مطالب علوم انساني خيلي از مطالب مطابق با حقيقته ولي نميشه اثباتش كرد.لذا حوزه علوم انساني بر خلاف حوزه علوم تجربي جاييه كه تشخيص حقيقت از چرند و پرند خيلي مشكله و شايد راه پيدا كردن حقيقت در حوزه علوم انساني با آمار و آزمايش نباشه بلكه با حسگرهاي انساني حقيقت يابي باشه كه در وجود انسان به صورت فطري گذاشته شده،منظورم وسيله دريافتي به غير از مغز انسانه مثلا دريافتهاي روح!منتهي چون خود اين قضيه بازهم اثبات ناپذيره لذا دوباره جزو چرند و پرند قرار ميگيره منتهي تفاوتش اينه كه اگر فرض كنيم در دريافت علوم انساني روح انسان جدا از مغز دريافتهايي داره،خود هر شخص براي خودش بدون اينكه بخواد مساله اي رو تعميم بده يا به ديگران اثبات يا تحميل كنه،ميتونه حقيقت رو درك كنه.لذا به نظر من براي اثبات صحت و سقم علوم انساني،بايد از ابزار دريافت ديگر انسان به غير از مغز يعني روح استفاده كرد!كه البته دريافت حقيقت به اين شكل فقط براي خود شخص قابل اثباته و قابل تعميم و تحميل به ديگران نيست مادامي كه ديگران همون تجربه رو داشته باشن.خلاصه اينكه به نظر من نويسنده نبايد هر چيزي رو كه قابل اثبات با علوم تجربي و آماري نيست رو جزو چرند و پرند طبقه بندي كنه،چون چرند و پرند مطلبيه كه حقيقت نبودنش اثبات شده باشه.يعني به صرف اينكه مطلبي حقيقت بودنش اثبات نشه كافي نيست كه چرند و پرند باشه بايد حقيقت نبودنش هم اثبات بشه تا چرند و پرند باشه وگرنه كل علوم انساني چرند و پرنده چون حقيقتش اثبات نشده!
راستافراطی: جستوجویی تباه در جهانی ویرانشده
فرقهها از تنهایی بیرونمان میآورند و تنهاترمان میکنند
تاریخ مطالعات فقر و نابرابری در قرن گذشته با تلاشهای این اقتصاددان بریتانیایی درهمآمیخته است
کالاهایی که در فروشگاه چیده میشود ممکن است محصول کار کودکان یا بیگاری کارگران باشد