گفتوگوی برد اِوانز با سیمونا فورتی
آیا خشونت شر است؟ به هر شکل و روی هر کس که اجرا شده باشد؟ احتمالاً جواب ما به این سوالات مثبت است. اما سیمونا فورتی، فیلسوفی که در صدد است تا نظریۀ ابتذالِ شر هانا آرنت را به منتهای خود برساند، معتقد است نباید به سادگی به آن سوالات جواب مثبت داد. زیرا موضع «قربانی» مستعد پروراندنِ شکل وخیمی از خشونت است که خود را خشونتی غیرخشونتآمیز و مشروع جلوه میدهد.
گفتوگوی برد اِوانز با سیمونا فورتی، نیویورک تایمز — این هشتمین گفتوگو از سری گفتوگوهایی است که با فیلسوفان و نظریهپردازان انتقادی در پرسش از خشونت ترتیب داده شده است. این مکالمه با سیمونا فورتی انجام گرفته است؛ فورتی استاد فلسفۀ سیاسی در دانشگاه پیدمونت شرقی در ایتالیا و استاد مدعو در حوزۀ مطالعات اجتماعی در دانشگاه نیو اسکول در نیویورک است. جدیدترین کتاب او دیوهای جدید: بازاندیشی در قدرت و شرّ امروزی۲ است.
برد اِوانز: از زمان حملات ۱۱ سپتامبر تا جنگهای کنونی علیه داعش، سیاستمداران برای رسیدن به اهدافشان هیچ تردیدی در بهکاربردن مفهوم شرارت به خود راه ندادهاند. اصطلاح «محور شرارتِ» جورج دابلیو بوش یا تأکید باراک اوباما در سخنرانی جایزۀ صلح نوبل بر این نکته که «شرارت در جهان وجود دارد» نمونههایی آشکار هستند. اما ریچارد جی. برنشتاینِ فیلسوف در کتابش، شرارت رادیکال: یک کنکاش فلسفی۳ اشاره میکند که برخورد اندیشمندان در مواجهه با این مفهوم حاکی از بیمیلی بوده است. به باور شما آیا این حقیقت دارد؟ اگر چنین است، چرا؟
سیمونا فورتی: شرارت، برای قرنها بسیار پیش از ۱۱ سپتامبر، انگیزهای قدرتمند برای بسیج عمومی بوده است: از جنگهای صلیبی، که بهمنظور پالودن مسیحیت از شرِ وجود کافران رخ داد، تا توصیفی که رونالد ریگان از اتحاد جماهیر شوروی با عنوان «امپراتوری شرارت» به دست داد. اینگونه صحبتکردن بسیار بجا مینماید، چراکه میتواند یک استراتژی سیاسی قدرتمند درجهت احیای دوبارۀ دوگانگی متافیزیکی و کلامی میان خیر و شر باشد، که دومی، یعنی شر، مسلماً بهمثابۀ خصلت ذاتی برای دشمنی که باید شکست دهیم به کار برده میشود.
در مورد بازگشت به «گفتوگوهای شرارت»، پس از ۱۱ سپتامبر، حق با برنشتاین است. در آغاز قرن بیستویکم، این دستورالعملهای سادهانگارانه در دنیای روشنفکرانه مورد حمله قرار میگرفت. اما برجستگی حملات ۱۱ سپتامبر برای بهوجودآمدن یک بینش دوگانهگرای خیر-شر و توصیفی رادیکال از شر، بر مبنای این بینش، کاملاً مناسب بود.
امروز میتوانیم ببینیم که هم ایدئولوژیهای بنیادگرایِ ستیزهجو و هم لفّاظیهای ضدتروریسم غربی از یک برنامه مشابه خیر-شر، بهمثابۀ ابزاری برای جدا ساختن جهان در امتداد یک دوپارگی سادهانگارانه، بهره میگیرند.
برای نمونه، همین مثال داعش را در نظر بگیریم. چنانچه بخواهیم خشونت آنها را تنها بیخردانه و حتی وحشیانه قلمداد کنیم، نکوهش و محکومیت ما در تصور عموم، با جدیت، طنینانداز نخواهد شد. به تصویر کشیدن خشونت در چارچوب «شرارت» نهتنها اطمینان میدهد که جنگ علیه آن الزامآور است، بلکه بدون قید و شرط ما را در جناح درست تاریخ اخلاقی قرار میدهد.
* این گفتوگو بخشی از مجموعه مصاحبههای وبسایت نیویورکتایمز با فیلسوفان و نظریهپردازان انتقادی دربارۀ «خشونت» است. متن کامل این گفتوگو بههمراه سایر مصاحبههای این مجموعه بهزودی در قالب کتاب توسط انتشارات «ترجمان علوم انسانی» منتشر خواهد شد.
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
کتابی جدید، تاریخ ایدۀ خودآفرینی را در کنار تغییرات مذهبی بررسی میکند
نظریۀ «انفجار هوش» بر مبنای درک نادرستی از هوش به وجود آمده است