القاعده که زمانی مخوفترین شبکۀ تروریستی جهان بود به عنوان یک ایده و سازمان در آستانۀ سقوط است
داعش فقط در میدانهای جنگ و در رقابتهای جذب اعضا القاعده را به حاشیه نبرده است بلکه کودتایی به راه انداخته است تا آن را از درون نابود سازد. گاردین طی مجموعه مصاحبههایی با رهبران ارشد القاعده که در قالب روایتی داستانی تنظیم شده ماجرای شکاف ایجاد شده در دل افراطگرایی را بازگو میکند.
35 دقیقه
گاردین — در تاریخ ۵ فوریه، مقامات رسمی اردن تأیید کردند که مغز متفکر القاعده، ابو محمد المَقدِسی، از زندان آزاد شده است. گرچه مقدسی شهرت کمی در غرب دارد، ولی در اندیشۀ افراطی اسلامی هیچ شخصیت زندهای به اندازۀ او اهمیت ندارد. این فلسطینی ۵۶ ساله در دهۀ ۱۹۸۰ میلادی به شهرت رسید. در این دهه، او نخستین عالم افراطی اسلامی مهمی شد که خانوادۀ سلطنتی سعودی را مرتد و از اینرو هدف جهاد دانست. در آن زمان، آثار مقدسی به قدری رادیکال بودندکه حتی اسامه بنلادن آنها را بیش از حد افراطی دانست.
امروزه مقدسی دوست صمیمی رهبر القاعده، ایمن الظواهری، به حساب میآید و سران القاعده در دیگر مناطق، از شمال آفریقا گرفته تا یمن، احترام بسیاری برای او قائل هستند. خواندن کتب و رسالات فراوان او برای مبارزان اسلامی سراسر جهان که مشتاقانه پیگیر تازهترین اظهارات وبگاه مقدسی، «منبر التوحید و الجهاد»، هستند از واجبات است؛ اما شاید شهرت او بیشتر بهخاطر ارشاد ابو مُصعَب الزرقاوی باشد، زمانی که هر دو به اتهام اقدامات تروریستی در اواسط دهۀ ۱۹۹۰ میلادی در اردن زندانی بودند. ابو مُصعَب الزرقاوی بانی سازمانی بود که بعداً داعش شد. او در ۱۹۹۹ میلادی آزاد شد و پس از بیعت با القاعده اردوگاه تروری فرقهای و وحشیانه به راه انداخت و یکی از بدنامترین افراد در عراقِ بعد از جنگ شد. این امر مقدسی را واداشت تا در انتقادات ویرانگری سرشناسترین شاگردش را در میان عموم صریحاً سرزنش کند.
اکنون فردی که تحلیلگران آمریکاییِ تروریسم او را «تأثیرگذارترین نظریهپرداز زندۀ جهادی» میخوانند، خشم خود را معطوف داعش کرده و سال گذشته هم به عنوان یکی از نیرومندترین منتقدان این گروه ظاهر شده است. بلافاصله پس از آنکه رهبر داعش، ابوبکر البغدادی، در ژوئن گذشته تأسیس خلافت را اعلام کرد، مقدسی مقالهای بلند نوشت و در آن از داعش با عنوان جاهل و گمراه انتقاد کرد و آنها را به تحریف «پروژۀ اسلامی»ای متهم کرد که خودش مدتها آن را پرورانده بود.
جنگ لفظی مقدسی با داعش نشانۀ شکاف جدیدی در دل افراطگرایی اسلامی است و نیز نشان میدهد القاعده که زمانی مخوفترین شبکۀ تروریستی جهان بود، میداند که عقب افتاده است.
داعش القاعده را فقط در میادین جنگ سوریه و عراق و برای رقابتهای سرمایهگذاری و جذب اعضای جدید به حاشیه نبرده است. مطابق مجموعه مصاحبههایی اختصاصی با اندیشمندان جهادی ارشد، داعش «کودتایی» علیه القاعده به راه انداخته است تا آن را از درون نابود سازد. در نتیجه، آنانها اکنون میپذیرند که القاعده به عنوان یک ایده و یک سازمان در آستانۀ سقوط است.
مقدسی سه هفته پس از آزادیاش، در ظهری بهاری در خانۀ دوستش ابوقَتاده روی مبل نشست و با عصبانیت از داعش گفت: این گروه به او خیانت کرده و دروغ گفته بودند و اعضایش استحقاق این را نداشتند که خود را مجاهد بخوانند. ابوقتاده افزود: «آنها شبیه یک گروه مافیا هستند» و مقدسی نیز به نشانۀ تأیید سرش را تکان داد.
ابوقتاده، شیخ افراطی مشهور که چندین وزیر کشور۱ بریتانیا کوشیدند او را به اتهامات تروریستی به اردن تبعید کنند برای حمله به داعش، به مقدسی پیوسته است. اظهارات ابوقتاده در محکومکردن داعش شدیدتر هم بوده است. در ابتدا، ظاهراً برنامه آنها این بود که با استفاده از تعبیراتی نظیر سرباز خوب و سرباز بد، داعش را به زیر سلطۀ القاعده بازگردانند: مقدسی نقش پدری مأیوس را داشت که همان قدر که سرزنششان میکرد نصحیتشان هم میکرد، درحالیکه ابوقتاده مدام ایرادهای جدیدی از آنها میگرفت.
لیست اشتباهات داعش که مقدسی و ابوقتاده را آزرده، طویل است. ایجاد شکاف در درون جنبش وسیعتر جهادی، بیاعتنایی آشکار نسبت به ظواهری و تأسیس خلافتی که داعش برای آن از همۀ جهادیها سوگند وفاداری یا رویارویی با مرگ خواسته، از جملۀ این اشتباهات است. هر دو میگویند که بیش از یک سال در پشت صحنه کوشیدهاند و با داعش از جمله با خود بغدادی مذاکره کردهاند تا دوباره این گروه را به دامان القاعده بازگردانند؛ مذاکراتی که هیچ فایدهای نداشت. ابوقتاده اظهار داشت: «داعش به کسی توجه نمیکند. آنها جنبش وسیعتر جهادی را نابود میکنند و علیه همۀ امت هستند».
داعش به قدر کافی از انتقادات شدید مقدسی و ابوقتاده نگران بود که کمپین رسانۀ اجتماعی علیه آنها به راه بیاندازد. گفته میشود ابو محمد العدنانی، رئیس تبلیغات داعش، این کمپین را ایجاد کرده است. رسانۀ اجتماعی داعش، دو شیخ القاعده را به عنوان «آلت دست» غرب سرزنش میکند. شمارۀ ششم مجلۀ انگلیسیزبان داعش، «دابق۲»، عکسی تمامصفحه از مقدسی و ابوقتاده چاپ کرد وآنان را «عالمان گمراهی» نامید که میبایست از آنها بیشتر از شیطان پرهیز کرد. مقدسی اظهار داشت: «من و ابوقتاده آنها را نقد کردهایم. آنها اصلاً از این خوششان نمیآید».
این دو نظریهپرداز زوجی عجیب در جنگ علیه داعش تشکیل میدهند. ابوقتادۀ چهارشانه با ۱۸۳ سانت قد و مقدسی لاغراندامی بسیار خوشگذران و پرانرژی است و در اتاق راه میرود و سریع صحبت میکند. در شرایط جدی، مقدسی عادت دارد ناگهان جوکی بگوید یا زیر خنده بزند. آنها گاهی برای پیادهروی با هم به اطراف اردن میروند. آنها پس از دعوتشدن به حضور در مراسم تدفین مبارزان پیر القاعده، غالباً مسافتهای زیادی را در جاده سفر میکنند.
در دو دهۀ گذشته، بدنامی مقدسی باعث اسارتها و آزادیهای مکررش شد (او مدعی است که مورد شکنجه قرار گرفته؛ البته این در زندانهای اردن رایج است. او گفت یکی از روشهای مورد علاقۀ آنها برای شکنجهدادن، کندن ریش متعصبها بود). باور رایج این است که اردنیها در این فوریه به این دلیل او را آزاد کردند که فهمیدند با هجوم داعش به این منطقه، اعتبار مقدسی باعث میشود که او در مبارزه علیه این گروه نظامی، همپیمانی ارزشمند باشد.
اما مقدسی و ابوقتاده شاهد بودهاند که جوانان افراطی داعش پیاپی پیروز میشوند و همچنان که پیشروی میکنند گارد قبلی را مورد اهانت و تمسخر قرار میدهند، در حالیکه القاعده که بیشتر کهنهسربازان عصر افغان هدایتش میکنند، در این جنگ داخلی جهادی به زانو درآمده است.
ابوقتاده در حالیکه در لیوانهای کوچک بلوری چای میریخت، نفرت عمیقش را نسبت به داعش ابراز میکرد. او که دوست دارد با کنایه سخن بگوید، گفت، این گروه «شبیه بوی بدی» بود که جوّ افراطی اسلامی را آلوده کرده بود. بهتر بگویم، مانند «غدّۀ سرطانی» در میان تشکیلات رشد میکرد، مثل شاخۀ پژمردۀ یک درخت انجیر که پیش از آنکه کل درخت را مریض کند، باید هرسش کرد.
زمانی «کمیسیون درخواستهای مهاجرت خاص بریتانیا۳» ابوقتاده را «فردی حقیقتاً خطرناک… در رأس فعالیتهای تروریستی القاعده» توصیف کرد. او، شبیه مارلو براندو در فیلم پدرخوانده، صدایی گرفته و تیز دارد؛ آرام حرف میزند و برای تأثیرگذاری مکث میکند. شانۀ پهن او مبلی که در اتاق پذیرایی اوست و شبیه تخت پادشاهی لویی چهاردهم است را کاملاً پر میکند. درحالیکه راحت نشسته، برای توصیف نحوۀ عضوگیری داعش از میان نسل جوانی که حملات ۱۱ سپتامبر را هم بهسختی به یاد میآورند، میگوید: «به رستورانی میروید و آنها غذای دلچسبی برایتان میآورند. این غذا خوشمزه و وسوسهانگیز به نظر میرسد. سپس به آشپزخانه میروید و چرک و کثافت میبینید و حالتان بهم میخورد».
داعش از دانش این دو مرد استفاده کرده تا وحشیگری خود را در لفاف مشروعیت ایدئولوژیک بپوشاند که بتواند نزاع با القاعده و متحدانش را توجیه کند و نیروی جدید بگیرد و هر دوی آنها از این شیوه بهشدت بیزارند. مقدسی گفت: «داعش تمام فعالیتهای دینی ما را گرفت؛ آثار، کتابها و افکارمان را از ما گرفت». ابوقتاده میگوید: «حالا دیگر برای هیچ کس احترامی قائل نیستند».
هر دو موافقاند که در زمان حیات بنلادن چنین رفتار شنیعی هرگز پذیرفته نمیشد. مقدسی با تأسف گفت: «کسی عادت نداشت علیه او سخن بگوید. بنلادن یک ستاره بود. او کاریزمای خاصی داشت». علیرغم دوستی شخصی آنها با جانشینش الظواهری که او را «دکتر ایمن» مینامند، هردو میپذیرند که ظواهری اقتدار و کنترل لازم برای دفع تهدید داعش را ندارد. به گفتۀ قتاده: ظواهری از «همان آغاز جانشینیاش فاقد کنترل مستقیم نظامی یا عملیاتی بود. او عادت کرده که به این شیوۀ غیرمتمرکز عمل کند؛ او منزوی است».
به عقیدۀ مقدسی، ساختار سازمانی القاعده «فروریخته» است. مقدسی گفت: «ظواهری تنها بر پایۀ بیعت عمل میکند. ساختاری سازمانی وجود ندارد. تنها کانالهای ارتباطی و وفاداری وجود دارند». از بخت بد ظواهری، داعش نهایت سعیاش را میکند تا اثبات کند که وفاداری کم است.
دکتر مُنیف سَماره ـ جهادی کهنهکار در افغانستان و همکار نزدیک مقدسی و ابوقتاده که در هنگام مصاحبۀ آنها کنارشان نشست تصویری تیرهتر از جایگاه القاعده ترسیم کرد. سماره، به عنوان پزشکی که صاحب مطبی رایگان برای مداوای مبارزان و شهروندان سوری است، نسبت به مقدسی و ابوقتاده تجربۀ بیشتری از عملیات هر روزۀ سازمانهای جهادی دارد و در دوران بازداشتهای مکررشان غالباً به امور آنها میپرداخت. او گفت کمکهایی که زمانی با مبالغ «صدها هزار» به دستمان میرسید قطع شده است، چون اعطاکنندگان پول خود را به سمت داعش روانه کردند و دیگر هزینۀ خونریزی میان این دو گروه را تأمین نکردند. ایمن دین۴، یکی دیگر از اعضای پیشین القاعده که بعداً جاسوس سازمان اطلاعاتی بریتانیا شد، به روزنامۀ گاردین گفت یکی از منابعش در مناطق قبیلهای پاکستان گفت منابع مالی پایگاه القاعده در وزیرستان۵ به قدری بد بود که در برههای از سال گذشته برای خرید غذا و پرداختن اجاره، لبتاپها و ماشینهای خود را فروختند.
سماره جنگ داعش علیه القاعده را به عنوان تلاشی برای زمینزدن گروه قدیمیتر از درون توصیف کرد. او گفت: «در این برهه، معتقدیم که در درون خود القاعده کودتایی در جریان است».
در دهۀ پس از ۱۱ سپتامبر، القاعده بیش از هر گروه جهادی دیگری در تاریخ، پول، نیرو و وجهه جذب کرد و شبکۀ وسیعی از شعبهها و وابستههای تروریستی که از اروپا تا افریقا و جنوب آسیا گسترده بودند را فرماندهی کرد. پیش از این، هرگز گروههایی که چنین فاصلۀ جغرافیایی زیادی باهم داشتهاند، زیر یک پرچم واحد نبودهاند. بنلادن، دست کم تا حدی، با حفظ انعطاف ایدئولوژیک به این شاهکار رسید. او به خاطر جزئیات اعتقادی کسی را طرد نمیکرد و از مناقشاتی که در گذشته دیگر ائتلافهای جهادی را از بین برده بود، پرهیز میکرد. القاعده، مطابق نام رسمی خود «تنظیم قاعدات الجهاد»، مانند مقری برای ایجاد ارتباط و کسب حمایتهای مالی و سازمانی برای نظامیان بود. فرماندهان محلی آزادی عملیاتی زیادی داشتند.
در عوض، رهبری القاعده بیش از هر چیز یک درخواست داشت: وفاداری. فرماندهانش پیش از انتخاب بهدقت بررسی میشدند؛ تنها افراد شناختهشده در میدانهای جنگ افغانستان، بوسنی یا چچن که تصور میرفت در علوم اسلامی دانش کافی دارند برای گروههای سطوح بالا انتخاب میشدند. این افسران ارشد، هنگام انتصابشان با شخص بنلادن پیمان خون میبستند.
وقتی که ظواهری پس از مرگ بنلادن در ۲۰۱۱ میلادی رئیس القاعده شد، خود را به لحاظ جغرافیایی منزوی یافت. به نقل از منابع فراوان، درحالیکه او در کوههای مرزی بین افغانستان و پاکستان متواری بود، مرکز فعالیتهای جهادی هزاران مایل دورتر و به سوریه و عراق رفته بود. به همان اندازه که ارتش پاکستان و نظامیان آمریکایی حلقۀ محاصرۀ خود را دور القاعدۀ مرکزی تنگتر میکنند، برای ظواهری سختتر میشود که با فرماندهانش در جبهه ارتباط برقرار کند. سماره پرسید: «وقتی رهبرت در افغانستان و سربازانت در عراق باشند، رهبری چه معنایی دارد؟».
دولت اسلامی عراق۶ که در واقع شعبۀ اصلی القاعده در خاورمیانه است، مدتها منشأ مشکل بوده است. از زمان ایجاد تأثیرگذار دولت اسلامی عراق در ۲۰۰۳ میلادی به رهبری ابو مصعب الزرقاوی، این دولت مسرور بود که از عنوان و پول القاعده استفاده میکند، ولی غالباً درخواست برای ارتباط نزدیکتر با فرماندۀ مرکزی را، حتی زمانی که از سوی خود بنلادن هم بود، نادیده میگرفت. در ۲۰۱۰ میلادی، آنها پا را فراتر گذاشتند: دولت اسلامی عراق یک رهبر جدید، ابوبکر البغدادی را بدون تأیید قبلی القاعده تعیین کرد. رهبران ارشد القاعده تقریباً هیچشناختی از او نداشتند. اینکه متولد کجاست، سابقۀ نظامی او چیست و تا چه اندازه قابلاعتماد است.
به دنبال حمله به مخفیگاه بنلادن در ایبتآباد۷، آدم یحیی غَدَن ـ عضو امریکایی و سخنگوی القاعده در اعلامیۀ افشاگری از بیتوجهی دولت اسلامی عراق اعلام انزجار کرد. او در نامهای به بنلادن در ژانویه ۲۰۱۱ میلادی از او پرسید چرا دولت اسلامی عراق مجاز است با کشتار بیمبالات خود القاعده را بدنام کند، درحالیکه زحمت ارتباط با رهبری گروه را به خود نمیدهد. او نوشت: «شاید بهتر است آنها در ردیف مجاهدین نباشند، زیرا مانند لکۀ آلودهای هستند که باید از دامن این گروه پاک شوند». بنلادن کمتر از شش ماه بعد از دریافت آن نامه کشته شد. اکنون ظواهری که شهرت و پایگاه کمتری دارد، باید به این مشکل بپردازد.
اکنون آمریکا و نیروهای عراق، دولت اسلامی عراق را به سمت نابودی بردهاند، اما جنگ درونی سوریه به این گروه فرصتی برای بازسازی داد. چون نزاع شدیدتر شد، بغدادی یکی از افسران ارشدش، ابو محمد الجولانی را در اواخر ۲۰۱۱ میلادی به مرز فرستاد تا از آب گلآلود ماهی بگیرد. گروه جولانی ـ که بهزودی به جبهةالنصره موسوم شد به پول، سلاح و شماری از بهترین مبارزان دولت اسلامی عراق مجهز بود و بهسرعت به مخوفترینِ نیروهای مبارز در سوریه بدل شد. در ۲۰۱۳ میلادی، جولانی چنان فرماندۀ نیرومندی شد که بغدادی ترسید مبادا او حمایت ظواهری را کسب کند و رهبر شعبۀ مستقل القاعده در سوریه شود.
در ۸ آپریل ۲۰۱۳ میلادی، بغدادی جنگ پیشدستانهای به راه انداخت که تبعاتش لوای وحدتی را پاره کرد که مدتها در جنبش جهادی برپا بود. او در یک فایل صوتی اعلام کرد که جبهةالنصره و دولت اسلامی عراق رسماً یک سازمان میشوند و پرچمهای آویزان جبهةالنصره در مناطق تازهتصرفشده سوریه نظیر رقّه، حلب و حُمص جایگزین میگردند. این سازمان ادغامی، «دولت اسلامی عراق و شام» یا صرفاً «داعش» نامیده میشود. این بازنامی فوراً کارگر افتاد. دو روز بعد، جولانی با پیامی صوتی پاسخ داد. او «دعوت» بغدادی به ادغام را رد کرد و مستقیماً با ظواهری بیعت وفاداری بست و از «شیخ جهاد» خواست تا این مناقشه را پایان دهد.
طی ۲۴ ساعت، ظواهری با پیامی خصوصی آنها را به آرامش دعوت کرد. او از هر دو فرمانده خواست تا پیش از قضاوتش راجع به این مسئله شکایات خود را برای او بفرستند، شکایاتی که به لطف اینترنت به نحو شرمآوری علنی شد. بغدادی نشان داد که خواهان مصالحه نیست. او در یک پیام خصوصی به ظواهری هشدار داد که حمایت از آن «خیانتکار، درمانی جز ریختن خونهای بیشتر ندارد».
در ۲۳ می، ظواهری فتوایش را داد: داعش که بیتأیید قبلی ایجاد شده بود، باید «منحل» شود؛ به بغدادی امر شد که عملیاتش را به عراق محدود کند. ضمناً، افسر پیشین او، جولانی، رهبر شعبۀ رسمی القاعده در سوریه شد. ظواهری افزود هر دو یک سال وقت دارند تا خود را ثابت کنند، پس از آن القاعدۀ مرکزی در باب اقدامات بعدی تصمیم خواهد گرفت. این فتوا، شبیه هر حکم معلقی، هم پیشنهاد نجات بود هم پیشنهاد تهدید: بغدادی میتوانست با اجرای درست احکام جدید پیشرفت کند، یا کاملاً جایگاهش را در القاعده از دست دهد. در آخر، ظواهری برای تضمین اینکه پیمانش باصلح تبعیت شود، مأموری به نام ابو خالد السوری، فرستاد و به او قدرت حلّ و عقد داد.
عضو ارشد پیشین دولت اسلامی عراق که نخواست هویتش فاش شود، به گاردین گفت: بغدادی از نامۀ ظواهری عصبانی شد؛ او از اینکه مثل جولانی با او برخورد میشد، متعجب بود؛ به او امر شد که در جنگ سوریه دخالت نکند، جنگی که روی آن حساب باز کرده بود. به گفتۀ مقدسی، بغدادی فرستادۀ ظواهری را به نحو موهنی روانه کرد: «سوری به بغدادی گفت: اگر به این سخنان گوش دهی و به عراق برگردی، این دستور را علنی نمیکنم»؛ اما داعش از اوامر سر باز زد و با این جملات به ظواهری حمله کرد: «عمر القاعده به پایان رسیده است و دیگر توانی ندارد».
سوری به تهدیدش مبنی بر اعلام عمومی دستور تحقیرآمیز ظواهری عمل کرد و آن دستور در ماه ژوئن از شبکۀ الجزیره پخش شد. سپس، بغدادی پاسخ تندی داد. او گفت: «تا خونی در رگ ماست، داعش در آنجا میماند». این برای نخستین بار بود که یک چهرۀ اصلی القاعده به صورت عمومی با رهبر سازمان مخالفت میکرد. ابوقتاده یادآور شد که «آن یک زنگ خطر بود».
همان تابستان داعش تدارک جنگ را دید: صفهایش را افزود و برای بازگرفتن خاک سوریه از جبهةالنصره آماده شد؛ داعش سوریه را حق خود میدانست. آنها در حملات عجیبی به زندانها و با پرتاپ خمپاره به دیوارها و استفاده از ماشینهای بمبگذاریشده برای انفجار ورودی زندانها، صدها نفر از خطرناکترین زندانیان عراقی را آزاد کردند. مطابق اسنادی سرّی که «اشپیگل» اخیراً افشا کرد، داعش طرحهایی ریخت تا از خیل هزاران نفری که از تونس، عربستان سعودی، ترکیه، مصر و اروپا به سوریه میآمدند نیز استفاده کند. این مبارزان خارجی که پیوندی با سوریهای اصیل نداشتند، احتمالاً وفادار میماندند. وفاداری آنها لازم بود، زیرا علاوه بر مبارزه با بشار اسد، کاری که برای انجامش به سوریه آمدند، باید به گروههای اعتراضی درونی ضد اسد نیز از پشت خنجر میزدنند.
یکی از نزدیکان مقدسی در اردن رحیم نام دارد. او دستیار شخصی ابو مصعب الزرقاوی بود و به تأسیس سازمانی که داعش شد، کمک کرد. او دیدگاهی درونی از استحالۀ این گروه بعد از بهقدرترسیدن بغدادی دارد. رحیم که تنومندی است با بیش از ۱۸۳ سانت قد، پس از شنیدن شایعۀ توهین داعش به شیخش، فوراً به خانه مقدسی رفت. چند هفته بعد، رحیم در مصاحبهای سران داعش را این گونه توصیف کرد: نسل متفاوتی از جهادیان القاعده که از دین الهام میگرفتند. در واقع، به گفتۀ او، این گروه سالها به دست مردانی که نوکر رژیم بعثی صدام حسین بودند، اداره میشد.
به گفتۀ رحیم، سیاست معمول زرقاوی در زندان این بود که همه را از حزب سکولار بعثی ملیگرا دور نگه دارد. او قویاً معتقد بود عراقیان به طور کلی و بعثیان به طور جزئی بیتقوا هستند. در زمان صدام حسین، عراق دولتی سکولار شده بود و اسلامگرایی، کنشی فکری که اسلام را از یک دین به یک نظام کامل حکومتی تبدیل کرد، شدیداً منکوب شده بود. او گفت: «عراقیانِ کمی اندیشهای غیر از این داشتند. آنها ملیگرا و شدیداً متأثر از بعث بودند».
پس از مرگ زرقاوی در ۲۰۰۶ میلادی، دولت اسلامی عراق تقریباً به دست نیروهای آمریکا و قبایل اهل سنتی که علیه خشونت وحشیانۀ آن برآشفتند، نابود شد. به گفتۀ رحیم، حلقۀ درونی دولت اسلامی عراق برای نجات خود تصمیم گرفت صفهایش را بیرون برد: اعتبارنامههای انقلابی اسلامگرا دیگر لازم نبود، اگر میتوانستی چند خط قرآن بخوانی و ریش بگذاری، میتوانستی عضو شوی. بعثیان پیشین که چندین دهه اداره عراق را در دست داشتند، اعضای جدید ارزشمندی بودند: افسران پیشین صدام از نقاط ضعف ارتش عراق آگاهی داشتند؛ اطلاعاتیهای پیشین او قدرتمندان هر شهر و روستایی را میشناختند. از فروپاشی رژیم بعث به بعد، این افراد درآمدها و قدرتشان را از دست داده بودند؛ حالا، دولت اسلامی عراق میتواند وسیلهای باشد تا آنها جایگاه خود را بازیابند (اسنادی که اشپیگل ارائه کرد، نقش مهم حاجی بکر، سرهنگ پیشین سازمان اطلاعات صدام را نشان داد. گفته میشود حاجی بکر نقشه تصاحب شمال سوریه به دست داعش را کشید. به گفتۀ رحیم، حاجی بکر در زمان پیوستن به این گروه، یک یگان بعثی کامل با خود آورد).
حلقۀ درونی دولت اسلامی عراق پس از انتصاب بغدادی صفوفش را پیرامون رهبر برگزیده خود حصار کرد. دولت اسلامی عراق پیوندش را با تمام گروهها و سریعتر از همه با القاعدۀ مرکزی برید و کمکم چند شخصیت ارشد وفادار به ظواهری عمداً یا اخراج یا در میادین جنگ کشته شدند. به گفتۀ رحیم: در زمان وصول نامۀ مهم ظواهری در می۲۰۱۳ میلادی، هیچ یک از رهبران ارشد داعش وابستگی قبلی به القاعده نداشتند.
پس از آن سال، درحالیکه جهانیان متوجه سلاحهای شیمیایی بشار اسد بودند، داعش برای تصرف ۵۰۰ مایل مرز بین ترکیه و سوریه برنامه ریخت؛ اگر آنها میتوانستند معابر مرزی که تأمینکنندۀ غذا، دارو، سلاح و اعضای جدید گروههای شورشی اصلی بود را تصرف کنند، راه حیات جبهةالنصره و دیگر رقیبانش را میبستند. در ماه دسامبر، شهرهای مرزی مهم راهبردی، یکی پس از دیگری، به دست مبارزان داعش افتاد. آنها به شهرهایی حمله بردند که آزادیشان از دست اسد پیروزی بزرگی محسوب میشد، کارخانهها را غارت کردند و دیگر مبارزان و خانوادهایشان را بیرون راندند یا کشتند. آنها فرماندهان بلندمترتبۀ دیگر گروهها را دزدیدند و شهروندان سوری که دستی در نخستین اعتراضات تودهای علیه اسد داشتهاند را کشتند، با این توجیه که آنها تنها مردمانی هستند که در آینده جرئت کافی برای مقابله با داعش را دارند.
در دسامبر ۲۰۱۳ میلادی حسین سلیمان، پزشک جوان خوشسیمایی که افسر ارشد گروه شورشی جبهة الاسلامیه نیز بود، فرستاده شد تا با یک یگان محلی داعش، بعد از جنگی شدید در یک بازرسی نزدیک بحیرة الاسد در شرق سوریه، صلح کند. چون سلیمان به پایگاه برنگشت، سران جبهة الاسلامیه به داعش پیام فرستادند. داعش تأیید کرد که او را به عنوان جاسوس اسیر کرده است. جبهة الاسلامیة عصبانی و آزادی او را خواستار شد. یقیناً داعش حق نداشت که فرستادگان صلح را دستگیر کند. آنها خواستند که لااقل اَعمال او را در یک دادگاه شرعی مستقل به حکم بگذارند. داعش نپذیرفت.
داعش در ۳۱ دسامبر سلیمان را به عنوان بخشی از تبادل زندانیان آزاد کرد؛ جبهة الاسلامیه جسدی مثلهشده دریافت کرد: گوش راستش بریده، دندانهایش کشیده و یکی از پاهایش شکسته شده بود. او شکنجه شده بود و سرش را بریده بودند. روز بعد، جبهة الاسلامیه عکسهای بدن مثله شدۀ او را در کنار عکسهای سابقش در اینترنت گذاشت. آن عکسها سریعاً در رسانههای اجتماعی منتشر شد و اعتراضاتی در شهرهای سوریه علیه وحشیگری داعش به راه انداخت. در شهرهای تحت کنترل داعش، مبارزان به معترضین شیلک کردند و باعث خشم بیشتری شدند.
چند روز بعد، گروههای شورشی اصلی سوریه از جمله جبهةالنصره، گروه وابسته به القاعده، برای جنگ با داعش متحد شدند. در چند ماه نخست ۲۰۱۴ میلادی که جنگ داعش با دیگر فرقههای شورشی بالا گرفت، هزاران نظامی کشته، فرماندهان ارشد هر دو جناح ربوده، شکنجه و کشته شدند. به میزانی که داعش مواضعش را از دست میداد، مجبور میشد از غرب سوریه عقبنشینی کند. داعش به تحکیم کنترلش بر شرق، مناطق نزدیک عراق و جایگاه بسیاری از میدانهای نفتی سوریه پرداخت. در رقّه و حوالی آن و در طول سواحل رودخانۀ فرات، بین داعش و جبهةالنصره جنگ سختی درگرفت.
در ۱۶ فوریۀ ۲۰۱۴ میلادی، فرستادۀ ظواهری، ابوخالد السوری، پیامی در اینترنت گذاشت. به گفتۀ او، هدف داعش ایجاد انحراف جهاد بود، کاری که در عراق کرد. او گفت: نظامیان میبایست بمبهای خود را به سوی کفار روانه کنند نه به سمت جهادیان. هفده روز بعد، ظواهری برگ آخرش را بازی کرد: داعش از القاعده اخراج شد.
داعش راه برگشتی نداشت. آنها برای بیان اینکه سازش نمیکنند، پیامی به رئیس پیشین خود فرستاند که فراموشش نمیکند. در ۲۱ فوریه، پنج مرد به منزل ابوخالد در حلب حمله بردند. وقتی هدفشان رؤیت شد، یکی از آنها جلیقۀ انتحاریش را منفجر کرد. خادم وفادار ظواهری که برای ایجاد صلح از افغانستان آمده بود، حالا مرده است.
ابوقتاده و مقدسی از زمان حبس در اردن به بعد، با نگرانی روزافزونی شاهد نزاع شدید داعش و القاعده بودهاند. به باور ابوقتاده، گویی تاریخ تکرار میشد. او در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ میلادی، یکی از حامیان سرسخت الجماعة الإسلامیة المسلّحة الجزایر۸ بود و با صدور فتواهایی به تروریستهای آن اجازۀ کشتار فلهای میداد؛ اما وقتی آنها ناگزیر دست به کشتار مبارزان رقیب زدند، او گروهی از علمای افراطی را برای ردّ آن سازمان گرد آورد و به کاهش اعتبار فکری آن در میان پیروان جهادی کمک کرد. اکنون وی، بیش از ۲۰ سال بعد، از مقدسی میخواهد تا در کمپینی مشابه علیه داعش به او بپیوندد تا آشکارا اعتبار داعش را، به عنوان افراطیانی که از احکام مقبول جهاد عدول میکنند، از بین برد.
مقدسی ابوقتاده را به صبر دعوت کرد. او همچنان امیدوار بود که داعش به زیر پرچم القاعده برگردد. شماری از اعضای ارشد داعش قبلاً به زندان او نامه نوشته و اظهار پشیمانی کرده بودند. مطابق یک نامه: «به اشتباهات خود آگاهیم… میدانیم برخی از سربازان و روحانیان ما افراطی هستند… اما آنها در اقلیتاند». (با این امضا: «فرزند شما، یکی از فقیهان داعش، به خواست و از جانب برخی از برادرانش»). مقدسی معتقد بود که باید وحدت را با یک نقشه درست سازش تحقق بخشید.
مقدسی از طریق واسطههایی تلاشهایش برای حکمیت را به اطلاع ظواهری میرساند. او بهواسطۀ یکی از شاگردان پیشین خود، بحرینی جوانی به نام ترکی بن مبارک البنعلی، توانست در اواخر ۲۰۱۳ میلادی به حلقۀ درونی داعش راه یابد. بنعلی مرید او بود؛ به تعبیر مقدسی، شاگردی با «شوقی فوقالعاده». برخی او را «مقدسی کوچک» مینامیدند. بنعلی پس از پیوستن به داعش سریعاً به بالاترین سطح آن رسید: او به عنوان زندگینامهنویس رسمی بغدادی منصوب شد و در بهار ۲۰۱۴ میلادی رئیس «عالمان مبارز» داعش نامیده شد. در مقام نظر، یک فتوا از قلم بنعلی میتوانست به جنگی درونی بین داعش و القاعده بیانجامد.
مقدسی که دو تن از شاگردانش را برای دیدار خصوصی با بنعلی فرستاد، صحبتهای اولیۀ آنها را دلگرمکننده شمرد. او به بنعلی هشدار داد که اگر داعش خواستار مذاکره برای اتمام جنگ با القاعده نباشند، مهمترین مشایخ تروریستی جهان آنها را محکوم میکنند. در پاسخ، بنعلی به معلم محبوبش اطمینان داد که بغدادی چیزی جز توافق با القاعده را نمیخواهد؛ اما با گذر ماهها و ادامۀ جنگ، مقدسی پی برد که بنعلی قصد کینهنشاندن نداشت.
بنعلی از مقدسی پرسید: چگونه ظواهری بهار عربی را ستایش میکند، حال آنکه انقلابیان مصر و دیگر جاها خواهان دموکراسی بودند نه شریعت؟ او پرسید: چرا ظواهری محترمانه به رئیسجمهور آمریکا با عنوان «آقای اوباما» اشاره میکند؟ مگر القاعده میخواهد جهاد را رها کند و به عنوان سازمانی صلحجو وارد زندگی آرامتری شود؟ مقدسی این سؤالات را «پوچ» دانست و گفت: «تاکنون داعش چنین سخنان بیمعنا و بیارزشی نگفته است».
در بهار ۲۰۱۴ میلادی، روابط بین این شاگرد و معلم بسیار بدتر شد؛ یک بار بنعلی گفت که دوران گذشته او را گیج کرده بود و با این گفته مقدسی را تحقیر کرد. بنعلی پس از نگارش مقالۀ اینترنتی کوتاهی با عنوان «شیخ پیشین من»، دیگر پاسخی نداد. در ۲۶ می۲۰۱۴ میلادی، مقدسی مذاکرات را ناکام شمرد و با نظریهپردازان القاعده برگشت و فتوایی علیه داعش داد.
مقدسی نوشت: «پس از آنکه تمام نصایح ممکن را کردیم و تمام امیدها برای برگرداندن داعش به مسیر درست را به کار بستیم، اکنون لازم است حقیقت را بگوییم». او گفت: این سازمان شورشی هیچ «عذر اسلامی» ندارد. بغدادی، فرماندهانش و مراجع آنها «منحرفانی» هستند که «احکام رهبران و عالمان بزرگشان را پیروی نکردند». او به سربازان داعش امر کرد به جبهۀ النصره برگردند و فتوا داد هیچ وبگاه اسلامی نباید پیامهای داعش را منتشر کند.
این تهدیدی جدی علیه مشروعیت و حتی آینده داعش بود. مطابق گزارشهایی مفصل از یک حساب تویتری بینام که بعداً گاردین بیشترشان را تأیید کرد، بنعلی با ارزیابی دقیقی از موقعیت شکنندۀ داعش نزد بغدادی رفت. او گفت: اگر علمای شهیر و کهنهکاران جهادی به مخالفت با داعش ادامه دهند، در نهایت خلافت سقوط میکند. این پروژه پایدار نمیماند، مگر داعش حامیان تأثیرگذاری پیدا کند.
بنعلی برای این مشکل چارۀ سادهای داشت: اگر داعش حامی نیابد، باید آنها را بخرد. در تابستان و پاییز ۲۰۱۴ میلادی، پیامهایی به مقدسی، ابوقتاده و شماری از روحانیان عالیمرتبه فرستاده شد و آنها را به بازگشت به خلافت دعوت کرد، جایی که میتوانستند بدون ترس از زندانیشدن به فعالیت بپردازند. (حتی بغدادی نامهای خصوصی به مقدسی نوشت تا او را به آمدن ترغیب کند). برای شیرینی عهد، پرداختی تا یک میلیون دلار را وعده دادند. همچنین، بنعلی نامهای به شعبۀ یمن القاعده نوشت مبنی بر اینکه اگر رهبران و اعضای آن شعبه علناً با بغدادی بیعت کنند، به آنها ۱۰ میلیون دلار میدهند. پیشنهاد ۵ میلیون دلاری مشابهی به وابستۀ القاعده در لیبی داده شد.
طرح بنعلی نتایج چندی داشت. نظیر فرماندۀ القاعده در یمن، مقدسی، ابوقتاده و دیگر علمای برجسته نیز این پیشنهاد را نپذیرفتند؛ اما ظاهراً بنعلی توجه چند فرقۀ جهادی را جلب کرده بود. در ماه نوامبر، داعش اعلام کرد که نظامیان جهادی مصر، لیبی، پاکستان و حتی یمن، نیرومندترین سنگر القاعده، علناً سوگند وفاداری خوردهاند. فوراً تأثیر این گروه به فراسوی مرزهای سوریه و عراق رفت و به مابقی جهان اسلام رسید.
سال بعد نیز مذاکراتی بین مقدسی و بنعلی رد و بدل شد، از جمله تلاشی ناکام برای تضمین آزادی پیتر کاسیگ گروگان داعش. ارتباط نهایی، اندکی بعد از اعدام کاسیگ صورت گرفت و مقدسی بار دیگر خود را در ارتباط با داعش دید. در ۲۴ دسامبر ۲۰۱۴ میلادی، یک هواپیمای نظامی اردنی در قلمرو داعش نزدیک شهر رقّه واقع در شمال سوریه مورد هدف قرار گرفت و خلبانش اسیر شد؛ مقدسی این خبر را شنید و برای خلبان دعا کرد. فوراً، مقدسی یک ایده را با مقامات اردنی در میان گذاشت، ایدهای که در اصل دوستش دکتر منیف سماره برای تضمین آزادی خلبان پیشنهاد کرده بود. گرچه مقامات اردنی اعتقاد داشتند خلبان کشته شده است، ولی آن نقشه را پذیرفتند.
ارتباط اولیه با پیامرسان تلگرام بود؛ برنامهای که ارتباطات رمزگذاریشده را میسر میسازد. در ژانویه این سال، مقدسی پیامی برای داعش فرستاد مبنی بر اینکه اردنیها خواهان معاوضه یک زندانیاند: آنها به جای آزادی خلبان یک زندانی، زنی به نام ساجده الریشاوی را آزاد میکنند. در ۲۰۰۵ میلادی، ابو مصعب الزرقاوی، الریشاوی و همسرش را به اردن فرستاد تا کمربندهای انتحاری خود را، به عنوان بخشی از یک سری حملات انتحاری هماهنگ، در هتل رادیسون ساس منفجر کنند. کمربند ریشاوی نترکید و دستگیر گشت و منتظر مرگش در دهۀ بعد شد. مقدسی در پیامش به داعش گفت: به یاد دارد که رهبران ارشد این گروه، به عنوان وارثان ابو مصعب الزرقاوی، متعهد بودند که این زن را زنده نگه دارند.
گرچه مقدسی مخاطب واقعی خود را نمیشناخت، اما یقین داشت که این پیامها به دست بالاترین اعضای داعش، از جمله خود بغدادی، میرسد. پاسخ اولیه مثبت بود. به گفتۀ مقدسی: به او گفتند که داعش «خواهان» این مبادله است. در رسانههای اجتماعی، حامیان داعش بلافاصله خواهان آزادی الریشاوی شدند.
پیش از عقد هر عهدی، مقامات اردنی از مقدسی خواستند سندی مبنی بر زندهبودن خلبان به دست بیاورد. در پاسخ، مذاکرهکنندگان داعش فایلی برای مقدسی فرستادند که مدعی بودند سندی است برای زندهبودن خلبان؛ اما آن فایل رمزگذاری شده بود.
پس از چند روز گفتگوی شدید، مذاکرهکنندگان سرانجام در ۳ فوریه رمز فایل را برای مقدسی فرستادند. وقتی مقدسی رمز را دریافت کرد، فهمید به او خیانت شده است: رمز به زبان عربی این بود: «مقدسیِ…، نوکر ظالم، پسر فاحشۀ انگلیسی».
وقتی مقدسی آن رمز تحقیرآمیز را وارد کرد، ویدئویی بر مانیتورش ظاهر شد. او باترس دید که سربازان داعش آن خلبان را به زور وارد یک قفس کردند، بر رویش بنزین ریختند و او را زنده سوزاندند. سه ساعت بعد، داعش این ویدئو را در اینترنت گذاشت. روز بعد، سجاده الریشاوی را از سلولش بیرون بردند و اعدامش کردند.
منزل مقدسی در اطراف شهر زرقا در حدود ۲۵ کیلومتری عَمان است. روی قفسههای مملو از کتاب منزلش، یک ماکت بزرگ قایق هست. یافتن چنین چیزی در آنجا عجیب است: افراطیان اسلامی برای کلکسیونهای دریاییشان مشهور نیستند. این قایق هدیهای از یکی از اعضای ارشد داعش بود که در زمان بازداشتش در ابوغُریب آن را با مداد و چوبکبریت ساخته بود. بالای بادبان قایق، پرچمی با این جمله آویزان بود: «اِرْکَبْ مَعَنا» [با ما سفر کن]؛ قولی قرآنی که نوح به هنگام طوفان به پسرش گفت. به عقیدۀ مقدسی، این جمله نماد نجات و وحدت است. او گفت: «این پیامی است به همۀ مسلمانان؛ پیامی که هر قدر خونریزیهای فرقهای شدیدتر میشود، اهمیت ویژهتری برای جهادیان امروزی مییابد».
مقدسی و ابوقتاده به بازگشت وحدت زمان بنلادن امیدوارند، اما آشکارا میپذیرند که داعش در صحنۀ جنگ زمینی و تبلیغاتی در حال پیروزشدن است. ابوقتاده امیدوارانه میگوید: «این وضعیتی ناپایدار است. اکنون، داعش مست قدرت است». ولی آنها، به گمان او، در آینده دوباره نیازمند مذاکره با القاعده میشوند. وی به پیروزهای اخیر شعبۀ القاعده در سوریه علیه نیروهای اسد اشاره میکند. مقدسی نیز مشاهده میکند که در بیعت چندین شعبۀ دیگر، از جمله شعبۀ یمن، تردیدی نیست. به گفتۀ او: «وفاداری شعبۀ یمن شدید و روشن است. وقتی ظواهری پیامی به یمن میفرستد، میداند که احکامش پیروی میشوند».
هر دو معتقدند حوادث دهۀ گذشته بهویژه جنگ با داعش نشانۀ نیاز القاعده به بازسنجی تاکتیکهایش است. به اعتقاد مقدسی، هدف القاعده نباید کمیّت اعضای جدید باشد؛ القاعده به «افراد باکیفیتی» نیازمند است که از دانش اسلامی کاملاً آگاهاند، نه اینکه از آن صرفاً برای پیشبرد اهداف شخصی خود استفاده کنند.
در سالهای اخیر مقدسی معتقد شده است که برداشت القاعده از جهاد شاید اشتباه بوده است؛ یعنی این برداشت که جهاد، جهاد «کینه» است نه جهاد «قدرتبخش به مؤمنان». به گفتۀ او: حتی حملات ۱۱ سپتامبر نیز بخشی از یک راهبرد اشتباه بود. «عامل اصلی اقدمات نیویورک و واشنگتن، فارغ از عظمت ظاهریشان، این است که آنها کینهجویانه بودند».
حالا مقدسی از القاعده میخواهد به خدمات اجتماعی بپردازد، کاری که حماس در غزه کرد. به گفتۀ او: «این نوع جهاد قدرتبخش، دولت اسلامی ما را میسازد و باعث میشود که آن دولت پناهگاهی برای ضعفا باشد». شعبههای القاعده در تونس و دیگر جاها با ایجاد بیمارستانهای جهادی، زیرساختها و حتی جمعآوری زبالهها، پیشنهاد او را عملی میکنند. البته، یکی از کهنهکاران القاعده که نخواست هویتش فاش شود، به گاردین گفت: فرماندهان محلی گزارش کردهاند که سربازانشان طاقت این وظایف جدید را ندارند؛ بسیاری از آنها بیعت با بغدادی را به تبعیت از ظواهری ترجیح میدهند.
منیف سماره، دکتر جهادی و از نزدیکان مقدسی و ابوقتاده، نگران این بود که مشکل القاعده در جذب اعضای جدید آنها را زمینگیر کند. او گفت: سربازان جوانِ «آنها عملیات میخواهند، خون میخواهند، انفجار میخواهند. آنها در کشورهای خود مینشینند، یا به زندان یا شبیه آن میروند و منتظر القاعده هستند [که کاری کند] و القاعده کاری نمیکند». برای این مردان جوان، فریب داعش وسوسهکننده است.
القاعده مدتها است که میگوید: گرچه تأسیس خلافت هدف غایی است، اما اکنون شرایطش مهیا نیست: پیش از بازگشت خلافت اسلامی، مسلمانان عادی باید سالها دربارۀ «اسلام حقیقی» بیاموزند. از وقتی که بغدادی خلافتش را اعلام کرده تاکنون یک سال میگذرد؛ به میزانی که داعش بتواند قلمروش را حفظ کند و موفقیتهای نظامی خود را به جهان منتشر کند، به همان میزان اعتبار بیشتری از القاعده میدزدد.
مقدسی و ابوقتاده نظریهپردازانی هستند که دانشی عمیق از ۱۴۰۰ سال علوم اسلامی دارند. آنها دیدگاهی بلندمدت دارند و معتقدند منظر درست از بحران کنونی القاعده، منظری است برای دههها نه ماهها؛ منظری است که خوشبینی نسبی آنها به امکان احیای القاعده را تبیین کند. البته، تااکنون حملات شدیدشان به داعش چندان مانع رشد آن نشده است. با توجه به خشونت این گروه و نادیدنگرفتن انتقادات از سوی آنها، این تصور دور نیست که در صورت ادامۀ جنگ، مقدسی و ابوقتاده بهزودی خود را در تیررس بیابند.
این مطلب را شیو مالک، علی یونس، سپنسر آکرمن و مصطفی خلیلی نوشتهاند.
پینوشتها:
[۱] وزیر کشور یکی از چهار منصب بزرگ دولتی در بریتانیا است. وزیر کشور مسئول امور داخلی انگلستان و ولز و مسئول مهاجرت و شهروندی در سراسر بریتانیا است. [مترجم]
[۲] Dabiq
[۳] British Special Immigration Appeals Commission
[۴] Aimen Dean
[۵] وزیرستان (Waziristan) خطهایست در شمال باختری پاکستان و هم مرز با افغانستان. وزیرستان قسمتی از مناطق خودمختار قبایلی پاکستان است. این مناطق خارج از کنترل ۴ ایالت پنجاب، سند، سرحد و بلوچستان است.
[۶] ISI
[۷] ایبتآباد (Abbottabad) شهری است واقع در «هزاره» (Hazara) از نواحی «خیبر پختونخوا» (Khyber Pakhtunkhwa) در شمال پاکستان. [مترجم]
[۸] Algerian Groupe Islamique Armé
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند
آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد
چطور جامعۀ اسرائیل با جنایتهای ارتش خود در غزه و لبنان کنار میآید؟
تمجید آشکار از دیکتاتورها مشخصۀ اصلی راستگرایان آمریکاست