مجموعه یادداشتهایی دربارۀ شکستخوردن
تهدید بزرگی پیش روی ماست: اینکه شکستخوردن معنای خودش را از دست بدهد. پیشرفتهای چشمگیر فناوری بسیاری از محالات گذشته را ممکن کردهاند و امروزه حتی مهندسی پزشکی دارد به نامیرایی میاندیشد. از طرف دیگر، مروجان فرهنگ موفقیت دائماً در گوشمان میخوانند که شکستی در کار نیست، هر چه هست پلی است برای پیروزی. ولی دنیایی را تصور کنید که هیچکس در معنای حقیقیاش شکست نمیخورد. دنیای بیمعنایی نخواهد شد؟
4 دقیقه
♦ برای مطالعۀ هر یک از مطالب پرونده، بر روی تیتر آنها کلیک کنید.
• شکست مقدمۀ پیروزی نیست، مقدمۀ شکستی دیگر است
در برابر مرگ، این شکست نهایی و عظیم، بازی نمیکنید که پیروز شوید، بازی میکنید که یاد بگیرید چگونه ببازید
شنیدن این ضربالمثل قدیمی که «هر شکست مقدمۀ پیروزی است» ما را کسل میکند؛ یا باورش نمیکنیم یا اگر آن را درست بدانیم، فکر میکنیم برای نابغههایی است که ناگهان نیروهایی ماورایی به کمکشان آمده. اما کسانی که این ضربالمثل را ساختهاند از بُن اشتباه میکردند. تاریخ انسانها، از آدم ابوالبشر تا کنون، تاریخ شکستهایی یکی پس از دیگری است. هیچ وقت نبوده که این شکستها انسان را تهدید نکنند، آنقدر که به آن عادت کردهایم. اما میشود دیگر شکست نخوریم؟
• شکستخوردن شرمساری ندارد، اما جشنگرفتن هم ندارد
شکستها چه زمانی نوید هیچ موفقیتی را نمیدهند؟
مدتهاست که همه طرفدار شکست شدهاند، البته نه آن شکستی که یکجور خاتمه و پایان به حساب میآمد. این نسخۀ جدیدِ شکست گویا نقطۀ عطفی است که هر انسان موفق باید تجربهاش کند. حالآنکه ناکامی و موفقنشدن پیشازاین فقط یک فایده داشت و آن دستکشیدن از تلاش بیهوده بود. مگان نولان میگوید فرهنگ ما عامدانه شکستهای بینتیجۀ آدمهای معمولی را نادیده میگیرد و افراد را به ورطۀ خیالبافی و اتلاف وقت میاندازد.
• فلسفه باشگاه مشتزنی است
همۀ ما میخواهیم در مناظرهها پیروز شویم، اما طرف بازندۀ دعوا فیلسوف است
تاحالا دعوا کردهاید؟ آنقدر که زیر مشتولگد کسی کشته شوید؟ لابد نه، چون زندهاید و دارید این متن را میخوانید. دعوای فلسفی چه؟ در مناظرهای فلسفی طوری شکست خوردهاید که تلخیِ شکست را زیر زبانتان حس کنید؟ اگر این شکست را نچشیدهاید، بد به حالتان. چون، در این صورت، اصلاً نمیدانید فلسفه چیست. سقراط میگفت فلسفه مشق مرگ است. اما اگر در گفتوگویی فلسفی آنچنان ببازید که چیزی برای گفتن نداشته باشید، آن وقت اعتراف میکنید که فلسفه نه مشق مرگ، که خودِ مرگ است.
• چرا پشیمانی عنصری اساسی برای زندگی است؟
ریشهها و علتهای گریز از پشیمانی و انکار شکست
بسیار میشنویم که گذشته را رها کن: «گذشتهها گذشته»؛ «همینه که هست»؛ «آب رفته به جوی باز نمیگردد»؛ بهترین کار این است که با گذشته، رفتاری مثل یک گنجۀ لبریز داشته باشیم: درش را ببند و به حال خودش رها کن. کارینا چوکانو میگوید در در فرهنگ ما پشیمانی نشانۀ ضعف و شکست است و مردم احساس میکنند که برای ماندن در میدان بازی، باید پشیمانی را انکار کنند. اما ریشۀ این انکار گذشته چیست؟
• حتی در دوران پیروزی، خوابِ شکستهایمان را میبینیم
رؤیاها ما را به گذشته میبرند تا دوباره حسرت کارهایی را بخوریم که انجام ندادهایم
ریچارد روسو، نویسندهای بسیار موفق است. کتابهایش جایزههای فراوان بردهاند و ثروت و منزلت زیادی برایش به ارمغان آوردهاند. به تعبیر خودش، آدمی است که دارد همان کاری را انجام میدهد که برایش ساخته شده. پس ظاهراً نباید در زندگیاش احساس شکست کند. اما رؤیاهای تکرارشوندهای که شبها او را در خود غرق میکنند، گویا چیز دیگری برای گفتن دارند. تکههایی از گذشته، که هر بار به او یادآوری میکنند در زندگی غمهایی است که تمام نمیشود.
• شکست واقعاً ممکن است پل پیروزی باشد
وقتی میفهمیم قهرمانان زندگیمان هم بارها شکست خوردهاند، عملکردمان بهتر میشود
همه این جملۀ کلیشهای را حفظیم که شکست پل پیروزی است. هزار بار هم شنیدهایم که ادیسون وقتی میخواست لامپ را اختراع کند، صدها بار شکست خورد. اما در واقعیت، شکستها ما را عاصی و ناامید میکنند. در دنیایی که همهچیز شده است موفقیت، منفور بودن شکست بیشتر از همیشه است. با همۀ اینها تحقیقات جدید نشان میدهد شنیدنِ قصۀ شکستهای دیگران و کنارآمدن با شکستهای شخصی میتواند در عملکرد آموزشی دانشآموزان تأثیر مثبت بگذارد.
اینکه چرا انسانها به نگهداشتن حیوانات خانگی علاقه دارند پرسشی است که پاسخدادن به آن اصلا ساده نیست
بسیاری از بحثهایی که در کلاسهای مبانی اقتصاد طرح میشود کلیشه و تاریخمصرفگذشته است
سفرهای اینستاگرامی پر از پژواکهای استعماریاند
ناهار رایگان، وقفههای استراحت ذهنی، معلمهای خوشحال و مهمتر از همه: برابری