مامانبزرگ سرش با ایکسباکس گرمه، مامان توی تویتر دنبال خبرهای خانوادگیه، بابا هم داره رو اسکایپ با بچهها حرف میزنه... پس جواب اینه که نه
خیلیها میگویند اینترنت و شبکههای اجتماعی خانواده را به مرز فروپاشی کشانده است. اما ماجرا این است که از همان روزی که قابیل برادرش، هابیل را کشت، خیلیها میگفتند خانواده دارد نابود میشود. خانواده همیشه در حال تغییر و تحول بوده است، چرا امروز چنین نباشد؟
گاردین — ما محکوم به شکستیم رفقا. همانجور که نشستهاید و دارید به خاطرِ پرخوریهای روزِ تعطیل آروغ میزنید و توی فیسبوک استتوس جدید میگذارید و متعجبانه مادربزرگتان را نگاه میکنید که میخواهد با کینکت۱ رکوردِ شخصیاش را بزند و جِین کوچولو هم مدام آیپد جدیدش را توی چشمتان میکند. جامعۀ ما در حال فروپاشی است. در مرکز این سقوط، مقدسترین واحد اجتماعی یعنی خانواده دارد زوال مییابد. و شما- بله شما- هم مسئول آنید.
چرا؟ زیرا با روابطی که روی اینترنت با دوستان و آشنایانتان برقرار کردهاید، فعالانه با متهمی جانی همدست شدهاید، متهمی که به شکلی نظاممند توازن اجتماعیِ متزلزلی را بر هم میزند که نقطۀ تمایز ما از انسانهای اولیه است. یک تیتر دیوانهوار میگفت «اینترنت موجب مرگ میشود»، دیگری هم اینطور بود: «اینترنت بچههایمان را معتاد کُدها کرده!» شما همانجا نشستهاید، توییت میکنید و خبر ندارید که آن فلوتزنِ افسونگر۲ دارد میآید تا خانوادهتان را بفرستد قعرِ دره.
خدایا، بس کنید. افول خانوادۀ سنتی از همان زمانی مطرح بود که قابیلِ روانی به خاطر ارث پدری برادرش، هابیل، را کشت و هملت، نخستین نمونۀ افراطی آدمهای احساساتی، با کینه و سردی روی صحنه به مادرش زخم زبان زد که پدرش را او مسموم کرده. در ۶۰ سال گذشته، نقش آن فلوتزن را جیمز دینِ۳ گروه بیتلز، با موهای وزوزی و نوجوانی همیشگیاش، جیمی پیج۴ هوسران، ماریو۵، قارچخورِ خیکی و مریلین منسونِ۶ شیطانپرست بازی کردهاند. حالا که به قرن بیستویک رسیدهایم، آن فلوتزن شده است دانشجوی بدشناسِ ترکتحصیلی هاروارد یعنی مارک زاکربرگ. بگویید کجایش بد است؛ راستش را بخواهید، من که فکر میکنم وضعمان خیلی هم خوب است.
محققانی که از دورانِ پیش از اینترنت، روی موضوع خانواده کار میکردند، پیش از این میگفتند که با رشد فردگرایی، زندگی خانوادگی رو به ضعف میرود. قبل از آمدن ایمیل، پیامکهای دائمی و فیسبوک، روند رو به رشدِ طلاق آغاز شد. آنوقتها خانوادهها وعدههای غذایی کمتری در کنار هم میخوردند. این مکر بزرگترهای عصر مدرن است که انگشت اتهام را سمتِ فناوریای بگیرند که آن را درک نمیکنند و در نتیجه آن را مسئول رفتارهای نسل نو میدانند، رفتارهایی که نمیتوانند کنترلش کنند.
صدای اعتراضتان را میشنوم: «آخه، آخه، آخه، پس بچهها چی؟ اونها تو اینترنت کارهای بد یاد میگیرن!» درست است اما قبلاً هم توی خیابان ول میگشتند و آنجا هم کارهای بد یاد میگرفتند. حالا که ما این قدر در زندگی واقعی از یکدیگر میترسیم که در خانۀ بغلی را نمیزنیم تا یک فنجان شکر بگیریم، نکند طرف تفنگ داشته باشد یا بچهباز باشد، اینترنت تنها راه ماست برای بیرون رفتن از قفسهای طلاکاریشدهمان و در مقایسه با بقیۀ نقشههای فرار، روش خیلی مناسبی هم محسوب میشود.
اینترنت خانواده را از بین نمیبرد؛ اگر هم کاری کند، نجات خانواده است. ما در دنیایی زندگی میکنیم که به شکل فزایندهای گذرا است، دنیایی که نیاز به گذران زندگی، در همۀ کشورها، مهاجرت دستجمعی افراد به مراکز شهری را افزایش داده است. بچهها از والدین خود جدا شدهاند، خواهر و برادرها از هم دور افتادهاند ولی اینترنت ابزارهایی به ما میدهد که ارتباط را آسان میکنند.
من در بریتانیا زندگی میکنم و تقریباً بدون هیچ هزینهای با مادرم در هند و پدرم در لویزیانا ارتباط دارم. مامان مطالبم را در تویتر و فلیکر دنبال میکند و احتمالاً حالا بهتر از هر زمان دیگری در دوران بزرگسالیام، مرا میشناسد.
جان۷ از خوانندگان این ستون است که کارش باعث شده از فرزندانش جدا شود، آنها پنج تا نه سالهاند، اما شبی یک ساعت قبل از خواب، جان با اسکایپ برایشان کتاب میخواند، با آنها بازی میکند و به گردش میرود. جان میگوید: «سالها پیش در جایی خواندم که پدری با استفاده از تخته برچسبی و خدمات پستی با پسرش شطرنج بازی میکرد. این یعنی خلاقیت. من و همسرم توی سایت کلاب پنگوئن۸ حساب مشترکی داریم و کلبۀ یخیمان، جایی خودمانی است و آن را بهروز میکنیم تا بچهها هروقت میخواهند از آن دیدن کنند.»
چیز جدیدی نیست؛ در گزارش گروه اینترنت و زندگی آمریکاییها در موسسۀ پیو۹ در سال ۲۰۰۸ نتیجهگیری شد: «فناوری، صورتهای جدیدی از ارتباط خانوادگی را ممکن ساخته که حول محور ارتباطات تلفنِ همراه و تجربیات اینترنتیِ مشترک بنا شدهاند.»
نزدیکیای که اینترنت آن را تسهیل کرده و جان توصیفش کرد، جایگزین ارتباط چهره به چهره نمیشود، برای مثال، آنطور که پسر نهسالۀ او، جاش۱۰، میگوید، نمیشود «همدیگر را بغل کرد» اما از بسیاری جهات از هیچی بهتر است؛ مثلاً از آن جهت که شبکهای جهانی را ایجاد کرده، بسیار بهتر است. گزارشهایی داریم که بعضیها از طریق شبکههای اجتماعی، خانوادهشان را بعدِ مدتها پیدا کردهاند، اتفاقی که برای یکی از دوستانم رخ داد. پس از سالها تلاش بینتیجه برای یافتن خواهر یا برادرش به روشهای سنتی، او و خواهرش، رَدی را که در فیسبوک از خود بر جا گذاشته بودند دنبال کردند. بعد از کمی سوال و جواب و جستجو، برای اولین بار در زندگیشان به یکدیگر رسیدند.
تمام آنچه دربارهاش سخن گفتم بر مبنای توصیفی بسیار سنتی از «خانواده» است: خواهر و برادرها، بچهها، والدین. اما جنس خانوادۀ قرن بیستویکمی با نسلهای پیشین تفاوتهای فراوان دارد. نیک هِنری۱۱ مدیر جشنوارۀ هفتۀ خانوادۀ ملی است. جشنوارهای که اخیراً ایجاد شده، او خانوادۀ مدرن را اینطوری توصیف میکند «بسیار منعطفتر از قبل است: افراد بسیار نزدیک به شما را هم در بر میگیرد، کسانی که در زمانها و تصمیمات دشوار حمایتتان میکنند».
کلیسای خانوادگیِ بزرگتر، که دولتها و اغلب سیاستدانان آن را نمیشناسند، بیشک در ارتباطات آنلاین حمایت میشود. گزارش دیگری از پیو دربارۀ سال ۲۰۰۹، تمام منابع و مآخذی را که عمق و گسترۀ ارتباطات آنلاین را توصیف میکنند، مرور میکند، ارتباطاتی که خارج از گروههای خانوادگی صورت میگیرند؛ این گزارش شرح میدهد که فناوریهای جدید بیش از آن که افراد را به انزوا تشویق کنند، میان آنها نوعی اتحاد اجتماعی ایجاد میکنند که شبیهِ خانواده است.
فناوری وب به خودی خود پایههای نهاد خانواده را متزلزل نکرده است. قرنهاست که بدون این فناوری این اتفاق در حال وقوع است. ظاهراً تنها اتفاقی که میافتد این است که فعالیت آنلاینِ ما دارد این الگوی نگرانکننده را به عقب باز میگرداند. پس ادامه دهید، آن فیلم مامان بزرگ را وقتی دارد با ایکسباکس بازی میکند، روی یوتیوب بگذارید. شاید حالا به این خاطر ازتان تشکر نکند، اما عمو باب۱۲، که در فلان دهکدۀ انگلیس میان برفها زندگی میکند، حتماً تا آخر عمر کارتان را تحسین خواهد کرد.
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۲۶ دسامبر ۲۰۱۰ با عنوان ?Is the internet really killing family life در وبسایت گاردین منتشر شده است.
[۱] سخت افزاری که برای Xbox طراحی شده و به کاربر اجازه میدهد بدون هیچ کنترل گری و با حرکت دادن دست و بدنش بازی کند.
[۲] اشاره دارد به داستانی در افسانههای آلمانی که در آن فلوتزنی به یک دهکده وارد میشود و با فلوتزدن همه بچههای دهکده را با خودش میبرد.
[۳] James Dean
[۴] Jimmy Page
[۵] Mario
[۶] Marilyn Manson
[۷] John
[۸] Club Penguin
[۹] Pew Internet and American Life group
[۱۰] Josh
[۱۱] Nick Henry
[۱۲] Uncle Bob
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند
مقاله، با یک سری مثالهای روتین سعی در این داشته که به توجیه وضع بپردازد. به نظرم ماباید تکنولوزی را هدایت کنیم تا آینده ای بهتر در انتظار ما باشه؛ نه به صورتی که حرکت میکنه و انسان هر روز بیشتر در حال ابزار شدگی در برابر تکنولوژی است. در بحث از اینترنت و فضای مجازی با وجود اینکه تحول بزرگی در تاریخ بشر است و خیلی از کارهای انسان امروزی را حل کرده؛ ولی باید به این مسئله توجه کرد؛ که چقد هویت واقعی انسان امروزی را تحت تاثیر قرار داده، چقد انسان امروزی را از تفکر و اندیشیدن و گفتگو وارتباط واقعی دور کرده است. حتی هر کس به فرض در فلان شبکه اجتماعی هزاران دوست داشته باشه یا در گروههای مختلفی عضویت داشته باشه؛ آیا این را میشود به معنای ارتباط انسانی فرض کرد؛ درسته امروز ارتباطات انسانی تغییر کرده، ولی روابط انسانی را در همه عرصه ها تحت تاثیر قرار داده است و اگر به این نحو پیش برود؛ دیری نخواهد پایید که ما هیچ کنترلی بر رفتار، تفکر وارتباطات خود نداشته باشیم. بنظرم شگفت زدگی و ذوق زدگی از این وضعیت که امکان فکر کردن ورا از ما گرفته و در واقع هر روز محدودۀ انتخاب های ما تنگتر میشود، باید مورد توجه باشد.
به نظرم شاید آوردن صرفا چند مثال، تحلیل کاملی از اینکه اینترنت به جای تزلزل باعث استحاکم روابط میشه، درست نباشه. ضمن اینکه مطالبی که ارائه شده، به طور ضمنی داره میگه برای روابط انسانی مشکلی پیش نیومده نه الزاما روابط خانوادگی و این جای تأمل داره. یک سری هم هستند که میگن روابط مجازی هیچ وقت جای روابط حقیقی رو نمی گیرن، حالا هرچقدر هم که میخاوان گسترده تر بشن.