بررسی کتاب

تنهاشدن درد بیشتری دارد یا گلوله‌خوردن؟

گاهی اوقات ترجیح می‌دهید از درد به خود بپیچید، ولی از یک رابطه بیرون انداخته نشوید

تنهاشدن درد بیشتری دارد یا گلوله‌خوردن؟

گاهی اگر به ما خیانت شود، دشنام بشنویم، تنها بمانیم، یا داغ عزیزانمان را ببینیم، آنچنان فرومی‌ریزیم که دیگر امید بازگشت به زندگی عادی چیزی بیشتر از رؤیا نخواهد بود. البته در این مواقع اطرافیان سعی می‌کنند ما را با حرف‌هایشان تسکین بدهند. آن‌ها فکر می‌کنند این دردها صرفاً یکسری حالات ذهنی‌اند که با تصمیم و اراده می‌شود آن‌ها را دور ریخت. اما تحقیقات جدید نشان می‌دهد این نوع دردهای اجتماعی دست‌کمی از بیماری‌های جسمانی صعب‌العلاج ندارند.

NYMag

How Scientists Invented a Test to Measure Hurt Feelings

ویل استور، نیویورک مگزین — سال‌ها پیش، کیپ ویلیامز، استاد روان‌شناسی، در حالی که بعدازظهر خود را در پیک‌نیک می‌گذراند چیزی به‌یادماندنی را تجربه کرد و این تجربه بعدها منجر به نتایجی شد. او با سگش کنار دریاچه‌ای در آیووا نشسته بود که ناگهان یک فریزبی۱ کنارش افتاد. سرش را بالا گرفت و دید دو مرد منتظرند که او فریزبی را به سمت‌شان پرت کند. ماجرا را برای من این طور تعریف کرد که «من هم بلند شدم و فریزبی را به سمت آن‌ها انداختم. می‌خواستم بنشینم که با کمال تعجب دیدم دوباره آن را به سمت من انداختند. این طور شد که شروع کردیم به انداختن فریزبی برای همدیگر».

این بازی تا مدتی خیلی خوب ادامه پیدا کرد، اما بعد اتفاقی مبتذل و هراسناک رخ داد. او می‌گوید «از یکجا به بعد آن‌ها دیگر فریزبی را برای من نینداختند. هیچ حرفی هم نزدند. حواسشان به خودشان بود و دیگر به من نگاه نکردند». ویلیامز فقط همان جا سر جایش ایستاده بود، کنار سگش، و احساس هراس می‌کرد. «تعجب کرده بودم که این تجربۀ واقعاً کوچکِ طردشدن چقدر قدرتمند است. با جان و دل آن را احساس می‌کردم. با تمام وجودم آن را حس می‌کردم. من آسیب دیده بودم».

آنچه آن مردان نمی‌دانستند این بود که ویلیامز متخصص علوم اجتماعی است و دنبال راهی برای مطالعه روی طردشدگی می‌گردد. آن‌ها ایده‌ای درخشان در اختیار او قرار داده بودند. او تصمیم گرفت همین موقعیت را دوباره و این بار در آزمایشگاه ایجاد کند: یک نفر را با دو غریبه مشغول بازی‌ای مانند فریزبی می‌کرد و ناگهان این فرد از بازی طرد می‌شد، و او هر چه اتفاق می‌افتاد را ثبت می‌کرد. او می‌گوید این کار «اثری فوق‌العاده بر افراد داشت. بر اعتمادبه‌نفس آن‌ها، بر احساس کنترلشان بر محیط و بر آنچه بدان ’حضور معنادار‘ می‌گوییم اثر می‌گذاشت، یعنی اینکه آیا فرد احساس می‌کند تأیید شده یا نادیده گرفته شده است. همین‌طور بر احساس خشم و ناراحتی آن‌ها نیز اثر می‌گذاشت». ویلیامز برخی از این آزمایش‌ها را از پشت یک آینۀ یک‌طرفه مشاهده می‌کرد. «آن‌قدر قدرتمند بودند که گاهی تحمل نگاه کردنشان را نداشتم».

همۀ این‌ها این حقیقت عامیانه را که «حرف مردم باد هواست»۲ زیر سؤال می‌برد. حرف‌ها می‌توانند آسیب برسانند، و واقعاً هم چنین می‌کنند. ویلیامز می‌گفت «مردم می‌گویند درد اجتماعی ’فقط در ذهن شماست‘ غافل از اینکه درد جسمانی نیز در ذهن ثبت می‌شود». (واقع مطلب اینکه برخی از پژوهشگران معتقدند این دردها در عمل از شبکه‌های مغزی یکسانی استفاده می‌کنند اما، در هنگام نوشتن این مقاله، مباحثی آکادمیک دربارۀ میزان همپوشانی این‌ها جاری است). و درد جسمانی دردناک‌تر از درد اجتماعی نیست. دکتر جورجیا سیلانی از مدرسۀ بین‌المللی مطالعات پیشرفته در ایتالیا به من می‌گفت «گاهی اوقات شما ترجیح می‌دهید درد جسمانی داشته باشید ولی از یک رابطه بیرون انداخته نشوید. این درد را در بدن خود احساس می‌کنید. مثل این است که بدن شما مریض شده باشد. انگار که یک ویروسی گرفته باشید». گروه پژوهشی او مجموعه مطالعاتی را از طریق اسکنر مغزی روی افرادی انجام داده‌اند که مانند آزمایش ویلیامز از بازی طرد شده بودند، با این تفاوت که این‌بار به آن‌ها شوک الکتریکی هم داده می‌شد تا مقایسه‌ای بین این دو نوع درد صورت بگیرد. «ما دیدیم که درد اجتماعی هم می‌تواند با همان قدرت درد جسمانی احساس شود».

درد اجتماعی انواع بسیار متعددی دارد: خجالت‌زده شدن، مورد خیانت واقع شدن، داغ نزدیکان را دیدن، دشنام شنیدن، طردشدن از یک گروه یا یک فرد، تنها ماندن، دل‌شکستگی. وجه مشترک همۀ اینها طردشدن است. طردشدگیْ تهاجمی سنگین به خود است، و گاهی اوقات آن را «مرگ روان‌شناختی» می‌نامند. (بی‌دلیل نیست که قدیس بندیکت مجازات نهایی برای راهبان متمرد را «داغ تکفیر» می‌دانست). تصور می‌شود دلیل اینکه ما طردشدن را با چنین رنج طاقت‌فرسایی تجربه می‌کنیم به زمانی بازمی‌گردد که به‌صورت قبیله‌هایی آسیب‌پذیر در این سیاره زندگی می‌کردیم. سیلانی می‌گفت «قبیله از شما حفاظت می‌کند و آب و غذا برایتان فراهم می‌آورد. برای شکارکردن، احتمالاً به پنج یا شش نفر نیاز دارید. خودتان به‌تنهایی از عهدۀ آن برنمی‌آیید». اگر از گروه طرد می‌شدید، احتمالاً معنایش این بود که محکوم به مرگ هستید.

احتمالاً دلیل رشدیافتن درد اجتماعی در ما همین است: درد اجتماعی زنگ هشداری بوده که به شما اعلام می‌کرده چیز نادرستی در حیات اجتماعی‌تان وجود دارد و باید بلافاصله برایش کاری بکنید. از این جهت، درد اجتماعی تفاوتی با درد جسمانی ندارد، چون آن هم زنگ هشداری است که برای مثال به شما می‌گوید به زخم باز دست نزن، یا با پای شکسته راه نرو. درد یعنی اطلاعات. ویلیامز می‌گفت «افرادی هستند که توانایی تجربۀ درد جسمانی را ندارند و معمولاً هم در دهۀ سوم زندگی‌شان از دنیا می‌روند». امروزه، برخی از پژوهشگران معتقدند انزوای اجتماعی برای انسان به اندازۀ سیگارکشیدن خطری کشنده محسوب می‌شود.

اما درد اجتماعی فقط هشداری به خود ما نیست. وقتی می‌بینیم شخص دیگری طرد می‌شود نیز درد اجتماعی را تجربه می‌کنیم. سیلانی روی مجموعه‌ای از مطالعات کار کرده که واکنش افراد به طردشدن دیگران را بررسی می‌کنند. او می‌گوید «آنچه ما دیدیم بازفعال‌شدن ناحیه‌ای از مغز بود که در تجربۀ درد به‌صورت اول‌شخص مشاهده کرده بودیم. از این رو مشاهدۀ تجربۀ طردشدن وقتی برای دیگری رخ می‌دهد می‌تواند همان‌قدر دردناک باشد که خودتان آن را تجربه کنید». درست است، ما به این احساس «همدردی» می‌گوییم. گفته می‌شود ما درد دیگران را به این دلیل احساس می‌کنیم که لازم بوده زندگی قبیله‌ای تداوم پیدا کند، ما مجبور بوده‌ایم که چیزی ما را به مجازات کسانی که با دیگران بد رفتار می‌کردند تحریک کند. او می‌گوید «در یک محیط اجتماعی، اگر شما بی‌عدالتی مشاهده کنید، احتمالاً سعی می‌کنید برای آن رفتار مجازاتی در نظر بگیرید تا دوباره رخ ندهد».

ولی ما نسبت به هر کسی احساس همدردی نمی‌کنیم. پرفسور جیمز کوان در دانشگاه ویرجینیا توضیح داده است که ما تنها نسبت به کسانی که متعلق به گروه خودی‌ها هستند همدردی را تجربه می‌کنیم. گروه پژوهشی او گزارش کرده که وقتی شرکت‌کنندگان در یک اسکنر اف.ام.آر.آی باور می‌کنند قرار است یکی از دوستانشان شوک الکتریکی بگیرد، نواحی‌ای از مغز آنان که نوعاً در واکنش به تهدید درگیر می‌شود فعالیت بیشتری نشان می‌دهد؛ این همان چیزی است که در آزمون‌های جورجیا سیلانی مشاهده شده بود. اما وقتی آن تهدید روی یک غریبه اِعمال می‌شود، فعالیت بسیار کمی در آن ناحیه مشاهده می‌شود.

مطالعات دیگر، توسط پژوهشگران دانشگاه شنژن در چین، نشان داده است که ما به سختی ممکن است در قبال کسانی که جایگاه بالاتری نسبت به ما دارند احساس همدردی کنیم. این اثر را می‌توان در این واقعیت دید که اغلب احساس می‌کنیم حق داریم با سیاستمداران، مدیران، و سلبریتی‌ها بسیار سبعانه و ناعادلانه برخورد کنیم، در حالی که آن‌ها هم در نهایت به اندازۀ ما انسان هستند.

وقتی خشونت اخلاقی آغاز می‌شود، عطش ما برای انتقام هم شعله‌ور می‌گردد. مسلماً ما هنوز هم از سلاح طرد کردن برای حمله استفاده می‌کنیم، چنانکه همیشه می‌کرده‌ایم، و علم درد اجتماعی می‌گوید این کار گاهی همان‌قدر سبعانه است که گونه‌های جسمانی آن سبعانه هستند. کیپ ویلیامز می‌گفت «انسان‌شناس‌ها تصور می‌کنند طردشدگی بنیاد تمدن بوده است، چون ترس از آن شما را شبیه به دیگران می‌کند. اما اگر در آن زیاده‌روی شود، همه شبیه به هم خواهند شد. چون برای تکثر و خلاقیت مجازات تعیین می‌کند. آن‌قدر گرفتار هماهنگ‌بودن با دیگران خواهید شد که جرئت نخواهید کرد هیچ چیز منحصربه‌فردی ارائه کنید». در فرهنگ امروزی، این پدیده را می‌توان اغلب در رسانه‌های اجتماعی، روزنامه‌ها و پردیس‌های دانشگاهی مشاهده کرد. «این را در هر دو جناح می‌بینید، هم در راست‌ها و هم چپ‌ها. فشار سنگینی برای هماهنگ‌شدن تحمیل می‌شود و واکنش مستقیم و فوری این است که پیوندهای افرادِ ناهماهنگ قطع شود یا طرد شوند».

آنچه در علم درد اجتماعی در حال روشن شدن است خطای پنهانی است که در کانون فردگرایی نهفته است. ما گونه‌ای هستیم که آن‌قدر اجتماعی است که استاد روان‌شناسی، جاناتان هیت، ما را «۱۰ درصد زنبور» دانسته است. ما طوری تکوین پیدا کرده‌ایم که در جامعه رشد کنیم. ما به هم نیاز داریم، و وقتی این نیاز برآورده نمی‌شود آسیب می‌بینیم.

• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.


اطلاعات کتاب‌شناختی:

Storr, Will. Selfie: how we became so self-obsessed and what it’s doing to us. The Overlook Press, 2018


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را ویل استور نوشته است و در تاریخ ۲۵ آوریل ۲۰۱۸ با عنوان «How Scientists Invented a Test to Measure Hurt Feelings» در وب‌سایت نیویورک مگزین منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۰ شهريور ۱۳۹۷ با عنوان «تنهاشدن درد بیشتری دارد یا گلوله‌خوردن؟» و با ترجمۀ محمدابراهیم باسط منتشر کرده است.
•• ویل استور (Will Storr) نویسنده‌ای است برندۀ چند جایزۀ ادبی و علمی. علاوه‌بر کتاب سلفی، کتاب‌های پرآوازۀ دیگری نیز نوشته است: بدعت‌گذاران: ماجراجویی در کنار دشمنان علم (The Heretics: Adventures with the Enemies of Science) و متقاعدنشدنی‌ها (The Unpersuadables).
••• این متن برگرفته‌ای است از کتاب سلفی: چطور این قدر نسبت به خودمان وسواس پیدا کردیم و این چه بلایی سر ما می‌آورد (Selfie: how we became so self-obsessed and what it’s doing to us) نوشتۀ ویل استور.

[۱] Frisbee: فریزبی نوعی وسیلۀ بازی است که از یک صفحۀ مدوّر لبه‌دار به قطر ۲۰ تا ۲۵ سانتی‌متر درست شده است. از این وسیله برای تفریح و ورزش رقابتی استفاده می‌شود. نحوۀ بازی به این صورت است که صفحه را به آسمان پرتاب می‌کنند و آن را می‌گیرند [ویکی‌پدیا].
[۲] بخشی از یک ضرب‌المثل که صورت کامل آن چنین است: «چوب و سنگ استخوانم را می‌شکند، ولی حرف‌ها اثری ندارد». منظور ضرب‌المثل این است که آسیب فیزیکی می‌بینم، ولی توهین یا حرف دیگران برایم آسیبی به بار نمی‌آورد [مترجم].

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

نوید

۰۹:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۸
0

درود بر ترجمان... من اینجا رو متوجه نشدم: انسان‌شناس‌ها تصور می‌کنند طردشدگی بنیاد تمدن بوده است، چون ترس از آن شما را شبیه به دیگران می‌کند. اما اگر در آن زیاده‌روی شود، همه شبیه به هم خواهند شد. چون برای تکثر و خلاقیت مجازات تعیین می‌کند...

زهره

۱۲:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۳
0

تنهایی دردی که تنها کسانی که آن را تجربه کرده اند معنای آن را میفهمند . تنهایی بهایی است که باید بابت پیشرفت فردی در دنیای امروز پرداخت . وقتی همه چیز را بدست آوردی دیگرانی که با هم بودند و لاجرم عقب مانده اند طردت میکنن و تو تازه میفهمی که دیگر هرگز صمیمیت قبلی را با انها نمیتوانی تجربه کنی

ندا

۰۵:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۳
0

دست مریزاد به همّت و آزاداندیشی و وسعت نظر گروه ترجمان.

ساچ

۰۱:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۳
0

هم موضوع جذاب بود و هم ترجمه عالی

کرم زرگر

۰۷:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۲
0

طرد و پیامدهاش موضوع مهمی است. برای تکمیل مطالب این مقاله را هم ترجمه کنید یا بخوانید.https://www.apa.org/monitor/2012/04/rejection

سعیده

۱۰:۰۷ ۱۳۹۷/۰۷/۰۹
0

عالی و مطابق حقیقت بود. موافقم....درد تنهایی از درد گلوله خوردن بیشتره

۱۱:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
0

عالی بود . ممکن است کتابی در این زمینه معرفی کنید که راهکار هم داشته باشه . ممنون

رضا حسینی پور

۰۷:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
0

پیگیری موضوع طرد شدگی می تواند راهنمایی برای ما باشد در یافتن چگونگی شکل گیری گروه هایی همچون داعش!

الهه

۱۲:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۲
0

به نظرم درد روحانی شدتش بیشتراز جسمانی ه،مطلب زیبایی بود،تشکر

علیرضا

۰۸:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۲
0

آن کسی خوب زیسته است که در تنهایی به سر برده است. "رنه دکارت"

محمد مهدی

۰۵:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۲
0

دیگه اکثرا امروزه برای کسب اطلاعات از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند تنها سایتی ک منو وادار میکنه وارد وب بشم این سایته

سحر

۰۷:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۱
0

چه مقاله جالبی مخصوصا اون قسمتی که میگفت زندگی در انزوا میتونه به اندازه سیگار کشیدن مرگ آور باشه . ممنون از سایت خوبتون

زهرا

۰۲:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۱
0

سلام.بابت زمانی که برای ترجمه ی متن گذاشتید تشکر میکنم.بسیار عالی بود.

بهرام سپاسگزار

۰۲:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۰
0

با سلام بسیار خواندنی و آموزنده بود. در بلندای زندگانی بازتاب این نظریه را، بارها، تجربه کرده ایم و چه ساده از کنار آن گذشته ایم. دوست داشتم اش!

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0