بررسی کتاب «کشتارگاه ۹۰۲۱۰» نوشتۀ ماریس کریزمن
یک روز سریالی تلویزیونی، ماریس کریزمن را به یاد جملهای از ویرجینیا وولف اندخت. همین جرقهای شد تا او وبلاگی را بنا نهد که پیش زمینۀ انتشار کتابی به همان نام باشد: «کشتارگاه ۹۰۲۱۰». کریزمن با ایدهای جدید و جذاب، برای مقایسه فرهنگ عامه و فرهنگ والا در بیشتر صفحات کتاب تصاویری از فیلمهای تلویزیونی را رودرروی نقلقولی از کتابهای کلاسیک قرار میدهد.
لوس آنجلس ریویو آو بوکز — یکی از مجموعه برنامههای دِهیلز۱ که از شبکۀ ام. تی. وی پخش میشد، ماریس کریزمن را به یاد جملهای از رمان بهسوی فانوس دریایی۲، اثر ویرجینیا وولف اندخت. همین جرقهای شد تا او وبلاگی را در سال ۲۰۰۸ بنا نهد. او نام وبلاگ خود را کشتارگاه ۹۰۲۱۰ ۳ گذاشت. هدف کریزمن، اشاره به رمان مشهور وانهگت۴ و فیلم سینمایی ملودرامی بود که بر اساس این رمان در دهۀ نود ساختهشد. حالا هم کتابی را با همین عنوان روانۀ بازار کرده است. کریزمن در مقدمۀ کتاب خود اینگونه مینویسد: «ایدهای مسخره که از سرهمکردن مطالب جورواجور برای مقایسه و رودررو قراردادن فرهنگ عامه و فرهنگ والا شروع شد، کمکم تبدیل شد به پروژهای بزرگتر و متنوعتر که بهدنبال تشویق علاقهمندانِ فرهنگ، به مطالعۀ مفرط بود؛ همان اندازه که سریالها و فیلمهای تلویزیونی شبکۀ نتفلیکس را تماشا میکنیم.»
بیشتر صفحات کتاب حاوی تصاویری از سریالها و فیلمهای تلویزیونی (هرچه احمقانهتر، بهتر) و نیز نقلقولی از کتابهای کلاسیک است (هرچه قدیمیتر، بهتر). تصویری از مایکل کی. ویلیامز در نقش قاچاقچی مواد مخدر در سریال جنایی وایر۵ که از شبکۀ اچ.بی.او پخش میشد، با نقلقولی از رمان برادران کارامازوف۶ همراه شده است: «بهعنوان قانونی کلی، مردم، حتی انسانهای شرور، بسیار احمقتر و سادهلوحتر از آنی هستند که انتظارش را داریم. خودِ ما نیز از این قاعده مستثنا نیستیم» یا تصویری از ساموئل ال. جکسون در فیلم پالپفیکشن در حال بلعیدن چیزبرگر در کنار این نوشته از رمان تصویر دوریان گری۷ آمده است: «لحظههایی بود که او به مسئلۀ شر بهعنوان راهی برای درک مفهوم زیبایی نگاه میکرد.» برخی اوقات این تصویر، برشی از صحنههایی است که در تلویزیون دیدهایم؛ نه تصویری از فیلمهای نمایشی؛ مثلاً تصویری از بیل کلینتون زمانی که مونیکا لوینسکی را در میان جمع درآغوش گرفته، درحالیکه این جمله از رمان تئاتر سباث۸ اثر فیلیپ راث پشت سرش نقش بسته است: «بسیاری از معاملاتِ مضحک، غیرمنطقی و درکنشدنی، از جنون شهوت ناشی میشوند.» برای اینکه مبادا کسی از ربط میان تصاویر و جملاتِ نقلقولشده سر دربیاورد، نویسنده اطلاعات تکمیلی دربارۀ منابع این متون و تصاویر را در جدولی جداگانه در کتاب آورده است.
رویکرد این کتاب مبتنی است بر شکستن فرهنگ سنتی آکادمیک در مورد التقاط فرهنگ عامه و فرهنگ والا. این سنت دههها در میان دانشگاهیان رواج داشته و این کتاب بهدرستی توانسته است آن را به نقد بکشد. جای تعجب نیست که بیشترِ گفتمانی که دربارۀ این کتاب شکل گرفته است نیز مربوط به همین مسئله باشد. کریزمن، پیشازاین، در مقالهای در نشریۀ بارنز اند نوبل ریویو۹ در این باره نوشته بود: «به دو دلیل به این نتیجه رسیدم که تمایز میان فرهنگ والا و فرهنگ عامه بیمعنا است: اول اینکه تلویزیون، امروز بیش از هر زمان دیگری هنرمندانه و بهلحاظ فرهنگی پربار شده است؛ دیگر آنکه بیشترِ نویسندگانی که آثارشان را میخوانم، هنوز در قید حیاتاند.» بهدرستی هم اینگونه است. نویسندگان زندهای که او در کتابش از آنها نقلقول می کند، یعنی کسانی مانند دونا تارت، کولسان وایتهد و زیدی اسمیت در کنار پیشینیان خود قرار میگیرند. کریزمن میگوید: «آنها در گفتوگوی فرهنگیِ وسیعتری مشارکت میکنند که در آن مرزهای میان شیوههای مختلف هنر، فروریخته و دیگر بهروشنیِ سابق نیست.»
ایدۀ کریزمن ایدۀ پیچیده و غریبی نیست. او تنها به شیوهای غافلگیرکننده میان تصاویر و متون ادبی ارتباط برقرار میسازد. لیندا هولمز بررسی خود از کتاب کریزمن را در ان.پی.آر منتشر کرده است. او در این یادداشت میگوید: «از نظر من، این کتاب بحث فرهنگیِ زنده، واقعی و مهمی را با شیوهای بدیع مطرح میکند […] که نتیجۀ آن نهتنها درک و استقبال خواننده از هر دو جنبۀ فرهنگ والا و عامه را موجب میشود (ناسازگاری و کدورتی که در عرصۀ نقد فرهنگی سالیان درازی وجود داشتهاست)؛ بلکه این دو جنبۀ فرهنگ را در تعامل و گفتوگو با یکدیگر قرار میدهد.» هولمز در ادامۀ نقد خود بر کتاب کشتارگاه ۹۰۲۱۰ ادعا میکند جملاتی در این کتاب هست که احساسات و داستانها از قرنهای مختلف را به هم پیوند میدهد و نویسنده توانسته است این کار را با ظرافت و شوخطبعی همراه سازد.
این مشترکات تاریخی ارزش بررسی بیشتر را دارند؛ اما کتاب کشتارگاه ۹۰۲۱۰ چیز دیگری هم در خود دارد که این روزها عموماً در تولیدات فرهنگی دیگر نیز میتوان دید. هنری جنکینز، نظریهپرداز حوزۀ رسانه، در کتاب خود با عنوان فرهنگ همگرایی۱۰ (۲۰۰۶) مدعی است شاخصۀ تولیدات فرهنگی در قرن بیستویکم این است که بینندگان از حالت انفعال خارج شده و بیشتروبیشتر در پروسۀ ساختن روایتها و اسطورهها مشارکت کنند. او در کتاب خود مینویسد: «… گردش محتوای رسانهای در بین نظامهای مختلف رسانهای، اقتصادهای رسانهایِ رقیب و مرزهای ملی، بهمیزان زیادی بسته به مشارکت فعال مصرفکنندگانِ محصولات فرهنگی است.» او میگوید: «همگرایی بیانگر تغییری فرهنگی است؛ چراکه در چنین وضعیتی مصرفکنندگان تشویق میشوند تا بهدنبال اطلاعات جدید بگردند و محصولات رسانهایِ پراکنده را در هم آمیزند.» جنکینز بهتفصیل نشان میدهد که چگونه هواداران سریالهای تلویزیونی مثل لاست و هری پاتر راههایی برای مشارکت در روایت محبوب خود مییابند و از تماشاگران و خوانندگان منفعل، به مشارکتکنندگان فعال در بازسازی داستانها و جهانهای موازی در فضاهای مختلف رسانهای تبدیل میشوند؛ از کتاب و ویدئو گرفته تا گروههای اینترنتی.
نظریۀ جنکینز در سالی منتشر شد که فیسبوک رشد چشمگیری در فضای رسانهای عمومی داشت. برای بسط این نظریه شاید مثالی بهتر از رشد سریع حوزۀ روایتگریِ میانرسانهای۱۱ وجود نداشته باشد. یکی از نمونههای بسیار عالی این حوزه هم احتمالاً مجموعۀ خاطرات لیزی بنِت۱۲ است که یک سری نمایش ویدئویی در فضای وب بود که با الهامگرفتن از رمان مشهور غرور و تعصب۱۳ تولید میشد و برای اولین بار در ماه آوریل سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این مجموعۀ ویدئویی با انتشار یکصد قسمتِ چهارتاهشتدقیقهای در حالی در ماه مارس سال ۲۰۱۳ به کار خود پایان داد که شمار بسیاری هوادار کسب کرده بود و اولین برنامۀ روی شبکۀ یوتیوب بود که توانست جایزۀ پرایمتایم اِمی۱۴ را به دست آورد. این مجموعه همچنین چندین جایزۀ «استریمی۱۵»، چند کتاب و یک کمپانی رسانهای، یعنی پِمبِرلی دیجیتال۱۶ را از آن خود ساخت و بازتولیدات درخورتوجهی از رمانهای جین آستین۱۷ همچون سندیشن۱۸ و اِما۱۹ از خود به جای گذاشت. بهدنبال این تجربۀ موفق، سریالهای دیگری نیز بر اساس بسیاری رمانهای مشهور، از کارمیلا۲۰ و جین ایر۲۱ گرفته تا زنان کوچک۲۲ و پیتر پَن۲۳، به همین شیوه تولید شدند: بهروزسازیِ متنی کلاسیک درحالیکه شخصیت اصلیِ گردانندۀ آن که معمولاً یک دانشجوی کالج است، با ساختن وبلاگی ویدئویی و با مخاطب قراردادن مستقیمِ بینندگان، داستانی کلاسیک را بازسازی میکند. شخصیتها و لوکیشنهای اصلی داستان بهگونهای بازسازی میشوند که با الزامات قرن بیستویکم و دنیای اینترنت همخوانی داشته باشند. در بیشتر مواقع نیز این شیوه نتیجه میدهد و این سریالها جذاب، خوشنقش و همچنین برای سازندگان آن سودآور هستند؛ آنهم از طریق جذب حامی و قراردادهای حمایتی.
اما اگر این تولیدات فرهنگی را تنها «سریالهای یوتیوبی» بدانیم، به خطا رفتهایم. بخشی از کارکردی که این محصولات دارند، همان چیزی است که جنکینز در فرهنگ همگرایی توضیح داده است: تولیدکنندگان این محصولات، هواداران خود را تشویق میکنند تا «بهدنبال اطلاعات جدید بگردند و محصولات رسانهایِ پراکنده را در هم آمیزند.» آنها این را بهطور علنی و صریح میگویند. مخاطبان میتوانند با تماشای ویدئوها، تنها داستان را دنبال کنند؛ اما بسیار جذابتر خواهد بود اگر فعالانه در پروسۀ ساخت این محصولات مشارکت کنند. این امر از طریق تجربیات میانرسانهای۲۴ میسر شده است. این فضا در تمام سطوح رسانهای گسترده است و بهشدت به سود کسانی است که زمینۀ مشارکت بینندگان را فراهم میسازند. در مدتزمان بین قسمتهای مختلف هر سریال، شخصیتهای داستان دربارۀ تجربیات خود در بازی نقششان توئیت میکنند و با این کار این حس را به وجود میآورند که گویی داستان واقعاً در همین دنیایی که هواداران زندگی میکنند در حال وقوع است. هواداران نیز میتوانند به این توئیتها پاسخ دهند و از این طریق باب گفتوگوی جدیدی را بازکنند تا برخی از ایدههای خود را در ویدئوهای بعدی وارد سازند.
همین بهوجودآمدن فضای میانرسانهای تا حد زیادی زمینه را برای خلق کشتارگاه ۹۰۲۱۰ فراهم آورد. تامبلر۲۵ سکوی رسانهای مناسبی برای تعامل و مشارکت میان کاربران مختلف است و این کتاب نیز در ابتدا در فضای تامبلر شکل گرفت و هنوز نیز ادامه دارد. به همین دلیل، درحالیکه این وبلاگ، مخاطبینِ آمادهای برای کتاب فراهم آورده است، این کتاب نیز بازخورد وبلاگ را افزایش میدهد. این دو فضای رسانهای، نهتنها موجب تقویت و پرباری یکدیگر شدهاند؛ بلکه خوانندگان خود را نیز به بازسازی این دوگانهسازی رسانهای دعوت میکنند.
این روش تنها مشاهدۀ کنایی و طعنآمیز نیست. در بعضی موارد، معنایی جدید ساخته میشود یا معنای متون بهگونهای تغییر میکند که حاوی پیام جدیدی میشوند. عبارتی قدیمی از رمان محبوب جِین آستین معنای جدیدی پیدا میکند و مشارکت در رسانههای اجتماعی یا تماشای مفرط سریالهای آنلاین، رنگوبویی از ادبیات به خود میگیرد.
بررسی پدیدۀ فرهنگی تازۀ دیگری میتواند به روشنشدن مطلب کمک کند: تئاتر همیلتون، اثر لین منوئل میراندا که یکی از تئاترهای بسیار پرفروش برادوِی نیویورک شد. این نمایش، بازآفرینیِ عجیبوغریب داستان زندگی الکساندر همیلتون از پدران بنیانگذار ایالات متحده است؛ آنهم بهشکلی که تا بهحال سابقه نداشته است. شیوۀ بهکارگرفتهشده در این نمایش چندان با داستان مربوط به بنیانگذاران امریکا همخوانی ندارد: نمایش موزیکال به سبک هیپهاپ با بهکارگیری بازیگرانی سیاهپوست و مهاجران امریکای لاتین در نقش کسانی مثل توماس جفرسون و جورج واشینگتن. این نمایش بهراحتی رکورد فروش گیشه را شکست. باوجوداینکه حتی نمایشهای برادوی هم نمیتوانند توجه همه را به خود جلب کنند؛ شمار هواداران این نمایش بسیار فراتر از کسانی بود که میتوانستند به نیویورک بروند و هزینۀ خرید بلیت یکی از نمایشهای بسیار گران این منطقه را تقبل کنند. علت عمدۀ این محبوبیت این بود که نسخۀ ضبطشدۀ این نمایش در عرصۀ رسانهایِ دیگری، یعنی اسپاتیفای۲۶ منتشر شد و سپس به رتبۀ دوازده در جدول آلبومهای بیلبورد ۲۰۰ رسید۲۷. در ماه نوامبر نیز به صدر جدول بیلبورد در حوزۀ موسیقی رپ دست یافت.
همیلتون در حدود سال ۲۰۱۵ منتشر شد. شگفتآورترین نکته دربارۀ این نمایش، نه چگونگی ضبط آن یا شیوۀ خاص موسیقاییِ آن، بلکه ویژگی خاص این نمایش بود که توانست هم با نوجوانان ارتباط برقرار کند و هم با بزرگسالانی که به تاریخ شکلگیری امریکا علاقهمندند. سبکی که برای ارائۀ تاریخ به کار برد نیز بدیع و جذاب بود. جفرسون و همیلتون در این نمایش دربارۀ سیاست مالیاتی و معاهدات رسمی، با زبان رپ با هم جرّوبحث میکنند. مردم هم از تماشای آن سیر نمیشوند.
وقتی در خیابان راه میروم و با گوشی، رپ خوانیِ الکساندر همیلتون و بحث آرن بور و مارکی دو لافایت بر سر تاریخ پیدایش انقلاب امریکا به زبان رپ را گوش میدهم، نمیتوانم فروریختن مرز میان فرهنگ والا و فرهنگ عامه را نادیده بگیرم. این مورد مرزهای تاریخی را نیز به چالش میکشد. یکی از علل جذابیت کتاب کشتارگاه ۹۰۲۱۰ کشف این حقیقت است که داستایفسکی و هِنری جیمز سالها پیش مشغول نوشتن شرحهای جذاب بر تصاویر فیلمها در تامبلر بودهاند. این فیلمها قرار بود بیش از یک قرن بعد ساخته شوند و روی تامبلر به اشتراک گذاشته شوند. محبوبیت مجموعههایی مثلخاطرات لیزی بنت و نمونههای شبیه به آن بیشتر مبتنی بر حس نوستالژی خوانندگان کتابهای کلاسیک یا بینندگان فیلمهای قدیمی است تا احساسات مبهم مارکسیستی.
این نکته مرا به این فکر فروبرد که شاید همگرایی واقعی در زمانۀ ما چندان مربوط به قابلیتهای میانرسانهای نباشد (با گذشت یک دهه از انتشار کتاب جنکینز و در زمانۀ توئیتهای زنده و درلحظه، این قابلیتها چندان برجسته به نظر نمیرسند)؛ بلکه همگرایی در شکستن مرزهای تاریخ نمود مییابد. مثالی که میتوان زد، مجموعۀ تلویزیونی مردان دیوانه (مَد مِن)۲۸ است که میتواند داستان امریکا در بیش از یک قرن پیش را بیان کند و نیز اینکه مهم نیست که فیلم مریخی (دِ مارتیَن۲۹) دربارۀ گذشتۀ نزدیک است یا آیندۀ نزدیک را روایت میکند. اینگونه نیست که دسترسیِ ما به گذشته تنها دریچهای به ژانرها، قواعد و سبکهای کالاوارگی۳۰ باشد (چیزی که فردریک جیمسون میگوید)؛ بلکه ما با آمیختن گذشته و آینده، معناهای جدیدی خلق میکنیم و با ایجاد حس نوستالژی، به فرهنگ و زمانهای که در آن نبودیم، احساس تعلق و وابستگی میکنیم. ماریس کریزمن کتابی را پیش روی ما قرار داده است که تنها شرحنویسی بر مقولههای فرهنگ والا و فرهنگ عامه نیست؛ بلکه در مورد تاریخ و حال است و اینکه چگونه این دو با هم درمیآمیزند؛ مثل آنجا که وبلاگ ویدئویی لیز بنت زوایایی جدید از رمان جین آستین را برایمان روشن میکند.
این پدیده باید حاوی پیامی برای ما باشد. بالأخره، همانگونه که داستانهای عبرتآموز به ما آموختهاند، انگار مطالب را در اینترنت با خودکار نوشتهاند؛ هیچ چیز از بین نمیرود. آیا صد سال دیگر اصلاً قادر خواهیم بود تعریفی از فیلمهای تاریخی داشته باشیم؟
اطلاعات کتابشناختی:
کریزمن، ماریس. کشتارگاه ۹۰۲۱۰، انتشارات فلتیرون بوکز. ۲۰۱۵
Kreizman, Maris. Slaughterhouse 90210. Flatiron Books. 2015
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۱۶ با عنوان A High and Low Mash-Up در وبسایت لوس آنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است.
[۱] The Hills
[۲] To The Lighthouse
[۳] Slaughterhouse 90210
[۴] Vonnegut
[۵] The Wire
[۶] The Brothers Karamazov
[۷] The Picture of Dorian Gray
[۸] Sabbath’s Theatre
[۹] Barnes & Noble Review
[۱۰] Convergence Culture
[۱۱] transmedia storytelling
[۱۲] The Lizzie Bennet Diaries
[۱۳] Pride and Prejudice
[۱۴] Primetime Emmy
[۱۵] Streamy
[۱۶] Pemberley Digital
[۱۷] Jane Auste
[۱۸] Sanditon
[۱۹] Emma
[۲۰] Carmilla
[۲۱] Jane Eyre
[۲۲] Little Women
[۲۳] Peter Pan
[۲۴] Transmedia
[۲۵] Tumblr
[۲۶] Spotify
[۲۷] Billboard 200 albums chart: جدولی از ۲۰۰ آلبوم پرفروش موسیقی در ایالات متحده که هر هفته توسط مجلهی بیلبورد منتشر میشود، و به نوعی شاخص برای موفقیت و محبوبیت موسیقی در این کشور بدل شده است [مترجم]
[۲۸] Mad Men
[۲۹] The Martian
[۳۰] Commodification
جوایز معتبر در حوزۀ اقتصاد بین چند مؤسسه متمرکز شدهاند، چرا؟
با پذیرش و درک بهتر شانس، میتوانیم در جریان زندگی همزیستی بهتری داشته باشیم
همه نگران اقتدارگرایی روبهشد راستگرایان در جهان سیاستاند، اما شاید خطر اصلی جای دیگری باشد