آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 13 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
اگر در برابر این مقالات مهمل کاری نکنیم، روزی میرسد که دیگر کسی به علم اعتماد نخواهد کرد
پیش از آنکه هر استاد دانشگاهی مجبور باشد دهها مقالۀ علمی-پژوهشی در رزومهاش ردیف کند، انتشار مقالۀ علمی، فرایندی طولانی و هزینهبر بود. علاوهبراین، تقریباً همۀ ژورنالهای اصلی در اختیار چند ناشر غربی بود و استادان دیگر مناطق دنیا، در وضعیتی «شبهاستعماری»، از چاپ مقاله در آنها محروم میماندند. از قرن جدید این روند عوض شد. مجلات «دسترسی باز» و «آنلاین» فراگیر شدند. دیگر همه میتوانستند مقاله چاپ کنند، اما خیلی زود سر و کلۀ آدمهای تازهای هم پیدا شد: سودجوها، متقلبها و فریبکارها.
الکس گیلیس، والروس — اوایل سال ۲۰۱۷، ادواردو فرانکو که استاد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه مکگیل است، ایمیلی برای همکارانش فرستاد و دربارۀ «همهگیر شدن» جهانی شیادی ژورنالهای دانشگاهی که پژوهشها را فاسد میکنند و عملاً مردم را به خطر میاندازند، هشدار داد. فرانکو بهعنوان رییس بخش تومورشناسی ۲۳۰ نفر را زیردست خود داشت. او قول داد تکتک رزومههای علمی و ارزیابیهای سالانۀ آن بخش را شخم بزند تا رزومههایی را پیدا کند که حاوی ژورنالها یا همایشهاییاند که اعتباری ندارند، یا حتی در برخی موارد اصلاً وجود ندارند. او نگفت که چنین کاری چه عواقبی دارد، ولی دلالت حرفش روشن بود: اعضای هیئتعلمی باید حساب پس بدهند.
فرانکو که چهلسال مشغول تحقیق و پژوهش بوده است، حدود یک دهه است که اوجگیری ناشرانی که مهملات چاپ میکنند را رصد میکند. او دیده است این مهملات که روزی روزگاری آفتهایی موردی در فهرست کارهای دانشگاهیان بودند، اکنون بخشِ تکمیلیِ رایجی در رزومههای پژوهشیاند تا جایی که تقریباً نمیتوان آنها را از کارهای معتبر و موجه تشخیص داد. فرانکو حالا میگوید: «هیچ زمانهای برای دانشمندشدن بدتر از امروز نبوده است». هنگامی که دانشپژوه کاری را تکمیل میکند که میخواهد دیگران هم نسخۀ منتشرشدهاش را ببینند، نوعاً مقالهای به یک ژورنال معتبر میفرستد. اگر مقاله پذیرفته شود، وارد یک فرآیند ویراستاری دقیق میشود، از جمله داوری همتایان یعنی اینکه کارشناسان آن حوزه کارش را ارزیابی میکنند و بازخورد میدهند. مقالۀ منتشرشده را دیگران نقل میکنند و الهامبخش پژوهشهای بیشتر یا توجه رسانهای میشود. این فرآیند شاید سالها طول بکشد. به طور سنتی، پنج ناشر بر این صنعت ۲۵ میلیارد دلاری سلطه داشتهاند: وایلی-بلکول، اشپرینگر، تیلور اند فرانسیس، گروه RELX (که سابقاً رید-الزویر نام داشت)، و سِیج. ولی پیش از آغاز قرن جدید، یک الگوی جدید انتشار آنلاین موسوم به «دسترسی باز» درها را برای تعداد بیشماری از دانشگاهیان باز کرد، و در عین حال زمینهساز هزاران شیادی هم شد.
این الگوی آنلاین جدید، فرصتی برای سودآوری میساخت: هرچه ناشر تعداد بیشتری مقاله میپذیرفت، سود بیشتری از مؤلفانی میگرفت که پول میدادند تا کارشان منتشر شود، یعنی بین ۱۵۰ تا ۲۰۰۰ دلار (یا حتی بیشتر). این پول هم اغلب با حمایت کمکهزینههای حکومتی استادان پرداخت میشد. پژوهشگران هم مزایای فوقالعادهای در این الگو میدیدند: هرچه مطالعات بیشتری را ثبت میکردند، کرسیها و ارتقا و امنیتشغلی و کمکهزینۀ بیشتری از دانشگاهها و آژانسهای مختلف میگرفتند. ناشران مهملات (شرکتهایی که نقاب ناشر واقعی میزنند اما تقریباً هر چیزی که به دستشان برسد را میپذیرند و بیخیال ویراستاری کیفی میشوند) نیز راه خودشان را باز کردند.
خوشخیمترین سطح صنعت مهملاتْ مقالهها است، یعنی مقالات منتشرشده در ژورنالهایی که فرآیند غربالگری مؤثری ندارند و آشکارا مزخرفاند: مقاله دربارۀ مریخیهایی که مدیرانی فوقالعاده در مریخاند، یا اینکه شکلات «سوپرغذا» است، یا حتی مقالهای که ۸۶۳ بار جملۀ «مرا از فهرست ایمیل لعنتیتان حذف کنید» در آن تکرار شده است. اما ورای این مقالات، در ژورنالهایی که میزان استاندارد و اعتبار یکسانی هم ندارند، مطالعات بسیار خطرناکتر و مخدوشتری آمدهاند، از جمله گزارشهای گمراهکنندهای دربارۀ آب آشامیدنی سالم، «اثبات» جعلی اینکه انسانها مسئول تغییرات اقلیمی نیستند، یا تحقیقی مخدوش که میگفت واکسنها عامل اوتیسم هستند. بسیاری از این موارد را دانشپژوهانی نوشتهاند که انتشار پژوهشهایشان با حداقل زحمت را به سود خود میبینند چون رزومههای علمیشان پُر و پیمانتر میشود. و در برخی موارد، بنگاهها و فعالان هم میتوانند با تأمین مالی پژوهشهای بنجل که در ژورنالهای مهملباف منتشر شده و در رسانههای عامهپسند پوشش داده میشوند، دستورکارهای خاص خود را پیش ببرند.
به گفتۀ فرانکو، این شرکتها چنان موفق شدهاند که برای اولین بار در طول تاریخ، مطالعات تقلبی و مخدوشی که دانشمندان و دانشپژوهان در سراسر دنیا منتشر میکنند بیشتر از پژوهشهای موجه شده است، شاید تا ده برابر بیشتر. به گزارش کیبلز اینترنشنال (یک شرکت خدمات انتشارات)، حدود دههزار ژورنال جعلی در سراسر دنیا مشغول این بزهکاری سازمانیافتهاند، و تحقیق و تفحص دربارۀ هزاران مورد دیگر هم ادامه دارد. فرانکو با تأسف و تأثر میگوید: «الآن عمدتاً نویز منتشر میکنیم. شنیدن و تشخیص سیگنالهای واقعی، کشف یافتههای واقعی، تقریباً محال شده است.»
خارج از محافل دانشگاهی، کمتر کسی است که دامنۀ مشکل را بداند. فرانکو یکی از معدود دانشپژوهان در آمریکای شمالی است که زنگ هشدار را به صدا درآورده است. در سال ۲۰۱۷، دو مهندس آمریکایی به نامهای مارک ادواردز و سیدارتا روی در مقالهای (در یک ژورنال معتبر) گفتند که پژوهشگران چطور درگیر شیادیهای انتشارات مهملباف میشوند: دانشپژوهانی که اگر این اوضاع نبود کاملاً صادق و امین بودند، کارشان را سرسری پیش میبرند و درگیر انتشار مهملات میشوند تا جایگاه حرفهایشان را بهبود ببخشند بیآنکه به اثرات مخرّب و گاهی خطرناک این اقدام بر حوزههای تحقیقاتیشان توجه کنند. ادواردز و روی چنین نتیجه گرفتند: «اگر یک حجم بحرانی و قابلتوجه از دانشمندان غیرقابلاعتماد شوند، ممکن است به نقطۀ سقوط برسیم یعنی جایی که کل تشکیلات علمی ذاتاً فاسد میشود و اعتماد عمومی از دست میرود، و بدینترتیب با خطر یک عصر سیاه جدید مواجه میشویم که پیامدهای ویرانگری برای بشریّت دارد».
شاید آن عصر سیاه همین الآن هم رسیده باشد. روزنامهنگاران و سیاستمداران و عامۀ مردم (گاهی سهواً و گاهی نه) هرچه بیشتر برای تصمیمهای مهم خود به پژوهشهای متقلبانه و مخدوش تکیه میکنند. مثلاً ادواردز از نقش مطالعات «غیرقابلدفاع از نظر علمی» در بحران آب آشامیدنی در واشینگتن دیسی در سال ۲۰۰۴ پرده برداشت و در فلینت مشکل مشابهی را در ایالت میشیگان در سال ۲۰۱۵ (که ۹۰۰۰ کودک در معرض فلز سُرب قرار گرفتند که یک دلیلش، عدم نگهداری مناسب لولهها در خطوط آبرسانی بود) افشا کرد. در این مطالعات عوامل نگرانیساز را کمرنگ جلوه داده بودند. در سال ۲۰۱۸، شواهد مطرحشده در یک شکوائیه علیه شرکت مونسانتو (که اکنون بخشی از شرکت بایر شده است و در آن زمان یکی از بزرگترین شرکتهای تولید بذرهای زراعی دنیا بود) نشان داد این شرکت پول مطالعات مهملی را میداد تا در اعتبار پژوهشهای معتبر و موجه دربارۀ آفتکُش سرطانزای این شرکت (به نام راوندآپ) خدشه وارد کنند.
مطالعات قلابی و مخدوش چنان فراگیر شدهاند که مرجعیّت یک کارشناس یا پژوهشگر در یک ژورنال دانشگاهی دیگر به اندازۀ سابق نیست. چون بسیاری از دانشگاهها بر خروجی و تأمین مالی تمرکز کردهاند، و چون شرکتهای مهملباف میتوانند دانشگاهیانی را طعمۀ خود کنند که بلندپروازیشان بر سلامت علمیشان چیره میشود، آن فرآیند سنتیِ «بهاشتراکگذاری دانش» فاسد شده است. دور از چشم عموم مردم، دانشمندان و دانشگاهیان با بحران مشروعیت مواجهاند و تا حدی هم تقصیر خودشان است.
پیش از ظهور ناشران آنلاین و الگوی دسترسی باز، دانشپژوهان کشورهای درحالتوسعه از قدیم ناشران آمریکای شمالی و اروپایی را مقصر آن میدانستند که دسترسی به ژورنالهای دانشگاهی را دشوار کردهاند. در آن ایام، ناشران اصلی محتوای رایگان را از دانشپژوهان دریافت میکردند، همتایان آنها را استخدام میکردند تا بدون دستمزد به مرور و داوری محتوا بپردازند، و حاصل را با قیمتهای گزاف به کتابخانههای دانشگاهی میفروختند: به طور متوسط ۱۶۶۰ دلار برای اشتراک یک ژورنال اقتصادی در سال ۲۰۰۱، و مثلاً تا ۱.۱ میلیون دلار برای مجموعهای از اشتراکها در سال ۲۰۰۹. علاوه بر همۀ اینها، فرآیند داوری همتایان برای مقالات که اعتبار ژورنالها و استانداردهای این صنعت را حفظ میکرد، منجر بدان میشد که اتهام سوگیری و نخبهگرایی مطرح شود. فرانکو میگوید: «دانشگاهیان در تمام نقاط حقیقتاً عصبانی شده بودند.» دقت و استواری فرآیند انتشار دانشگاهی، آن را چنان گران و دور از دسترس کرده بود که عملاً مانع جریان یافتن اطلاعات میشد؛ و صدالبته موجب میشد فقط مجموعۀ محدودی از دانشپژوهان و دانشمندان بتوانند کارشان را منتشر کنند.
به همین خاطر بود که آنها شورش کردند. با اوجگیری اینترنت، دهها هزار نفر از دانشگاهیان به سوی ژورنالهای آنلاین گریختند که مقالههای بیشتری میپذیرفتند، فرآیند داوریشان سریعتر بود، و شتاب انتشارشان بیشتر بود؛ و بهعلاوه، مطالعات منتشرشده را رایگان روی اینترنت میگذاشتند، یعنی همان کاری که ناشران سنتی اغلب از انجامش امتناع میکردند. الگوی «دسترسی باز» آن فرآیندی را دموکراتیزه و جهانی کرد که به زعم بسیاری از پژوهشگران، نخبهگرا و استثماری بود. اکنون که در سال ۲۰۱۹ به سر میبریم، بیش از نیمی از پژوهشهای جدید رایگان روی اینترنت هستند، اما این اتفاق هزینهای هم داشته است.
الگوی جدید «دسترسی باز»، به یک معنا، مجوز چاپ پول (و البته مطالعات) برای کارآفرینان بیپروا و بیمرام بود. مادوکار پای، مدیر برنامههای سلامت جهانی مکگیل میگوید: «ناگهان آدمهایی که میخواستند یکشبه راه صدساله را بروند، دکان باز کردند». ناشران مهملباف، مانند امیکس اینترنشنال۱ که در هند مستقر است و آکادمی جهانی علم، مهندسی و فناوری (WASET) که در ترکیه مستقر است، وبسایتهایشان را بالا آوردند، داوریِ همتایان را رها کردند، و وعدۀ انتشار سریع دادند. به مرور زمان، شرکتهای دیگری هم برچسب «ناشر مهملباف» خوردهاند، از قبیل انتشارات پژوهش علمی (SCIRP)، گروه انتشاراتی بایشیدنگ (BPG)، و مرکز کانادایی علم و آموزش، که ژورنال هم راه انداختهاند.
سرینوبابو گدلا، مالک امیکس اینترنشنال در سود بُردن از الگوی دسترسی باز بسیار موفق بوده است. او در اوایل دهۀ ۲۰۰۰ که در دانشگاه آندرا در هند زیستشناسی میخواند، ماهی یک یا دو بار ۷۰۰ کیلومتر تا حیدرآباد میرفت تا به ژورنالهای مورد نیازش دسترسی پیدا کند. در سال ۲۰۰۷، پس از آنکه پتانسیل الگوی نشر دسترسی باز را دریافت، شرکت امیکس را بنیان گذاشت که یکی از بزرگترین ناشران مهملباف در دنیاست. شرکت گدلا هزاران کارمند دارد و مدعی ادارۀ ۷۰۰ ژورنال و ۳۰۰۰ همایش علمی در جهان است. همچنین به جوکر دنیای دانشگاهی تبدیل شده است که نقابهای مختلف میزند: پالسوس گروپ۲، انتشارات اندو جان۳، آیمِدپاپ۴، کانفرنس سریز۵ و یک دو جین شرکت دیگر مستقر در کانادا، ایالات متحده، انگلستان و سنگاپور. با گدلا که حرف زدم، مدعی شد این شرکت «سالانه ۴۵ تا ۵۰ میلیون دلار درآمد دارد» (گرچه به گزارش بلومبرگ بیزنسویک، درآمد سالانۀ آن در سال ۲۰۱۶ برابر با ۱۱.۶ میلیون دلار بود)، که عمدۀ آن از همایشهایی به دست میآید که برای دانشگاهیان اروپا و آمریکای شمالی برگزار میکند. در کانادا، اندکی پس از آنکه او دو ناشر معتبر و موجه (پالسوس و اندرو جان) را خرید، از آنها برای دلالی همایشها استفاده کرد، از جمله یک همایش که فرانکو وقتی متوجه شد یک رویداد مخاطرهآمیز است به آن نرفت: همایش بینالمللی بیماریهای آمیزشی، که در اقدامی عجیب و غریب، یک متخصص دفاع هستهای را به عنوان سخنران خود معرفی کرده بود.
دو ماه پس از ارسال ایمیل هشدار به همکاران خود در مکگیل، فرانکو به رؤسای دانشکده گفت اسامی ۲۲۰ استاد را کشف کرده است که گویا با شرکت امیکس خط و ربطی دارند. وبسایت شرکت مدعی بود که آنها در زمرۀ «ویراستاران، مقالهنویسان و سخنرانان» آن هستند. فرانکو میدانست که این شرکت گاهی به سرقت ادبی زندگینامۀ دانشگاهیان دست میزند. چند نفر از آن ۲۲۰ نفر قربانی بودند، و چند نفر برای منافع شخصی با آن شرکت تبانی میکردند؟ محال است که بشود فهمید، و بار ماجرا هم سنگینتر از آن بود که فرانکو بتواند به دوش بکشد. شرکت، در جای دیگری از وبسایتش، فهرست دانشگاهیانی از اکثر ۹۵ دانشگاه کانادا را آورده بود.
تشخیص ژورنالهای منتشرشده توسط امثال امیکس برای فرانکو نسبتاً ساده است. اما هزاران ناشر، بهویژه جدیدترها، به تعبیر لوسی لی (رییس دانشکدۀ علوم دانشگاه فریزر وَلِی) در «ناحیۀ خاکستری» قرار میگیرند. فرآیندهای ویراستاری این ژورنالهای میانمایه، تقلیدی از فرآیندهای ژورنالهای معتبر است، اما استانداردهایشان مخدوش است. ژورنالهای مهملباف علناً شیادیاند، ژورنالهای میانمایه از قبیل آنهایی که تحت ادارۀ اینداوی۶ (مستقر در مصر) و فرانتییرز۷ و MDPI (هر دو مستقر در سوییس) هستند، مقالات معتبر را کنار کارهایی که محل سؤالاند منتشر میکنند، و گاهی به مؤلفان اجازه میدهند در فرآیند داوری کارهای خودشان دستکاری کنند.
بهخاطر استانداردهای کجومعوجی که این ژورنالها دارند، مهار مشکل همهگیر شیادیها تقریباً محال شده است. در دامنۀ پرتراکم ژورنالهایی که رویههای ویراستاری و سردبیری بسیار مختلفی دارند، یک ناظر بیرونی سخت میتواند راه خودش را پیدا کند: حتی پژوهشگران کهنهکار هم برای شناسایی ناشران موجه و معتبر به دردسر میافتند. لی اغلب اوقات وقتی ایمیلش را باز میکند، با تقاضاهای پرشور و هیجان ناشران میانمایهای روبرو میشود که از او میخواهند مقالهای بدهد یا ویراستارشان شود. و یگانه دلیل موفقیت صنعت مهملبافی آن است که برخی دانشگاهیان مایلاند در آن مشارکت کنند. بعید است بتوان فهمید چند نفر از سر بلندپروازی مشغول این کارند، و چند نفر (بهویژه دانشپژوهان کمتجربهتر) صرفاً گول خوردهاند. لی به دانشجویانش میگوید اگر ناخواسته تقاضایی برای انتشار در یک ژورنال یا حضور در یک همایش به آنها رسید، هوشیاری به خرج بدهند.
هنجار درست آن است که رویدادهای دانشپژوهانه توسط انجمنهای حرفهای یا دانشگاهی برگزار شوند، نه ناشران. اما وقتی یک ناشر مهملباف دعوتنامهای میفرستد، شاید شخصیتی دانشگاهی گول بخورد و در همایشی که نمیداند قلابی است ارائهای بدهد. سایر دانشگاهیان هم با علم به اینکه آن رویداد مشکل دارد، در همان همایش شرکت میکنند تا رزومههای علمیشان را چاقتر کنند یا سفری به خرج دانشگاه بروند. فرانکو در ارائهای که دربارۀ خطر ناشران مهملباف برای همکارانش داشت، داستان کسی را گفت که با پرواز به همایشی رفت که قرار بود دربارۀ تومورشناسی باشد، اما آنجا متوجه شد که افراد فهرستشده به عنوان برگزارکننده و چندین نفر از سخنرانان، حاضر نشدهاند. در هیچیک از ساعات همایش، بیش از ۱۵ نفر حاضر نبودند، و یکبار هم کسی که داوطلبانه مدیر جلسه شده بود فیالبداهه گفت «بگذارید حرف مخاطبان را هم بشنویم» تا وقت بگذرد. آن همکار فرانکو بعداً از شرکت مربوطه خواست که هزینهاش را پس بدهند، اما شرکت امتناع کرد و تقصیر ناکامی برنامه را به گردن مدعوین انداخت.
محبوبیت ژورنالها و همایشهای مهملباف دارد سر به فلک میکشد. در سال ۲۰۱۵، مطالعهای که سنیو شن و بو-کریستر بیورک (از فنلاند) انجام دادند نشان میداد که دانشگاهیان سراسر دنیا ۴۲۰ هزار مقاله در سال ۲۰۱۴ در ژورنالهای مهملباف منتشر کردهاند. این رقم در سال ۲۰۱۰ برابر با ۵۳ هزار مقاله بود، که بیانگر افزایش هشتبرابری طی فقط چهار سال است. این دو پژوهشگر سرجمع ۹۶۶ ناشر مهملات را شناسایی کردند، که تعدادشان بیش از کل ناشران جدی دانشگاهی است.
شرکتهای داروسازی در زمرۀ بازیگران اصلی صنعت نشرند، که مطالعات مخدوششان در باب بهداشت و سلامت میتواند پیامدهای جدی سیاسی و اجتماعی داشته باشد. مقالۀ جدیدی در بلومبرگ بیزنسویک افشا کرد که شرکتهای پیفیزر، آسترازِنِکا، برستول-مِیِرز اسکویب، گیلید ساینس و مِرک۸ مرتباً از ژورنالهای مهملباف بهمنظور تبلیغ دربارۀ داروهایشان برای کمردرد، دیابت، آرتروز، اچآیوی و سایر عارضهها استفاده میکنند. برخی از پزشکان به این مطالعات اعتماد میکنند، و بسیاری از بیماران هم به پزشکانشان اعتماد میکنند. کارلی بروکینگتون، دبیر مدیریتکنندۀ ژورنال درمان امراض تنفسی که یکبار هم جلوی خرید آن ژورنال توسط یک ژورنال مهملباف ایستاده بود، میگوید: «این مطلقاً خطرناک است. اگر کسی مقالهای را بخواند و به توصیهاش عمل کند، به سر بیماران چه میآید؟»
بهخاطر هشدارهای مکرّر فرانکو دربارۀ این مسأله و مسائل دیگر، بسیاری از استادان مکگیل که برایشان سؤالاتی مطرح بود سراغش رفتند. او میگوید: «من برخی از همکارانم را مقصر نمیدانم. من فهمیدم که آنها گول میخوردند.» ژورنالهای مهملباف، ناشران موجه و معتبر در هر حوزۀ دانشگاهی را سرقت ادبی یا کُپی میکنند، لذا فرد ممکن است خیلی ساده سردرگم شود. به عنوان مثال، تلفظ ساینسویر (یک ناشر مهملباف) شبیه اِلزِیور (یک ناشر واقعی) است. اسم «ژورنال افسردگی و اضطراب» (که شرکت امیکس آن را اداره میکند) تقریباً عین ژورنال جدی «افسردگی و اضطراب» است که وایلی-بلکول منتشر میکند که شرکت معتبری است. از سوی دیگر، ناشران موثق هم ژورنالهای «دسترسی باز» ساختهاند تا با آن «خود دیگرِ» قلابیشان رقابت کنند: یکی از آنها ژورنال طبِ پیشگیری۹ است که تحت مالکیت آیمدپاب (یکی از زیرمجموعههای امیکس) است.
فرانکو احساس میکرد اکثر افراد در دانشکدۀ تومورشناسی حامی تلاشهای او هستند، اما هشدارهایش در مکگیل همیشه ختم به خیر نمیشد. به گفتۀ او، در سال ۲۰۱۷ سه رییس ارشد دانشکده به تقابل با چالشهای او رفتند و سعی کردند خطرات مربوط به مطالعات مهمل را کمرنگ جلوه دهند. فرانکو میگوید: «یک نفر هم خیلی عصبانی شده بود و برایم چیزکی نوشت و گفت: این آدمها کاملاً حق دارند در این کسبوکار باشند». آن سال، رییس بخش پزشکی دانشگاه مکگیل از فرانکو چنین تمجید کرد: «قهرمان هیئتعلمی ما در پرداختن به این مشکل». اما ناشران مهملباف همچنان در کل کشور روبهرُشد هستند.
یکی از انبوه مطالعات مهملی که هنوز هم فرانکو را برآشفته میکند، در سال ۲۰۱۶ در ژورنال دسترسی باز ساینتیفیک ریپورتس۱۰ منتشر شد. این ژورنال متعلق به اشپرینگر (که یک ناشر معتبر است) است و مجموعهای از مقالات باکیفیت و کمکیفیت را میپذیرد. این مطالعه میگفت که واکسن اچپیوی ممکن است آسیب عصبشناختی ایجاد کند: دانشمندان پس از تزریق این واکسن به ۲۴ موش، تغییراتی در دو ناحیۀ مغز موشها مشاهده کرده بودند. فرانکو کارشناس و متخصص همهگیرشناسی سرطان (از جمله سرطانهای مربوط به اچپیوی) است و با واکسن اچپیوی هم آشناست که ثابت شده است مانع سرطان دهانۀ رحم در زنان میشود. او فوراً متوجه نواقص موجود در مقاله شد، گرچه این نواقص شاید هرگز به چشم یک خوانندۀ معمولی نیایند.
میزان واکسنی که به موشهای این آزمایش داده بودند هزار برابرِ حداکثر مقدارِ مجاز برای یک کودک بود. حتی اگر متابولیسم سریعتر موش را هم در نظر بگیریم، آن دُز واکسن حداقل هشتاد برابر قویتر از میزانی بود که در یک واکسن معمول برای انسانها وجود دارد. اینها را دیو هاوکز (ویروسشناس استرالیایی) میگوید. و علیرغم آن دُزهای بالا، به علت سایر مشکلات مطالعه، اثراتش بر موشها همچنان واضح نبود. این مشکلات شامل این دو مورد نیز میشد: روشن نبود چه مواد اضافهای به موشها داده شده است، و ضخامت یک مقطع بافت بر حسب تراکم اندازهگیری شده بود (مثل این که بگوییم یک تکهچوب ۶ درصد ضخیم است).
شارون هنلی، استاد دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی پزشکی در دانشگاه هوکایدو در ژاپن، قدرت علم نادرست و احساسات ضدواکسیناسیون و لابیگری در کشورش را نشان داده است. جالب است بدانید که در ژاپن، جنبش ضدواکسیناسیون رونق یافته است. افرادِ مبتلا به عارضههایی که تشخیص علتشان دشوار بود، واکسن اچپیوی را مقصر بیماریشان میدانستند، و رسانهها نیز از بررسیهای سُست نقلقول میکردند؛ لذا ژاپن در سال ۲۰۱۳ دست از توصیهکردن این واکسن برداشت. دو سال بعد، هنلی و سه همکارش مقالهای در ژورنال معتبر لَنست منتشر کردند که نشان میداد رقم واکسیناسیون جدید اچپیوی در شهر ساپوروی ژاپن از ۷۰ درصد دختران در سال ۲۰۱۳ به کمتر از ۱ درصد در سال ۲۰۱۴ رسیده است.
فرانکو برای رسیدگی به وضعیت آنجا با هنلی و دیگران همکاری کرده بود. او پس از آنکه مطالعۀ اچپیوی را خواند، به بسیاری از همکارانش هشدار داد که محتوایش چقدر عجیب و غریب است. فرانکو یکی از اعضای یک گروه بینالمللی از متخصصان همهگیرشناسی بود که از آن مجله خواستند مقاله را پس بگیرد. که مجله هم این کار را کرد، اما هفده ماه بعد. فرانکو میگوید: «مشکل اینجاست که این مقاله احتمالاً از جایی دیگر سر در میآورد. ما هم باید دوباره بازی موش و گربه را شروع کنیم».
جفری بیل، کتابدار سابق دانشگاه کلرادو-دنور، یکی از اولین کسانی بود که رابطۀ عجیب و دلواپسکنندۀ میان دانشگاهیان و ناشران مهملباف را نشان داد. تعبیر «ناشران یغماگر»۱۱ هم ابداع او بود. چند سال قبل، فرانکو از او دعوت کرد تا در مونترئال سخنرانی کند. بیل در آنجا به مخاطبانش گفت که وضعیت فعلی «زمینهساز فساد» است. او از سال ۲۰۱۲ از طریق «فهرست بیل»۱۲ که یک فهرست سیاه آنلاین است به دانشگاهیان هشدار میدهد. او میگوید این صفحه، قبل از پارسال که او پاکش کرد، روزانه بیش از ۱۵ هزار بازدید داشت.
بهویژه بیل توانست افشا کند که شرکتها و دانشگاهیان چگونه از (به تعبیر او) «زبالهها» حمایت میکنند. مثلاً در سال ۲۰۱۳، اشپرینگر یک اتحاد استراتژیک با فرانتییرز (یکی از ناشران فهرست بیل) برقرار کرد. و در سال ۲۰۱۷، کاملا-راج انترپرایزز۱۳ (که آن هم در فهرست بیل حضور دارد) اعلام کرد توافقنامهای با تیلور اند فرانسیس (یک ناشر واقعی) امضا کرده است تا پانزده ژورنال را کاملا-راج منتشر کند. یکی از آن پانزده ژورنال به نام مطالعات قبایل و قبیلهنشینان۱۴ هدفش را چنین اعلام کرده است: «درک انسانها بهویژه بومیان، عقبماندهها و اقلیتها».
افشای فساد ناشران مهملباف، میانمایه و واقعی، استرس زیادی برای بیل درست کرد. پس از آنکه یک ناشر عصبانی شکایت کرد که بیل اطلاعاتی دربارۀ او جعل کرده است (آن ناشر در فهرست بیل بود)، دانشگاهِ خودِ بیل در اوایل سال ۲۰۱۷ تحقیق دربارۀ سوءرفتار او را آغاز کرد. بیل در آن پرونده پیروز شد (که به گفتۀ او «بیمبنا» بود) اما پیش از موعد بازنشست شد و وبلاگش را پاک کرد. یک دلیل حذف وبلاگ، حملات شخصی به او در محافل دانشگاهی بود. بیل میگوید: «دیگر توان تحملش را نداشتم».
یک استاد اقتصاد در دانشگاه تامپسون ریورز (در استان بریتیش کلمبیای کانادا) استرس مشابهی را از سر گذرانده است. در سال ۲۰۱۷، دِرِک پاین (که بیل میگوید «یکی دیگر از قهرمانان» است) مطالعهای دربارۀ دانشکدۀ مدیریت و اقتصاد آن دانشگاه منتشر کرد. آن مطالعه میگفت که بسیاری از همکارانش (مجموعاً ۳۸ نفر) برای ژورنالهای مهملبافی مینویسند که در فهرست بیل هستند. پاین نوشت: «این دانشکده، یک سنجۀ پژوهشی در نظر گرفته است که نشریات یغماگر را مساوی نشریات واقعی میشمارد». او همچنین دریافت که بین رزومههای پُروپیمانشده با افزایش دستمزد و ارتقا، نوعی رابطه وجود دارد. مایک هنری، رییس دانشکده، میگوید کمیتهای در حال بهروزرسانی معیارهای ارتقا و استخدام دانشکده است. درهمینحال، پاین که ماجرایش پوشش رسانهای وسیعی یافت میگوید که کل این تجربه برایش عجیب و غریب بود.
پاین میگوید دانشگاه تامپسون ریورز در ماه می سال ۲۰۱۸ ورود او را به پردیس دانشگاه ممنوع کرد، در ماه جولای او را معلق کرد، اما در دسامبر اجازه داد به پردیس دانشگاه برگردد. او میگوید تهدیدش کردند که اگر انجام «تست روانشناختی» را نپذیرد، او را به مرخصی استعلاجی میفرستند. من از معاون رییس دانشکده خواستم در این باره نظر بدهد، و او گفت که این ماجرا «مسئلهای پرسنلی» بوده است و تلفن را روی من قطع کرد. انجمن استادان دانشگاه کانادا هماکنون در حال بررسی است که آیا به آزادی دانشگاهی پاین تعرض شده است یا خیر.
فرانکو سعی کرده است گرفتار اتفاقات مشابه نشود. او میگوید: «من نام امیکس را در سخنرانیهایم میآورم اما هرگز اسم افراد را منتشر نمیکنم». بااینحال، فرانکو، پاین و لی سه نفر از برجستهترین دانشگاهیان کانادایند که به مسألۀ فساد در نشرهای دانشگاهی میپردازند. آنها با موضعگیری صریح و علنی سعی میکنند از اعضای هیئتعلمی حساب بکشند و توجه عمومی را به فرهنگ «منتشر کن یا نابود شو» جلب کنند که پژوهشگران را به عدم صداقت تشویق میکند. حرفشان این است که دانشگاهها حداقل نباید به دانشگاهیانی پاداش بدهند که با ناشران مهملباف کار میکنند. یا حتی بهتر این است که کارفرمایانشان، منافع و پول تشویقیِ اعضای هیئتعلمی را به آن دانشپژوهانی بدهند که تحقیقات مشروع و موجهی دربارۀ موضوعات مهمی (مانند واکسنها، آب آشامیدنی، تولید غذا و تغییرات اقلیمی) میکنند که در برابر علم جعلی بسیار آسیبپذیرند.
بزرگترین چالشی که سر راه دانشگاههاست، یافتن راهی برای تمایزگذاشتن میان پژوهش مهمل و تحقیق واقعی است. اما ظرف چند سال گذشته، ابزارهای متنوعی برای کمک به این منظور ابداع شدهاند. مثلاً کیبلز اینترنشنال فهرست اصلی بیل را گسترش داده و یک «فهرست سفید ژورنالها» حاوی یازده هزار ژورنال معتبر و یک «فهرست سیاه ژورنالها» شامل ده هزار ژورنال فریبکار را منتشر کرده است. مشترکشدن در این فهرستها، گرچه گران است و دهها هزار دلار آب میخورد، میتواند به هیئتعلمیها کمک کند تا نشریات قابلاعتماد را در رزومههای علمی و گزارشهای عملکرد پیدا کنند، و همچنین میتواند هدایتگر تصمیم استخدام باشد. ولی تاکنون فقط حدود پانزده مؤسسه یا فرد مشترک این فهرستها شدهاند.
به گفتۀ برخی دانشگاهیان، در کانادا، آژانسهای عظیمی که کمکهزینۀ تحصیلی میدهند نیز میتوانند نقش خود را ایفا کنند. «شورای پژوهش علوم طبیعی و مهندسی» (NSERC)، «شورای پژوهش علوم اجتماعی و انسانی» (SSHRC) و «مؤسسۀ پژوهش سلامت کانادا» (CIHR) سالانه تقریباً ۳ میلیارد دلار کمکهزینه به دانشگاهیان و مؤسسات میدهند، اما هرگز اقدامی علیه آن دانشکدهها یا دانشگاهیانی نکردهاند که از ژورنالهای مهملباف استفاده میکنند یا به همایشهای قلابی میروند. به گفتۀ کوین فیتزگیبونز (مدیر اجرایی برنامهریزی بنگاه و سیاستگذاری در NSERC)، این سه آژانس میدانند که پولشان در این راهها هم مصرف میشود، اما «هیچ سیاستی علیه ژورنالهای یغماگر وجود ندارد. این وظیفۀ ما نیست».
در ماه آگوست سال ۲۰۱۶، کمیسیون فدرال تجارت ایالات متحده شکایتی علیه شرکت هندی امیکس و مالکش (گدلا) ثبت کرد. این کمیسیون اعلام کرد که بهخاطر رویههای فریبندۀ این شرکت از قبیل اعلام نادرست اعتبار ژورنالهایش و عدم افشای هزینههای قابلتوجه، «مصرفکنندگان خسارت جدی خورده و میخورند». سال بعد، یک رأی موقت علیه این شرکت صادر شد. گدلا در پاسخ گفت که این کمیسیون هنوز هیچیک از ادعاهایش را ثابت نکرده است. در مارس ۲۰۱۹، کمیسیون یک حکم بدوی به نفع خود از دادگاهی در ایالت نِوادا گرفت، که جریمهای به مبلغ ۵۰ میلیون و ۱۳۰ هزار و ۸۱۰ دلار داشت. این رقم، برآورد کمیسیون از خسارتی بود که «رویههای غیرقانونی نشر و همایش» آن شرکت در بازۀ ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ به مصرفکنندگان زده بود.
در این میانه، ادواردو فرانکو در سال ۲۰۱۸ رزومههای علمی و ارزیابیهای سالانۀ ۱۵۰ نفر از دانشگاهیان در دانشکدهاش در دانشگاه مکگیل را بازبینی کرد. او دنبال موارد اشاره به ژورنالهای آشکارا مهملباف و همایشهای قلابی بود. او میگوید: «حتی یک مورد هم نیافتم». این اولین سالی است که او هیچ موردی نیافته است؛ که میتوان آن را ثمرۀ تلاشهای او و آگاهی روزافزون عمومی نسبت به این مسأله دانست. دانشکدۀ پزشکی دانشگاه مکگیل نیز هماکنون در همۀ نامههای انتصاب و انتصاب مجدد خود یک پاراگراف اضافه میکند که از کارکنان میخواهد فقط با ژورنالها و همایشهای «کاملاً جاافتاده و معتبر» کار کنند.
فرانکو خوشحال است که سیاهترین قسمت ماجرا از دانشکدهاش حذف شده است. ولی میگوید بسیاری از همکارانش در سراسر کانادا همچنان ژورنالهای میانمایه را در رزومههای علمی و ارزیابیهایشان میآورند: چون برخی از دانشپژوهان کماکان در ناحیۀ خاکستری میان علم مهمل و علم واقعی، میان بلندپروازی و سلامت علمی، کار میکنند. او میگوید: «من شصتوپنجسالهام و خوشحالم که پیر میشوم چون این زمانه، بدترین دوره برای ورود به دنیای علم است». دانشکدۀ فرانکو شاید فیالحال قدری بهبود یافته باشد، اما در کل دنیا، تحقیقات واقعی روزبهروز بیشتر در سیلاب مطالعات مهمل غرق میشوند، گرچه وضع درست باید عکس این باشد. او از تلاش شجاعانۀ همکارانی مانند لی، پاین، بیل، هنلی و هاوکز تقدیر میکند که سعی دارند واقعیت را تغییر دهند. «خلق دانش برای پیش بُردن دنیا، شرافتمندانه است». او امیدوار است که دانشگاهیان بیشتری همین حس و حال را پیدا کنند.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
پینوشتها:
• این مطلب را الکس گیلیس نوشته است و در تاریخ ۲۷ مۀ ۲۰۱۹ با عنوان «The Rise of Junk Science» در وبسایت والروس منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۹۸ با عنوان «آیا کسی میتواند علم را از دست صنعت انتشار مقاله نجات دهد؟» و ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• الکس گیلیس (Alex Gillis) نویسنده و روزنامهنگار کانادایی است. نوشتههای او در والروس، تورونتو استار و دیگر مطبوعات کانادایی به انتشار رسیده است.
[۱] Omics International
[۲] Pulsus Group
[۳] Andrew John Publishing
[۴] iMedPub
[۵] Conference Series
[۶] Hindawi
[۷] Frontiers
[۸] Pfizer، AstraZeneca، Bristol-Myers Squibb، Gilead Sciences و Merck
[۹] Journal of Preventive Medicine
[۱۰] Scientific Reports
[۱۱] Predatory Publishers
[۱۲] Beall’s List
[۱۳] Kamla-Raj Enterprises
[۱۴] Studies of Tribes and Tribals
برخی افکارشان به شکل تصویر است و بعضی به شکل واژهها. اما فرایندهای ذهنی مرموزتر از چیزی که تصور میکنیم هستند
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
برگرفته از کانال جامعه شناسی در تگرام نوشته فرهاد قنبری یکی از ویژگی های خاص جامعه ما این است که در هر زمینه ای از جمله دانشگاه و تحصیل و علم مافیای خاص خودش را آنهم به شکل کاملا قانونی داراست. یکی از این مافیاهای ایجاد شده توسط وزارت علوم، مافیای چاپ اجباری مقاله پیش و پس از دفاع از رساله دکتری است. کارکرد این مافیا به این گونه است که اگر دانشجویی رساله خود را تمام کرده و آماده دفاع باشد، حتما باید مقاله ای مرتبط با رساله را در یکی از علمی، پژوهشی های مورد تایید وزارت علوم (که برای هر رشته ای نهایت سی مجله داخلی است) پذیرش گرفته باشد. حال تصور کنید در برخی رشته های حوزه علوم انسانی مانند تاریخ و جامعه شناسی و علوم سیاسی و.. که موضوعات تحقیق، مرتبط با مسائل داخلی کشور است و امکان پذیرش آن در خارج از کشور بسیار پایین است دانشجو مجبور است در یکی از همین علمی پژوهشی های داخلی مقاله خود را چاپ نماید. برای چاپ این مقالات چند راه وجود دارد. اولین راه قانونی اینکه مقاله خود را برای یکی از این مجلات فرستاد که اغلب پس از طی چند سال شاید امکان پذیرش ایجاد شود(در اکثریت موارد نمی شود) که خود روندی فرسایشی و آزار دهنده است. دوم اینکه به واسطه آشنایی با یکی از اساتید عضو هیات تحریریه یکی از این نشریات امکان پذیرش ایجاد شود که آن هم برای اکثریت دانشجویان مهیا نیست. و سومین راه اینکه از طریق پرداخت رشوه به واسطه های برخی اعضا هیات تحریریه این نشریات حق چاپ و پذیرش سریع را دریافت کرد... نگارنده به واسطه تلاش برای چاپ مقاله قبل از دفاع رساله امروز در میدان انقلاب تهران به دو دفتر فعال در این زمینه مراجعه نمودم که یکی پذیرش در مجله (....) در عرض یک هفته را یازده میلیون تومان و پذیرش در یک نشریه دیگر را پانزده میلیون تومان اعلام کرد. نشریاتی که نام تقریبا اکثر اعضاء هیات تحریریه آنها از اسلامی اساتید شناخته شده رشته علوم سیاسی بود..
تا زمانی که مبنا و معیار ارتقا و ترفیعات اعضای هیئت های علمی، «شمار» و «تعداد» مقالات باشد و محتوا در اولویت چندم باشد یا اصلاً در اولویت نباشد، اوضاع به همین منوال خواهد بود. در گذشته های نه چندان دور و در زمان هایی که پیشرفت های انقلابی علوم اتفاق افتاد، شیوه ارائه و انتشار مطلب، بر اساس «کتاب» و «مباحثه بر مبنای کتاب» بود و نه انتشار مقاله. شاید ایجاد محافل معتبر تخصصی و حرفه ای بتواند به نحوی و تا اندازه ای به مشکلات نشریات نامعتبر کمک کند. به ویژه آن که هر تحقیقی به انتشار مقاله منجر نمی شود و اصلاً قرار هم نیست چنین باشد. سواد و حتی توانایی در فناوری و تولید در میان بسیاری از دانش پژوهان الزاماً به انتشار مقاله منجر نمی شود. باید معیارهای دیگری هم طراحی شود تا سلطه «منتشر کن یا نابود شو!» از میان برود.
فقط مقاله ها نیستند.مثلا همون کشف ژن همجنس گرایانه و یا اینکه از ماریجوانا میشه به عنوان دارو استفاده کرد ؛همه این چرندیات رو به نام علم در مغز مردم فرو کردند در حالیکه واضح بود این ها از سیاستمداران پول گرفته اند.در یکی از مقالات همین سایت خوندم اوایل باید مذهب حکم تبرئه یک چیز رو می داد .الان این کار رو واژه علم می کنه.ولی در حقیقت علم هم به دست ثروتمندان افتاده و دگیر حقایق علمی نیستند که به دست مردم می رسند بلکه چیزی که منافع ثروتمندان رو تامین می کنه تحت پوشش واژه علم
به نظر من در کشور ٬ فارغ از مقاله های نامعتبری که به چاپ می رسند. مقاله های معتبر هم قرار نیست منجر به خلق تکنولوژی درکشور شوند بلکه خوراک مناسبی برای صنایع کشورهای پیشرفته خواهند شد. این مقاله ها جدایی از اینکه در رزومه افراد درج می شوند بیشتر بستری را برای مهاجرت و پذیرش دانشجویان در دانشگاه های خارجی فراهم می آورند. لذا اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم گویی سیستم آموزشی با هدف کسب رتبه بالای علمی منطقه صرقا در حال بازی خوردن است.
سلام ممنون از مطلب کاربردی شما خوشبختانه اون لیست پاین که در وبلاگش منتشر می کرد الان مبنای بررسی ژورنال های جعلی در معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت است و در سایت blacklist.research.ac.ir وزارتخانه وجود دارد و انتشار مقاله در این ژورنالها هیچ امتیازی برای اساتید در روند ارتقای شغلی ندارد. این لیست نیز به روز رسانی می شود.
سال به سال شاهد افت کیفیت تحقیقات و محتوای علمی تولید شده در نشریات کشور هستیم. گرایش برخی فصلنامه های علمی-پژوهشی به انتشار نوشته های میان مایه بر همگان آشکار است. روند زرد شدن مجلات علمی دیری است که آغاز شده و با ادامه وضع فعلی به زودی باید فاتحه علم و دانش را خواند.