مجموعه یادداشتهایی دربارۀ رابطۀ عاشقانه
عشق تجربهای است بیهمتا. از عمیقترین لایههای ذهن گرفته تا سادهترین واکنشهای بدن در یک رابطۀ عاطفی دگرگون میشوند. ازهمینروست که هر کسی تعبیر خاص خودش را دارد. عدهای دست سرنوشت را در آن میبینند، و یکسری میگویند میتوان اختیاری عاشق شد. شاعران عشق را سرمستیِ روح میدانند، و زیستشناسان آن را به فعل و انفعالهایی شیمیایی تقلیل میدهند. اما نه توصیف شاعران ذرهای از زمینیبودن عشق کم میکند و نه تجزیههای آزمایشگاهی شور وصفناشدنی عاشقان را تسلی میدهد. آیا میتوان عشق را منصفانه توصیف کرد؟
11 دقیقه
►
برای مطالعۀ هر یک از مطالب،
بر روی تیتر آنها کلیک کنید.
►
• چطور میشود عاشق «هر کسی» شد؟
عشق، انعطافپذیرتر از چیزی است که ما در ذهنمان ساختهایم
مندی لِن کاترون نویسنده و مدرس دانشگاه است و البته یک آدم کاملاً معمولی. وقتی والدین مندی بعد از بیستوهشت سال زندگی مشترک از هم جدا شدند و خودش هم در پایان رابطهای ده ساله قرار گرفت، سوالهای بی پاسخی به سمتش هجوم آوردند: عشق چطور تداوم مییابد؟ و آیا هرگز میتوانیم عشق را به همان شیوهای تجربه کنیم که در فیلمها، کتابها یا اینستاگرام میبینیم؟ کاترون در یکی از محبوبترین یادداشتهای چند سال اخیر نیویورک تایمز هم از آشفتگی آن روزها میگوید و هم از راهکاری طلایی که برای عاشق ماندن به دست آورد.
• عشق کوکائین است
رفتارهای عاشق از جهات گوناگون شبیه رفتارهای معتاد است، از شوق وصل تا درد هجران
عشق تجربهای است بیهمتا، شور و لذتی وصفناشدنی و درد و حرمانی تسلیناپذیر. عشق بر ما هجوم میآورد و ذهن و ضمیرمان را تسخیر میکند. گویی چیزی است غریزی، نه ارادی. عشق چیست و چه بر سر ما میآورد؟ احتمالاً نزدیکترین تجربۀ انسانی به عشقْ اعتیاد است. آزمایشهای متعددی بر یکسانی این دو تجربه در فعالیتهای مغزی ما صحه میگذارد.
• مغزِ عاشق
هلن فیشر مهمترین یافتههایش دربارۀ عشق و رابطۀ جنسی را شرح میدهد
هلن فیشر، احتمالاً بیش از هر انسانشناس زیستیِ دیگری، تصور ما را دربارۀ خودمان عوض کرده است. او عمیقترین و انتزاعیترین احساساتمان را با هورمونها و عصبهایمان پیوند زده و دم به دم، یادآوری کرده که انسانها، قبل از هر چیز دیگر، موجوداتی زیستی هستند. تحقیقات او دربارۀ عشق که به کمک علوم عصبشناختی انجام شده است، بر نیازِ وجودی ما انسانها به تشکیلِ پیوندهای احساسیِ دونفره و عمیقی تأکید دارد که لازمۀ تداوم نسل بشر بوده است.
• ازدستدادن کسی که عاشقش هستید واقعاً میتواند کشنده باشد
استرسهای عاطفی سهمگین میتوانند مثل یک گردباد بدن ما را در هم بکوبند
زیستشناسان به ما نشان دادهاند که تجربۀ شادی، غم یا عشق، با کم و زیاد شدن هورمونهای بخصوصی در بدن در ارتباط است. بااینحال، هنوز ابعاد زیادی از واکنشهای بدنی ما در مواجهه با تجربههای عاطفی شدید، مثل ازدستدادن همسر یا عزیزانمان، ناشناخته است. شواهد نشان میدهد دلبستگیها عاطفی چنان قدرتمند است که حتی میتواند به فرد این توانایی را بدهد که لحظۀ مرگ خود را عقب یا جلو بیندازد.
• رمئو و ژولیت چیزی از عشق نمیدانستند
آیا میشود برای رابطههای عاشقانهای که به سردی میگرایند کاری کرد؟
عشق موافقان و مخالفان بسیار دارد. موافقانش میگویند دنیا بدون تجربۀ سرمستکنندۀ عشق چه ارزشی دارد؟ آنها معتقدند حتی اگر آدم در تمام عمرش هیچکس را پیدا نکرد که به او دل ببازد، باز هم، جستجوی عشق بیمعنا نیست. در مقابل، مخالفان عشق، این احساس را موقتی، فریبکار و غیرقابلاعتماد میدانند. چیزی که مثل آتشِ کاه سریع شعله میکشد، اما به همان سرعت هم خاموش میشود. در این میان، یک رواندرمانگر مدعی است راز عشق را بالاخره پیدا کرده است.
• چرا میخواهیم بعد از قطع رابطه با مخاطب خاصمان، همچنان با او دوست بمانیم؟
شعلۀ عشق خاموش میشود، اما دوستی مثل آتش زیر خاکستر زنده میماند
چرا در کوران یک قطع رابطۀ احساسی، آزرده و دلشکسته و اندوهگین، به هم میگوییم: «امیدوارم همچنان بتوانیم دوست بمانیم؟» مگر این دوستماندن چه فایدهای قرار است برایمان داشته باشد؟ واقعیت این است که تا چند دهه قبل، برای آدمها عجیب و نفهمیدنی بود که دو نفری که رابطهشان را به هم زدهاند، بخواهند همچنان با هم دوست بمانند، اما امروز این مسئله شایع شده است. چند محقق تلاش کردهاند تا دلایل جوانان امروزی برای ادامۀ چنین روابطی را توضیح دهند.
• چرا قطع رابطه برای برخی افراد سختتر از دیگران است؟
داستانهایی که دربارۀ طردشدن به خود میگوییم، میتواند نحوۀ برخورد ما را با این مسئله شکل دهد
دو روانشناس در دانشگاه استنفورد، لُرن هاو و کارول دوئک، مشغول تحقیقی دربارۀ این موضوع هستند که چرا برخی افراد در بندِ گذشتۀ عشقیشان باقی میمانند، درحالیکه برخی دیگر ظاهراً با کمترین دشواری، زندگی خود را پس از شکست رابطه ادامه میدهند. آنها در خلال تحقیقاتشان، صدها داستان شخصی دربارۀ قطع روابط را بررسی کردند. هاو و دوئک از افراد خواستند تا دربارۀ زمانی حرف بزنند که در رابطهای عشقی، طرد شدند و سپس در مورد این سؤال بنویسند: از این طردشدن چه چیز دستگیرتان شد؟
• برای پاسخدادن به پیامک مخاطب خاصتان چقدر باید صبر کنید؟
شد یک دقیقه که جواب نداده. شد پنج دقیقه. شد نیم ساعت. شد یک روز
هر کسی که در این سالها درگیر رابطهای عاطفی شده باشد، قطعاً با چالش شبانهروزی پیامکها دست و پنجه نرم کرده است. برایش پیامکی میفرستید، آن را میبیند، ولی جواب نمیدهد. هی گوشیتان را چک میکنید، صدبار پیامکتان را از نو میخوانید. ناراحت شده؟ حوصله نداره؟ دیگه از من خوشش نمیاد؟ کار احمقانهای کردم؟ میمیرید و زنده میشوید تا بالاخره گوشیتان میلرزد و پیامکش میرسد. حالا نوبت شماست که انتقام بگیرید.
• اگر رابطۀ عاطفیتان را تحلیل آماری کنید، چه چیزهایی میفهمید؟
۵۵۰۰ ایمیلی که برای هم فرستاده بودیم را تحلیل کردم و فهمیدم او ۲۰درصد کمتر گفته است: دوستت دارم
احتمالاً دیدهاید که آدمهایی که در اوج رابطهای عاطفی هستند، بهشکل وسواسگونهای، حساب و کتاب حرفها و رفتارهای یکدیگر را دارند. مثلاً میدانند که طی ده روز گذشته، چندبار پیامک رد و بدل کردهاند، چندبار حرفهای محبتآمیز به هم زدهاند، یا چه دلخوریهایی پیش آمده است. اِما پیرسون، آماردانی که روی دادههای مربوط به دوستیابی مطالعه میکند، یکبار تصمیم گرفت رابطۀ عاطفی چندسالۀ خودش را زیر ذرهبین محاسبات آماری ببرد. نتایجی که به دست آمد، او را کاملاً شگفتزده کرد.
• آیا روابط عاشقانه را میشود با دارو ترمیم کرد؟
دو پژوهشگر میگویند تزریق برخی داروها میتواند زوجها را از خطر جدایی نجات بدهد
برخی عشق را والاترین عاطفۀ بشری میدانند و برخی منشأ درد و رنجی بیحساب. در توصیف عشق میلیونها کلمه بر زبان جاری شده است، ولی کمتر به فرایند زیستشیمیایی در پس آن پرداخته شده است. آیا ممکن است دارویی ساخته شود که ما را عاشق کند یا از عشق منصرفمان کند؟ اصلاً میشود روابط عاشقانه را با سازوکارهای شیمیاییِ بدن دستکاری کرد؟ دو محقق دانشگاه آکسفورد میگویند فرایندهای زیستی عشق تأثیر بسزایی بر جنبههای روانی افراد دارد: با تزریق مقدار مشخصی از داروها، تحتنظر پزشک، میتوان رابطههای ترکخوردۀ عاطفی را دوباره ترمیم کرد. چقدر میشود به یافتههای آنها اتکا کرد؟
• رمان عاشقانه راهی مطمئن برای نابودکردن عشق است
آنچه نیاز داریم، داستانهایی عاشقانه است که در عینحال، غیررمانتیک هم باشد
رمان مادام بواری نوشتۀ گوستاو فلوبر، چگونگی تأثیر قصههای عاشقانه بر روابط انسانی را بررسی میکند. در اوایل رمان میخوانیم که اِما بواری کودکیاش را در صومعهای گذرانده که پر از قصههای عاشقانۀ مهیج است. به همین دلیل انتظار دارد که همسرش موجودی متعالی باشد، کسی که روح او را کاملاً درک میکند، یک حضور فکری و جنسیِ همیشه مهیج. وقتی سرانجام با مردی مهربان، اندیشمند، اما نهایتاً انسان و درنتیجه، غالباً ملالآور ازدواج میکند، مقدمات سقوط او چیده میشود. اِما خیلی سریع در مواجهه با روزمرگیهای زندگی متأهلی دچار ملالت میشود، اتفاقی که کموبیش در زندگی بسیاری از ما نیز رخ داده است.
• برداشتهای رمانتیک از عشق ازدواج را نابود میکند
بررسی کتاب «جریان عشق» نوشتۀ آلن دوباتن
سال ۱۹۹۳ آلن دوباتنِ ۲۳ساله با انتشار اولین رمانش به نام «درباب عشق»، ولولهای در دنیای ادبیات به پا کرد. پس از موفقیتِ «درباب عشق» هر سال طرفداران او با تمام وجود منتظر رمان دومش بودهاند. این انتظار دو دهه ادامه پیدا کرد و بالاخره امسال «جریان عشق» منتشر شد. دوباتن در این رمان از عشق و رابطۀ بلندمدت سخن میگوید. در نگاه او، عشق نوعی ماراتن است، نه دوی سرعت و برداشتهای رمانتیک از عشق، باعث نابودی حتمی ازدواج میشوند.
• رژیمهای رمانتیک
عشق در غرب مصرفگرایانه است: شریکی انتخاب میکنیم تا نیازمان را برطرف کند. اما روسها کار را طور دیگری پیش میبرند
روشنگری فرد را در مرکز توجه قرار داد. اینگونه بود که در اقتصاد، مصرفکننده مهار تولیدکننده را در دست گرفت؛ در مذهب، مؤمنِ مسیحی برتر از کلیسا نشست و در عشق، معشوق بهتدریج کماهمیتتر از عاشق شد. امروزه عشق در غرب نوعی محاسبۀ روانشناختی است. کنارهمچیدنِ گزینهها، نگاه به جدولِ سود و زیانها و انتخاب یکی از میان هزاران. اما برخی هنوز عشق را آتش میدانند و طوفان و صاعقه و بهمن.
• دولت بدون عشق شکست میخورد
بررسیِ کتاب «احساسات سیاسی؛ چرایی اهمیت عشق برای عدالت» نوشتۀ مارتا سی. نوسبام
فیلسوف آمریکایی، مارتا نوسبام، معتقد است دولت بدون عشق شکست میخورد. به این دلیل که بدون عشق، رنج دیگران تأثیری بر ما ندارد. طبق خوانش نوسبام، فلسفۀ سیاسی از زمان رالز بیشازحد بر پشتیبانیِ خشکِ عقلانی از اصول لیبرال تمرکز کرده است. از نظر او فیلسوفان سیاسی لیبرال «تربیت سیاسیِ احساسات» را نادیده گرفتهاند و از توانایی دولت برای پرورش احساسات عمومی غفلت کردهاند. او معتقد است که امروزه پذیرشِ صوریِ اصول لیبرالدمکراسی دیگر کافی نیست.
• تاریخ فرهنگی زن متأهل
بررسی کتاب «تاریخچهای از زوجگی» نوشته مارلین یالوم
نهاد ازدواج از کهنترین نهادهای بشری است. تاریخی که زنها و مردها در این نهاد پشت سر گذاشتهاند بسیار طولانی و رنگارنگ است. مارلین یالوم در کتابی به نام «مطالعۀ فرهنگی زوجگی» تلاش کرده است تا نشان دهد نقشِ زن در ازدواج چه سرگذشتی داشته است.
• عشق چطور بر ازدواج پیروز گشت؟
بررسی کتاب «تاریخچۀ ازدواج: یا عشق چطور بر ازدواج پیروز گشت» نوشتۀ استفانی کونتز
قصۀ نوح را در نظر بگیرید: زوجهایی از بهترین نژادها، دوبهدو قدم میزدند و وارد عرشه میشدند تا ماهعسل چهل شبانهروزی خود را آغاز کنند. این سفر در پهناورترین آبهای جهان و بدون خطر ناآرامیِ شهوانی یا پریشانیِ رمانتیک صورت میگرفت. چه روش هوشمندانهای بوده است برای اطمینان از بقای گونهها! چه تأسفبار که امروزه ازدواج پر از پیچیدگی است!
• چگونه زوجهای سنتی تعریف ازدواج را تغییر دادند؟
بررسی کتاب «تاریخچۀ ازدواج: یا عشق چطور بر ازدواج پیروز گشت» نوشتۀ استفانی کونتز
ما عادت داریم آنچه در دوره زمانۀ خودمان رایج است را وضعِ طبیعیِ امور تلقی کنیم. مثلاً فکر میکنیم آدمها همیشه همانجوری ازدواج میکردهاند که امروز رایج است. اما در واقعیت، کارکردها و ساختارها و معناهای ازدواج طی تاریخ بارها و بارها دگرگون شده است. یکی از آنها، اضافهشدن عشق است.
• آیا عشق فایدهای برای زنان داشته است؟
گفتوگوی ناتاشا لنارد با مویرا وایگل
«پر از هراس و امیدم که هیچ حادثهای/ شبیه آمدنِ عشق ناگهانی نیست» شاعرها از این دست حرفها زیاد میزنند، مخصوصاً اگر مرد باشند. فرهنگِ رمانتیک ما میگوید عشق مثلِ صاعقه سراغ شما میآید، بنابراین وقتی پای عشق در میان باشد، کاری از دستتان ساخته نیست. این اسطورهپردازیها دربارۀ عشق، بسیار به زنان آسیب زده است، به زنانی که وظیفۀ سنگین مراقب را بر عهده دارند و خیلی خوب میدانند که عشق و کار چقدر به هم پیوستهاند.
• آقای خودم، خانم خودم؛ دربارۀ پدیدۀ وصلت با خود
وصلت با خود نمودی است از استقلال انسان مدرن یا تصویری است از خودخواهی لجامگسیخته؟
زمانی که در تنهایی مفرط، تنها چهرۀ آشنا همان چهرۀ صبح و شب درون آینه باشد، آرام آرام عاشقش میشویم، به این امید که بتواند بهتنهایی همۀ جاهای خالی زندگیمان را پر کند. امروزه مربیانی از سراسر دنیا در دورههای «وصلت با خود»، راههای معاشقه با خود و گرامیداشتن خود را به مخاطبانشان میآموزند. پولینا آرونسون از تجربۀ ده هفتهای دورۀ وصلت با خود و همۀ احساساتی میگوید که در این دوره به سراغش آمده است.
آنچه سرمایهداری را از پا درآورده خودِ سرمایه است
عجیبها در همه جای دنیا دارند به هم شبیهتر میشوند
امروزه روانشناسان معتقدند نوستالژی احساسی تقریباً همگانی و اساساً مثبت است
آیا روانکاوان حق دارند هر طور که دلشان میخواهد دربارۀ مراجعانشان بنویسند؟